lördag 30 december 2017

'روز عروسی‌ به من تجاوز گروهی کردند'

'روز عروسی‌ به من تجاوز گروهی کردند'

تری و تونی گابونگاحق چاپJOSSE JOSSE
وقتی تری گوبانگا در مراسم عروسی‌ا‌ش غایب بود. هیچکس نمی‌توانست تصور کند که او ربوده شده و پس از تجاوز گروهی، کنار جاده‌ای رها شده تا بمیرد. این اولین اتفاق وحشتناک از دو اتفاق غم‌انگیزی بود که پشت سرهم برای این کشیش جوان نایروبیایی افتاد. اما او از آنها جان سالم به در برد.
عروسی خیلی بزرگی بود. من کشیش بودم به همین دلیل همه اعضای کلیسای ما و همچنین فامیل و بستگان شرکت می‌کردند. من و هری، نامزدم، خیلی هیجان‌زده بودیم. مراسم ازدواج را در کلیسای جامع آل‌سنتز نایروبی گرفته بودم و یک لباس زیبا هم کرایه کرده بودم.
شب قبل عروسی متوجه شدم که بعضی از لباس‌های هری، از جمله کراوات او پیش من است. او بدون کراوات نمی‌توانست برای عروسی حاضر شود، برای همین، یکی از دوستانم که شب پیش من مانده بود، گفت که وسایل هری را اول صبح برای او می‌برد. صبح زود بیدار شدیم و او را تا ایستگاه اتوبوس همراهی کردم.

در همین زمینه:

