رمز گشایی از انتخابات اسفند ٩۴ ایران
- 1 ساعت پیش
انتخابات ایران برای تعیین نمایندگان مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری صحنه رقابت سنگین بین دو گفتمان شد. اعتدالگرایان (چهره شاخص: اکبر هاشمی رفسنجانی)، اصلاحطلبان (چهره شاخص: محمد رضا عارف) و اصولگرایان میانه رو (چهره شاخص: علی مطهری) در تهران به هم پیوستند و گفتمان مخالفت با تندروی را شکل دادند. نامزدهای مجلس این جریان در "لیست امید" و نامزدهای خبرگان در لیست "یاران اعتدال" قرار گرفتند. اکبر هاشمی رفسنجانی در بیانیه انتخاباتی خود از مردم خواست که از "این فرصت گرانقدر" برای جلوگیری از "نهادینه شدن تندرویهای سیاسی و افراطکاریهای دینی در جامعه" استفاده و در انتخابات ٧ اسفند شرکت کنند.
جناح مخالف را اصولگرایان، با ترکیبی از محافظهکاران (چهره شاخص: غلامعلی حداد عادل) و تندروهای جبهه پایداری شکل دادند که محمدتقی مصباح یزدی پدر فکری آنها محسوب میشود. نامزدهای این جریان در لیست "ائتلاف اصولگرایان" جای گرفتند.
اما در این میان گروه سومی هم تحت عنوان "مستقلها" وارد صحنه شدند که علیرغم اینکه کمتر صحبتی از آنان در رسانهها به میان میآید، در آینده میتوانند نقش مهمی را هم در مجلس و هم در مجلس خبرگان بازی کنند چرا که گرایش آنان به هر یک از دو جریان اصلی میتواند در تقویت مواضع آن گروه مؤثر باشد.
در خصوص مجلس، بر اساس اطلاعاتی که تاکنون منتشر شده تکلیف ۶۴ کرسی در مرحله دوم مشخص خواهد شد. اما اینکه از ٢٢۶ کرسی که سرنوشت آنها نهایی شده چه تعداد به کدام گرایش تعلق دارد، برآوردها متغیر است. بهطور مثال خبرگزاری ایسنا (با گرایش به جناح لیست امید) تعداد اصولگرایان راه یافته به مجلس را ٧٨ نفر اما خبرگزاری تسنیم (با گرایش به اصوگرایان) این تعداد را ١٠١ نفر اعلام می کند (اختلاف عمده بر سر تعداد مستقلهاست). تعداد نمایندگان اصلاح طلب را ایسنا ٨٣ نفر و تسنیم ٨۴ نفر اعلام کرده است (تسنیم ٨ نماینده را نیز اعتدالگرا قلمداد کرده است).
در هر حال، با توجه به اطلاعات موجود میتوان نتیجه گرفت که تا اینجای کار وزن دو جناح در مجلس آینده به یکدیگر نزدیک خواهد بود. ولی برای قضاوت نهائی باید دید، اولاً، مستقلها در عمل به کدام سمت متمایل خواهند شد و ثانیاً، مرحله دوم که قرار است در اردیبهشت ماه برگزار شود چگونه رقم خواهد خورد.
اما جایی که تفاوت فاحش بین تعداد حامیان دو تفکر را به نحو بارزی برجسته کرد پایتخت، یعنی تهران بود. تهران با ٣٠ نماینده بزرگترین سهم را در میان شهرهای کشور دارد که در این انتخابات کرسیهای آن بهطور کامل توسط نامزدهای لیست امید قبضه شد. غلامعلی حداد عادل که رهبری ائتلاف اصولگرایان را بر عهده گرفته بود به رده سی و یکم سقوط کرد و حذف شد.
چه شد که چنین شد؟
بیش از یک قرن است که جدالی در درون جامعه ایران بین سنت و مدرنیته در جریان است. مدرنیته تنها به معنای طرفداری از پیشرفتهای صنعتی نیست، بلکه در کنار آن یک "نظام ارزشی" را نمایندگی میکند که با تفکر سنتگرایانه در تضاد است. از قضا آیت الله خامنهای که یک سنتگرا محسوب میشود بر پیشرفت علمی و صنعتی برای رسیدن به خودکفائی تاکید دارد. این ستیز بین دو جهانبینی در دوران حکومت رضا شاه با موضوع کشف حجاب وارد مرحله جدیدی شد و سپس در دوران حکومت شاه، با ظهور آیت الله خمینی در دهه ١٣۴٠، رو به اوج نهاد.
با وقوع انقلاب اسلامی در سال ١٣۵٧ قطب مخالف طرفداران مدرنیته، یعنی سنتگرایان قدرت را در ایران به دست گرفتند، اما این جدال همچنان، اما با افت و خیز در درون جامعه ایران ادامه یافت. شاید بتوان گفت که قلب این مبارزه در تهران میطپید جایی که طبقه متوسط و جوان بیش از هر جای دیگر تمرکز داشتند و بخش بزرگی از آنان با تفکرات سنتگرایان در تقابل بودند.