وقتی به طرف خانه برمی‌گشتم، از مقابل مردی گذشتم که به کاپوت یک خودرو تکیه داده بود. ناگهان او من را از پشت گرفت به روی صندلی عقب ماشین انداخت. دو مرد دیگر داخل ماشین بودند. ماشین به راه افتاد. همه اینها در کمتر از یک ثانیه اتفاق افتاد.
تکه پارچه‌ای توی دهانم فرو کرده بودند. مشت و لگد می‌زدم و سعی می‌کردم فریاد بزنم. وقتی توانستم پارچه را از دهانم خارج کنم، فریاد کشیدم: "امروز روز عروسی منه!" و اولین ضربه را خوردم. یکی ازمردها به من گفت: "همکاری می‌کنی یا می‌میری".
تری و تونی گابونگاحق نشر عکسTERRY GOBANGA
مردان به ترتیب به من تجاوز کردند. مطمئن بودم که خواهم مرد، اما هنوز برای زنده ماندن می‌جنگیدم.
وقتی یکی از مردها پارچه را از دهانم درآورد آلت تناسلی‌اش را گاز گرفتم. از درد فریاد کشید و یکی دیگر از آنها با چاقو به شکم من چند ضربه زد. در ماشین را باز کردند و من را از ماشین در حال حرکت بیرون انداختند.
چند مایل از خانه دور شده بودم، خارج از نایروبی. بیشتر از شش ساعت از زمانی که ربوده شده بودم، می‌گذشت.
بچه‌ای که شاهد بیرون انداخته شدن من از ماشین بود، مادربزرگش را خبر کرد. گروهی از مردم دوان دوان به سراغ من آمدند. بعد پلیس آمد، آنها سعی کردند نبض من را بگیرند اما موفق نشدند. فکر کردند مرده‌ام. من را داخل یک پتو پیچیدند و راه افتادند تا به سردخانه ببرند. در راه، زیر پتو نفسم گرفت و سرفه کردم. مامور پلیس گفت: "زنده است؟" و با ماشین دور زد و من را به بزرگ‌ترین بیمارستان دولتی در کنیا برد.
به شدت شوکه شده بودم، کلمات نامفهومی زیر لب می‌گفتم. نیمه برهنه بودم و خون بدنم را پوشانده بود. صورتم از ضربه‌هایی که وارد شده بود، متورم بود. اما سرپرستار حدس زد که من یک عروس هستم. او به پرستارها گفت: "باید بگردیم در کلیساهای اطراف ببینیم آیا گم شدن یک عروس گزارش شده است؟"
اتفاقا کلیسای جامع "آل‌سنتز" اولین کلیسایی بود که به آن تلفن کردند. پرستار پرسید: "آیا یک عروس گمشده دارید؟"
کشیش گفت: "بله ما یک مراسم عروسی برای ده صبح داشتیم اما عروس نیامده است."
کلیسای جامع «آل سنتز»، قدیمی ترین کلیسای جامع انگلیکن‌ها ، وابستگان به کلیسای انگلستان، در نایروبی استحق نسخه برداری در مقابلGETTY IMAGES
Image captionکلیسای جامع "آل سنتز" قدیمی ترین کلیسای جامع انگلیکن‌ها ، وابستگان به کلیسای انگلستان، در نایروبی است
وقتی به کلیسا نرفتم، پدرو مادرم خیلی ترسیدند. کسانی را برای پیدا کردن من فرستادند. شایعه‌ها بالا گرفت بعضی‌ها فکرکردند: "شاید نظرش عوض شده؟" اما بقیه گفتند: "نه او اینطور آدمی نیست، چه اتفاقی افتاده؟"
بعد از چند ساعت آنها مجبور بودند تزئینات سالن را بردارند تا سالن را برای مراسم بعدی آماده کنند. هری در دفتر کلیسا منتظر ماند.
پدرو مادرم وقتی فهمیدند کجا هستم، با همه اطرافیان به بیمارستان آمدند. حتی هری لباس عروسی من را هم آورده بود. اما رسانه‌ها هم از ماجرا با خبر شده بودند و خبرنگاران به بیمارستان آمده بودند.
به بیمارستان دیگری منتقل شدم تا راحت‌تر باشم. آنجا دکترها زخم‌هایم را بخیه زدند و خبر تکان‌دهنده را به من دادند: "ضربه‌های چاقو به طور عمیقی رحم تو را پاره کرده و نمی‌توانی در آینده بچه دار شوی."
دکترها قرص پیشگیری از بارداری دادند و همچنین داروهایی که من را از ویروس اچ‌آی‌وی و ابتلا به ایدز مصون می‌کرد. نمی‌توانستم فکر کنم، حاضر نبودم قبول کنم چه اتفاقی افتاده است.
هری می‌گفت همچنان می‌خواهد با من عروسی کند. او می‌گفت: "می‌خواهم مراقب او باشم و مطمئن بشوم در آغوش من، در خانه‌مان به سلامت کامل برگشته است."
واقعا من در وضعیتی نبودم که جواب مثبت یا منفی بدهم چون چهره سه مرد و تمام آنچه که اتفاق افتاده بود، تمام ذهنم را درگیر کرده بود.
چند روز بعد، وقتی اثر داروهای مسکن کمتر شد، توانستم در چشمانش نگاه کنم. مدام می‌گفتم متاسفم. احساس می‌کردم انگار باعث سرافکندگی او شدم. بعضی‌ها می‌گفتند که اشتباه خود من بوده که خانه را صبح زود ترک کردم. این حرف خیلی آزارم می‌داد ولی خانواده و هری از من حمایت می‌کردند.
تری و تونی گابونگاحق نشر عکسTERRY GOBANGA
پلیس هرگز متجاوزها رو دستگیر نکرد. چندبار برای شناسایی رفتم اما هیچکدام از آنها را نتوانستم تشخیص بدهم و این کار هر بار آزارم می‌داد و حالم را دوباره بد می‌کرد. ده قدم جلو رفته بودم، بیست قدم عقب برمی‌گشتم. بالاخره به مرکز پلیس رفتم و گفتم: "می‌دانید چه بر سر من آمده. فقط می‌خواهم تمام شود.»
سه ماه بعد از حمله گفته شد که آزمایش ویروس اچ‌آی‌وی من منفی است. خیلی خوشحال شدم اما گفتند بهتر است سه ماه دیگر صبر کنم که مطمئن شویم. من و هری برنامه ریزی برای دومین مراسم ازدواج را شروع کردیم.
باوجودی که از دست مزاحمت رسانه‌ها خیلی عصبانی بودم، اما شخصی که ماجرای من را خوانده بود از من خواست که به ملاقاتم بیاد. اسمش «وایپ اوگولا» بود و خود او هم از یک تجاوز، جان سالم به در برده بود. با هم حرف زدیم و او گفت که با دوستانش می‌خواهند به ما یک مراسم عروسی مجانی هدیه دهند. او گفت: "بدون حساب کتاب، هرچی که تو بخواهی."
خیلی خوشحال‌ و هیجان‌زده بودم. یک نوع کیک که خیلی گران‌تر بود سفارش دادم. به جای لباس‌عروس کرایه‌ای، حالا می‌توانستم یک لباس‌عروس برای خودم بخرم.
در ماه ژوئیه سال ۲۰۰۵، هفت ماه پس اولین مراسم عروسی برنامه‌ریزی شده‌، هری و من با هم ازدواج کردیم و به ماه‌عسل رفتیم. ۲۹ بعد، در یک شب خیلی سرد، خانه خودمان بودیم. هری مقداری زغال چوب آتش زد و به اتاق خواب آورد. بعد از شام آن را بیرون برد چون اتاق خیلی گرم شده بود. من زیر پتو رفتم و او در خانه را قفل کرد. وقتی می‌خوابید گفت که سرگیجه دارد، اما اهمیتی ندادیم. آنقدر سرد بود که نمی‌توانستیم بخوابیم. به همین دلیل گفتم یک پتوی دیگر بیاندازیم. اما هری گفت که نمی‌تواند، چون توانش را ندارد. به طرز عجیبی من هم نمی‌توانستم بلند شوم. فهمیدم یک اتفاقی افتاده است. او از حال رفت، من هم از حال رفتم. به یاد دارم که به هوش آمدم و صدایش کردم. گاهی جواب می‌داد و گاهی جواب نمی‌داد. به زحمت خودم را از رختخواب بیرون کشیدم و به روی زمین انداختم. شروع کردم به خزیدن به طرف تلفن. به همسایه تلفن زدم و گفتم: "یک اتفاقی افتاده، هری جواب نمی‌دهد."
زن همسایه بلافاصه آمد ولی انگارسال‌ها طول کشید تا بتوانم به در ورودی خانه برسم، به هوش بمانم تا در را به روی او باز کنم. گروه زیادی فریاد زنان درون خانه آمدند. من دوباره از هوش رفتم. در بیمارستان بیدار شدم و سراغ شوهرم را گرفتم. به من گفتند در حال معالجه او در اتاق بغلی هستند. گفتم: "من یک کشیش هستم و چیزهای زیادی در زندگی دیده‌ام. باید با من رک و راست باشید." دکتر به من نگاهی کرد و گفت: "متاسفم شوهرت نتوانست دوام بیاورد."
باورم نمی‌شد.
هری اولونده و تری در مراسم عروسی‌شان در ژوئیه ۲۰۰۵حق نشر عکسTERRY GOBANGA
Image captionهری اولونده و تری در مراسم عروسی‌شان در ژوئیه ۲۰۰۵
برگشتن به همان کلیسا برای مراسم تشییع وحشتناک بود. فقط یک ماه پیش، آنجا بودم با لباس سفید و هری با کت‌ شلوارش خوش‌تیپ در مقابل من ایستاده بود. حالا، من در لباس سیاه و او درون تابوتی بود حمل می‌شد.
مردم فکر می‌کردند من نفرین شده هستم و بچه‌هایشان را از من دور نگه می‌داشتند. آنها می‌گفتند: "او بدشگون است". از یک نظر خودم هم همینطور فکر می‌کردم.
بعضی‌ها هم من را به قتل شوهرم متهم می‌کردند. این واقعا من را خسته می‌کرد و رنج می‌داد. عزادار بودم.
کالبدشکافی نشان داد که واقعا چه اتفاقی افتاده است: سیستم تنفسی او پر از گاز منواکسید کربن شده و خفه شده بود.
گرفتار آشفتگی روانی شده بودم. احساس می‌کردم خدا به من پشت کرده، حس می‌کردم همه مرا تنها گذاشته‌اند. نمی‌توانستم باور کنم چطور بقیه مردم هنوز می‌توانند، بخندند، بیرون بروند و زندگی کنند. زمین‌خورده و درهم‌شکسته بودم.
یک روز که در بالکن خانه نشسته بودم و به پرندگانی که دور می‌شدند، نگاه می‌کردم، گفتم: "خدایا چطور از این پرندگان مراقبت می‌کنی ولی از من نه؟"
تری انگشتر را به انگشت هری می‌کندحق نشر عکسTERRY GOBANGA
Image captionتری انگشتر را به انگشت هری می‌کند
همان لحظه‌ای که این را به زبان آوردم، یادم آمد که بیست و چهارساعت شبانه روز، غمگین در اتاقی با پرده‌های بسته نشسته‌ام. هیچکس این زمان را به تو برنمی‌گرداند؛ باید بدانی، این هفته‌ها، ماه‌ها و یک سال است که به هدررفته است. واقعیت سختی بود.
به همه گفتم که دیگر ازدواج نمی‌کنم. خدا شوهرم را از من گرفته و فکر اینکه بار دیگر چنین فقدانی را تجربه کنم برای من خیلی سخت بود. امیدوارم هیچ‌کس این را تجربه نکند. درد آنقدرعمیق است که با تمام وجودت آن را حس می‌کنی.
اما مردی بود به نام «تونی گابونگا»، که مدام به ملاقاتم می‌آمد. او من را تشویق می‌کرد که درباره شوهرم حرف بزنم و به روزهای خوب فکر کنم. یکبار که برای سه روز به من زنگ نزده بود، خیلی عصبانی شدم. فهمیدم که به او علاقه‌مند شده‌ام.
تونی به من پیشنهاد ازدواج داد اما به او گفتم که برو یک مجله بخر و داستان من را در آن بخوان و بگو که آیا هنوز من را دوست داری؟ او بازگشت و گفت که هنوز می‌خواهد با من ازدواج کند.
اما من گفتم: "گوش کن، یک موضوع دیگر هم هست. من نمی‌توانم بچه‌دار بشوم برای همین نمی‌توانم با تو ازدواج کنم."
او گفت: "بچه‌ها هدیه‌ای از طرف خدا هستند، اگر به ما داد که شکر، اما اگر نه، درآن‌صورت من وقت بیشتری برای دوست داشتن تو خواهم داشت."
تری و تونی گابونگاحق نشر عکسTERRY GOBANGA
Image captionتری و تونی گابونگا
با خودم فکر کردم: "عجب نگاهی به این مساله دارد." و به او جواب مثبت دادم.
تونی به خانه رفت تا به پدر و مادرش بگوید. آنها تا پیش از آنکه داستان من را شنیده باشند، خیلی هیجان‌زده بودند.
اما بعد گفتند: "تو نمی‌توانی با او ازدواج کنی. او بدشگون و لعنت شده است." پدرشوهرم حاضر نشد در مراسم ازدواج ما شرکت کند. ولی ما کار خودمان را کردیم. ۸۰۰ مهمان داشتیم که خیلی از آنها از روی کنجکاوی آمده بودند.
سه سال بعد از اولین ازدواجم بود و من خیلی می‌ترسیدم. وقتی در مراسم عروسی برای زندگی مشترک سوگند می‌خوردیم با خودم فکر کردم: "خدایا من دوباره اینجا هستم، خواهش می‌کنم نگذار او بمیرد." وقتی مدعوین شروع به دعا خواندن برای ما کردند، بی‌اختیار به گریه افتادم.
یک سال بعد از عروسی ما احساس ناخوشی کردم و به دکتر رفتم، در نهایت شگفتی به من گفته شد که باردار هستم. چند ماه بعد دکتر به خاطر ضربه‌های چاقویی که به رحم من خورده بود، دستور استراحت مطلق داد.
اما همه چیز به خیر گذشت. ما صاحب یک دختر شدیم و نامش را "تهیله". چهار سال بعد، "تودا" دومین دخترمان به دنیا آمد.
تری به همراه دو دخترشحق نشر عکسTERRY GOBANGA
امروز، من بهترین دوست پدرشوهرم هستم.
کتابی درباره تجربه سختی که داشتم به نام "خزیدن از درون تاریکی"، نوشتم که به مردم امید دوباره برخاستن می‌دهد. همچنین سازمانی تاسیس کردم برای کمک به نجات‌یافتگان از تجاوز. من آنها را قربانیان تجاوز نمی‌نامم. ما به آنها مشاوره می‌دهیم و حمایت‌شان می‌کنیم. به دنبال محلی هستیم که آنها بتوانند برای روبه‌رو شدن با دنیای بیرون آماده شوند.
مردانی را که به من حمله کردند، بخشیده‌ام. این این کار آسانی نبود اما فهمیدم بیهوده است که از دست آنها که هیچ اهمیتی نمی‌دهند عصبانی و ناراحت باشم. اعتقاداتم هم مرا تشویش کرد که آنها را ببخشم و بدی را نه با بدی، بلکه با خوبی پاسخ دهم.
مهم‌ترین نکته، سوگواری کردن است. باید همه مراحل آن را انجام داد. باید آنقدر غمگین شوی که تصمیم بگیری برای وضعیت خودت کاری انجام بدهی. باید به حرکت ادامه بدهی، حتی اگر لازم باشد روی زمین بخزی. به طرف سرنوشت حرکت کن چون درانتظار تو است و باید به آن برسی.

torsdag 28 december 2017

پناهجویان ایرانی در مرز صربستان: اینجا می‌مانیم تا بمیریم

پناهجویان ایرانی در مرز صربستان: اینجا می‌مانیم تا بمیریم

احمد یک پناهجوی ایرانی به رویترز می‌گوید که او و دیگر پناهجویان آنقدر در مرز کرواسی و صربستان می‌مانند تا بمیرند.
به گزارش «محبت نیوز» احمد یک پناهجوی ایرانی به رویترز می‌گوید که اینجا می‌مانند تا بمیرند. او در عین حال امیدوار است که شاید مرز باز شود و بتوانند عبور کنند. او تاکید می‌کند: «ما فقط می‌خواهیم از صربستان خارج شویم چون آن‌ها از ما حمایت نمی‌کنند.»
گروهی از پناهجویان ایرانی، افغان، عراقی و پاکستانی در اعتراض به وضعیت نامشخص خود در صربستان در مرز این کشور با کرواسی تجمع کردند. پلیس کرواسی اجازه ورود به آن‌ها را نمی‌دهد و در مرز در مقابل پناهجویان صف آرایی کرده است.
این حرکت اعتراضی با حضور حدود ۲۰۰ پناهجو از تاریخ ۲۵ دسامبر آغاز شده است و آن‌ها شب گذشته را در چادر سپری کردند.
“سعید جهان” عضو فدراسیون سراسری پناهندگان سوئد واحد استکهلم درباره وضعیت پناهجویان در صربستان و این حرکت به یورونیوز فارسی می‌گوید: «بیش از ۶ هزار و ۵۰۰ پناهجو نزدیک به دو سال است به‌دلیل ایجاد موانع مرزی در مجارستان و کشورهای بالکان حرکتشان به سوی آلمان و دیگر کشورهای غربی متوقف شده است و در اردوگاه‌های پناهندگی در صربستان در بدترین شرایط زندگی بسر می برند.»
او تصریح می‌کند که این وضعیت باعث شد تا پناهجویان گرفتار در صربستان روز دوشنبه ۲۵ دسامبر (سوم دی ماه) تصمیم بگیرند تا از مسیر کرواسی به سمت آلمان روانه شوند که پلیس صربستان با استقرار در اردوگاه‌های پناهندگی از خروج برخی از آن‌ها جلوگیری کرده است.
احمد پناهجوی ایرانی در مرز کرواسی متوقف شده است. او به رویترز می‌گوید که اینجا می‌مانند تا بمیرند. او در عین حال امیدوار است که شاید مرز باز شود و بتوانند عبور کنند. او تاکید می‌کند: «ما فقط می‌خواهیم از صربستان خارج شویم چون آن‌ها از ما حمایت نمی‌کنند.»
سمیر پناهجوی دیگری است که می‌گوید: « ما همه باهم هستیم تا از مرز عبور کنیم و این تنها برنامه‌ای است که داریم.»
علی ایرانی دیگر این جمع هم اضافه می‌کند: «غذا و آب نمی‌خواهیم. فقط می‌خواهیم اجازه دهند از مرز بگذریم.»
الیاس پناهجوی کرد عراقی می‌گوید: « همه ما خانواده و آشنایی در اروپا داریم. من همسر و دو فرزندم در اروپا هستند و دو سال است که بچه‌هایم را غیر از تماس ویدئویی ندیده‌ام.»
برای بسیاری ازمهاجران، کشورهای شرق اروپا مقصد نهایی نیست و آنها قصد دارند که در نهایت خود را به کشورهای دیگر اروپایی در شمال و غرب این قاره برسانند.
این مطلب را به اشتراک بگذارید:

حمله افراد ناشناس به کنیسای یهودیان حاداشا در شیراز

حمله افراد ناشناس به کنیسای یهودیان حاداشا در شیراز

گروهی لباس شخصی به یک کنیسا در شیراز حمله کردند و با رنگ روی دیوارهای آن علیه یهود شعار نوشتند و تورات‎ها و طومارهای دینی را پاره کردند و پا به فرار گذاشتند.
«محبت نیوز»- روزنامه تایمز اسراییل در گزارشی نوشته (یکشنبه سوم دی ماه) اعضای کنیسای «حاداش» در شیراز با طومارهای پاره‌شده و کتاب‌های دعا که داخل توالت ریخته شده بوده مواجه شدند؛
وبسایت اخبار جهانی یشیوا (یشیوا ورلد نیوز) یک روز بعد گزارش کرد که پلیس ایران در حال تحقیق واقعه‌ی کنیسای حاداشا («تازه») در محله‌ی ماله‌ی شیراز است.
یکی از اعضای جامعه‌ی یهودیان شیراز به کانال ۱۰ اسرائیل گفت دو روزنامه‌نگار و سه تن از یهودیان محل، موارد تخریب را مستند کرده ‌و گزارش تهیه کرده‌اند.
وی گفت «خرابکارها یک کتاب دعا و طومارهای تورات را پاره کردند، چراغ‌ها و لامپاها خرد کردند، و شیشه‌ی پنجره‌ها را شکستند». تصاویری تار، در فیلمی که از واقعه گرفته شده و در کانال تلویزیونی پخش شد، خرابی‌های حاصل در کنیسا را نشان می‌دهد.
کنفرانس رؤسای سازمان‌های بزرگ یهودی آمریکا این حمله را محکوم کرد.
این گروه یهودی در بیانیه‌ای اعلام کرد «از گزارش‌های مبنی بر تخریب کنیسای حاداشا در محله‌ی ماله‌ی شیراز که طی آن به چندین طومار توراتی بی‌حرمتی شده و شمار زیادی از کتاب‌های دعا از بین رفته، به طور عمیق نگرانیم».
در بیانیه همچنین آمده «از مقامات مسؤول شیراز و دولت مرکزی در تهران می‌خواهیم تمام اقدامات ضروری برای محافظت از این جامعه را صورت دهند و خرابکاران به سرعت مجازات نمایند».
یکی از اعضای جامعه‌ی یهودیان محل به کانال ۱۰ گفت: ” این حمله مربوط می‌شود به شناسایی اورشلیم به پایتختی اسرائیل از سوی پرزیدنت ایالات متحده، دونالد ترامپ، که در شش دسامبر اعلام شده است».
دو سال پیش، یک طومار باستانی تورات از یکی از کنیساها که نام‌اش مشخص نشده، در همین شهر به سرقت رفته بود، از سوی واحد بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یافته و به جامعه‌ی یهودیان محل بازگردانده شد.
تایمز اسراییل نوشته پیش از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، شمار جامعه‌ی یهودیان ایران بین ۸۰ هزار تا ۱۰۰هزار بوده است که شمار غالب ایشان پس از انقلاب از کشور مهاجرت کردند و در ایالات متحده، اسرائیل، یا اروپا ساکن شدند. اکنون تنها حدود ۸۵۰۰ تن از یهودیان در ایران بجا مانده‌اند که بیشتر در تهران، یا اصفهان و شیراز، دو کلان‌شهر در جنوب پایتخت، زندگی می‌کنند.
سیامک مره صدق، نماینده یهودیان در ایران هنوز به این رویداد واکنشی نشان نداده است.
در سال‎های گذشت نه تنها اسراییل ستیزی بلکه یهودی ستیزی در بین تندروهای ایران پمپاز می‏شود. از نوشتن شعارهای «مرگ بر اسراییل» و «اسراییل نابود خواهد شد» تا سخنرانی‎های مکرر خامنه ‏ای و فرماندهان سپاه مبنی بر نابودی اسراییل تا ۲۵ سال آینده، که به طور طبیعی چنین پیامدهای خشونت‎باری را به همراه خواهد داشت.
در ایران به شدت روی علائم و نمادهای یهودی به خصوص ستاره داوود حساسیت ایجاد شده است. بناهای معماری زیادی به خاطر طراحی این نقش روی آن تخریب شده است. سپاه از ستاره داوود به عنوان سیبل موشک هم استفاده می‎کند.
این مطلب را به اشتراک بگذارید:

onsdag 27 december 2017

Pərviz Bülbülə Nigar Şabanova - Meyxana Popuri (Hər Şey Daxil)

Könül Xasıyeva - Segah, Xatırlayarsan məni (Nanəli)

قانون قدیمی دوبلین در مورد پناهندگان لغو خواهد شد

قانون قدیمی دوبلین در مورد پناهندگان لغو خواهد شد

اولین گروه پناهجویان در اروپا بر اساس سهمیه تقسیم خواهند شد. با این کار عملن قانون قدیمی دوبلین لغو خواهد شد. اینک اتحادیه اروپا قصد دارد همراه با کشورهای بالکان سیستمی جدید بنا کند.
به گزارش «محبت نیوز» روز جمعه (۹ اکتبر/ ۱۷ مهر) اولین قدم نمادین برای توزیع آوارگان و پناهجویان بر اساس آنچه که اتحادیه اروپا دو هفته پیش تصمیم گرفت برداشته می‌شود. در این روز اولین گروه پناهجویان که شامل ۲۰ نفر از اریتره می‌شوند از طریق رم به سوئد پرواز خواهند کرد. این خبر را آنجلینو آلفانو، وزیر کشور ایتالیا در نشست وزرای کشور اعضای اتحادیه اروپا در لوکزامبورگ اعلام کرد.
به گفته خبرگزاری آلمان، با وجود مخالفت کشورهای اروپای شرقی دو هفته پیش اتحادیه اروپا با اکثریت آرا تصمیم گرفت که در دو سال ‌آینده تا ۱۶۰ هزار پناهجو از یونان و ایتالیا بین کشورهای عضو این اتحادیه، از جمله کشورهایی که با این تصمیم مخالف‌اند، تقسیم شوند.
وزیر کشور ایتالیا در این باره گفت: «این تصمیم ثابت می‌کند که ما حق داشتیم و قانون دوبلین دیگر منتفی شده است.»
«قانون دوبلین باید تغییر کند»
طبق قانون دوبلین، پناهجویان باید در همان کشور عضو اتحادیه اروپا که برای نخستین بار وارد آن شده‌اند تقاضای پناهندگی بدهند. اما بخصوص در ماه‌های اخیر نه یونان، نه ایتالیا و نه کشورهای حوزه بالکان این قانون را رعایت نکرد‌ه‌اند. صدهاهزار آواره ماه‌هاست که از کشوری به کشور دیگر منتقل شده‌اند تا بالاخره به آلمان، اتریش یا سوئد برسند.
در لوکزامبورگ تأکید شد که قانون دوبلین باید برچیده شده و سیستمی جدید جایگزین آن شود؛ سیستمی که علاوه بر توزیع پناهجویان بر اساس سهمیه کشورها، شامل مراکز پذیرش پناهجو و تقویت امنیت مرزها می‌شود.
کشورهای بالکان باید به اتحادیه اروپا کمک کنند
در نشست لوکزامبورگ وزرای کشور و امور خارجه کشورهای حوزه بالکان، ترکیه، اردن و لبنان نیز شرکت داشتند.
دیمیتریس آوراموپولوس، کمیسر اروپا در امور مهاجرت گفت، اتحادیه اروپا در نظر دارد که به کشورهای ترانزیت کمک کند. او گفت: «ما از شرکای خود انتظار داریم که ظرفیت‌های خود در امر پناهجویی را گسترش دهند، کنترل مرزها را بهتر کنند و قاچاق انسان را ممنوع سازند. همبستگی و مسئولیت باید در میان همه باشد، نه فقط در داخل اروپا بلکه در خارج از آن با شرکایمان.»
او وعده کمک‌های مالی بیشتر به صربستان، کرواسی و ترکیه را داد و هم‌زمان از کشورهای شریک اتحادیه اروپا خواست که شهروندان خود و پناهجویان بازگشت‌داده شده به کشور سوم را بپذیرند. آوراموپولوس گفت: «مهم است که ما نه تنها مسئولیت پناهجویانی که امکان پذیرش‌شان وجود دارد بلکه مسئولیت پناهجویانی که هیچ شانسی برای پذیرفته شدن تقاضایشان وجود ندارد را به طور مشترک بپذیریم. آنهایی که هیچ حقی برای باقی ماندن در حوزه شنگن ندارند باید بازگردانده شوند، آن هم مستقیما به کشورهای مبدأ یا کشورهای ترانزیت.»
توماس دمزیر، وزیر کشور آلمان نیز خواستار همکاری با کشورهای حوزه بالکان شد؛ کشورهایی که مقصد فرار اغلب پناهجویان است. این کشورها، از جمله کرواسی، صربستان و مقدونیه یکدیگر را متهم کرده‌اند که هر کدام سعی دارد پناهجویان را به دیگری ارجاع دهد.
وزیر کشور آلمان گفت، این روند باید پایان یابد. او تأکید کرد: «ما باید مشترکا راه حلی بیابیم. ما همه مشترکا با این مشکل روبرو هستیم.»
تأکید بر نقش کلیدی ترکیه
اتحادیه اروپا می‌خواهد کمک‌های مالی خود به ترکیه را که به حدود دو میلیون آواره سوری پناه داده تقویت کند. فرانک‌والتر اشتاین‌مایر، وزیر خارجه آلمان ترکیه را کشوری «کلیدی برای مهاجرت به اروپا» خواند و گفت: «به همین دلیل ما می‌خواهیم طی گفت‌وگوهایی فشرده با ترکیه روشن کنیم چگونه می‌توانیم به صورت مشترک مهاجرت و پناهجوپذیری را هدایت کنیم.»
در نشست بروکسل بر ضرورت تقویت کنترل مرزی، بخصوص در سواحل یونان و همچنین کمک همه اعضا به فرونتکس (آژانس نظارت بر مرزهای اروپا) تأکید شد.
ژان آسلبورن، وزیر خارجه لوکزامبورگ که ریاست این نشست را بر عهده داشت تصریح کرد، با وجود همه مشکلات باید به ورود غیر قانونی به اروپا غلبه کرد، در غیر این صورت «هرج و مرج» ادامه خواهد یافت. او گفت: «به همین دلیل برای ما روشن است که باید به کشورهایی که بیش از همه در معرض این مشکل‌اند کمک کنیم، یعنی ایتالیا و یونان.»

پیام زندانی نوکیش مسیحی به مناسبت ایام کریسمس: هر جا روح خداست آنجا آزادیست

پیام زندانی نوکیش مسیحی به مناسبت ایام کریسمس: هر جا روح خداست آنجا آزادیست

از همه مسیحیان تقاضا دارم برای پایداری همه زندانیان و آنان که در جفا هستند در دعا باشند.
«محبت نیوز»- ابراهیم فیروزی، نوکیش مسیحی که سومین سال از حکم زندان خود را بدون حتی یک روز مرخصی در رجایی شهر کرج می‎گذارند در پیامی به مناسبت ایام کریسمس و سال نوی میلادی از پشت میله‎های زندان نوشته «هر جا روح خداست آنجا آزادیست».
در متن این نامه آمده است:
“امت مقدس در خداوند وجد و شادی نمایید زیرا درب رحمت او در خداوندمان عیسی مسیح گشوده شده است.
کریسمس یادبود مجسم کلمه خدا برای نجات و آمرزش گناهان است و بهره‎مندی از فیض عظیمی که اکنون برای همگان در عهد جدید مهیا شده، فرصت دوباره ای است برای آنانی که خواهان تولدی دوباره هستند.
در این ایام خداوند را به پاس همه نیکویی هایش سپاس گویند و دست پرتوان وی را در زندگی تان خواستار باشید زیرا انسان نه به لقمه نانی که با مشقت بدست می آورد بلکه با روح قدوس است که حیات ثمربخش را تجربه می کند. ایمانی که برای حفظ و گسترش آن، مسیحیان غیوری جان خویش را فدا کردند و در زمان حاضر به راحتی در اختیار ماست و این ما هستیم که ماموریت داریم همان ایمان ابتدایی را با غیرت به نسل آینده منتقل کنیم.
در این کریسمس شادی کنید و خوش باشید زیرا فیض خدا به طور خاصی در این روز به یاد می آید. آیین دعا برای همان سقوط کرده را فراموش نکنید ، یقین داشته باشید که فرزند خواندگان پدر آسمانی هستید و باید خواست پدر خود را در همه زمان ها به عمل آورید.
اینکه خدا به وسیله روح مقدس خود در ما ساکن است و این ایام بارزترین زمان برای این حقیقت است که ، هر جا روح خداست آنجا آزادیست.
از پشت دیوارهای بتونی و درب های آهنین زندان رجایی شهر بدین وسیله کریسمس و سال نو میلادی را به جهانیان مخصوصن مسیحیان ایرانی تبریک گفته و از همه مسیحیان تقاضا دارم برای پایداری همه زندانیان و آنان که در جفا هستند دائمن در دعا باشند. باشد که روزی طعم آزادی مذهبی را در ایران بچشیم و با فراغ بال به پرستش خداوند بپردازیم.
زندانی مسیحی ابراهیم فیروزی، زندان گوهردشت کرج، ۲۵ دسامبر ۲۰۱۷
ابراهیم فیروزی اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۴ به حکم شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی مرکز به ریاست قاضی «مقیسه» به پنج سال زندان محکوم شد.
او ١٧ اسفندماه ۱۳۹۳ از سوى شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به ریاست قاضى مقیسه محاکمه شد در حالیکه براى اولین بار در جلسه دادگاه با وکیلش ملاقات کرد.
ابراهیم در دفاعیات و مصاحبه‌های خود بارها اعلام کرده در سال ۹۲ این وزارتخانه برای او پرونده سازی کرده و به نظر می‌رسد مخالفت با ورود این اسناد نگرانی وزارت اطلاعات از افشای اتهامات دروغ علیه او باشد.
متاسفانه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی بین زندانیان تبعیض قائل می‎شود و فیروزی در تمام این سال‎ها نه در دادگاه عادلانه‎ای را به خود دید و در ایام بازداشت توانست از مرخصی که حق طبیعی هر زندانی است استفاده کند این در حالی است که هیچگاه قاضی به او در حکم صادره تخفیف نداد و فشار بر زندانی‎های عقیدتی سیاسی به خصوص مسیحیان را افزایش دادند.