با پیروزی محمد خاتمی در انتخابات سال ١٣٧۶ این جریان اجتماعی رسماً وارد فضای سیاسی ایران شد و از همان تاریخ موجبات نگرانی جدی محافظهکاران مذهبی را فراهم کرد. نهایتاً در پی انتخابات ریاست جمهوری سال ١٣٨٨، تهران صحنه ناآرامیها و تظاهرات اعتراض آمیز گستردهای شد که بدنه اصلی آن موج اعتراضی، یعنی جنبش سبز را، جوانان دختر و پسری تشکیل می دادند که مخالف سختگیریهای سنتگرایانه بودند. آنها به طور غالب به طبقه متوسط و بالای متوسط شهر تهران تعلق داشتند و به همین دلیل هم جنبش سبز هرگز خواستههای اقتصادی و معیشتی را مطرح نکرد.
در انتخابات اخیر، اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی، با مخالفت "مستقیم و صریح" با محافظهکاران، که از آنان با عنوان تندرو یاد میکردند، حمایت وسیع این بخش از طبقه متوسط تهران را به خود جلب کردند. حملات لفظی آقای هاشمی رفسنجانی به شورای نگهبان در پی رد صلاحیت حسن خمینی در تاریخ جمهوری اسلامی بیسابقه بود.
اما این عامل به تنهایی باعث شکست مطلق اصولگرایان در تهران نشد، هر چند که قطعاً زمینهساز آن بود. بهطور مثال علی مطهری که در مورد مسائل فرهنگی یک سنتگرای تندرو به شمار میرود در انتخابات تهران مکان دوم را به خود اختصاص داد. پس باید عوامل دیگری نیز در کار بوده باشد که حامیان مدرنیته را به حمایت از لیست امید کشاند.
واقعیت این است که بخش غیرسنتی تهران هنوز خاطره تلخ حمایت محافظهکاران را از محمود احمدی نژاد که هشت سال آنان را تحقیر کرد، آنان را خس و خاشاک خواند و به طور کامل به حاشیه راند از یاد نبرده بود. حرکت شورای نگهبان در رد گسترده صلاحیت اصلاحطلبان و میانهروها، حذف حسن خمینی، سپس متهم کردن اصلاحطلبان و میانهروها به رابطه با بیگانگان که صدا و سیما به آن پوشش چشمگیری داد، نوعی انزجار و خشم مشترک را در میان مخالفان محافظهکاران ایجاد کرد. انعکاس شکل گیری این احساس عمومی را به وضوح در شبکههای اجتماعی، به خصوص تلگرام که نقش عمدهای را در زنده نگهداشتن هیجان رأی دادن بین جوانان طبقه متوسط بازی کرد، میشد دید.
جان کرازنیک، استاد روانشناسی اجتماعی و علوم سیاسی دانشگاه استانفورد با مطالعه رفتار رأی دهندگان طی یک دوره ٢۴ ساله به این نتیجه رسیده است که برای کشاندن رأی دهندگان به پای صندوق رأی، بیزاری (dislike) از یک فرد یا جریان به مراتب انگیزه قویتری از علاقه و تمایل به جریان دیگر است. چند روز پیش از انتخابات، سایت پر خواننده تابناک دست به یک نظرسنجی زد. در پاسخ به سؤال "چرا در انتخابات هفتم اسفند شرکت میکنم؟" حدود ٢١ درصد شرکت کنندگان گفتند "تا لیست مورد علاقهام رأی بیاورد"، ١۴ درصد گفتند "برنامههای مورد نظرم به قانون تبدیل شود" و ۶۵ درصد، یعنی حدود دو سوم شرکتکنندگان گفتند "از رأی آوردن مخالفان عقیدهام جلوگیری کنم". این نظر سنجی دقیقاً یافتههای پرفسور کرازنیک را تأیید میکرد.
درست است که در میان این عده ممکن است حامیان اصولگرایان نیز حضور داشتهاند، اما نتیجه نهایی انتخابات نشان میدهد که کدام گروه در این نظر سنجی غالب بوده است. نه تنها در میان ٣٠ نماینده مجلس حتی یک نفر از جناح اصولگرایان حضور نداشت بلکه در انتخابات خبرگان، دو چهره با نفوذ لیست اصولگرایان یعنی محمد یزدی، رئیس فعلی مجلس خبرگان و دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و محمد تقی مصباح یزدی بهطور غیر مترقبهای حذف شدند. احمد جنتی دبیر شورای نگهبان نیز مکانی بهتر از رتبه آخر در میان انتخابشدگان تهران پیدا نکرد.
نکته حائز اهمیت برای اصولگرایان یافتن پاسخی برای علت این شکست در تهران است. وحید یامین پور، فعال سیاسی نزدیک به جبهه پایداری معتقد است که "اصولگرایان در تهران شکست خوردند؛ به طور مطلق". وی در تحلیلی علت را اینگونه توضیح میدهد که "رأی بخشی از مردم تهران عموماً قداستزدایی شده و عرفی و حامل ارزشهای غربگرایانه است".
چنانکه پیشتر گفتیم، گرایش به مدرنیسم زمینه بروز چنین وضعیتی بوده، اما اگر علت تنها این میبود چرا در دوره قبل چنین اتفاقی نیفتاد؟ چرا آراء اصولگرایان نسبت به دوره قبل به نحوی ریزش کرد که منجر به حذف همگی آنان از جمله حداد عادل شد که در دوره پیش مکان اول را به خود اختصاص داده بود؟ پاسخ را باید در شکلگیری خشم عمومی از رفتار اصولگرایان در این بخش از جامعه دید. بخشی که نشان داد که قابل چشم پوشیدن نیست.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar