سعید قاسمی‌نژاد (پژوهشگر بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها و از بنیان‌گذاران دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال ایران)
سعید- ghasseminejad

انتصاب‌های جدید توسط رهبر حکومت ایران، اشتباه و بی‌پایه بودن ایده‌ی قدرت‌ گرفتن اصلاح‌طلبان را آشکار کرد.

روحانی افسانه‌ای، عباس واعظ طبسی، پس از سی و هفت سال سرپرستی آستان قدس رضوی، و نمایندگی علی خامنه‌ای در خراسان، ماه پیش درگذشت. به دنبال آن، خامنه‌ای، ابراهیم رییسی را برای سمت تولیت آستان قدس و احمد علم‌الهدی، پدر همسر رییسی را به عنوان نماینده‌اش در استان خراسان منصوب کرد. این دو انتصاب، از میان افراطی‌ترین تندروها صورت گرفته و تضمین‌کننده بیشترین بهره‌برداری تندروترین و واپس‌گراترین نیروهای جمهوری اسلامی از خوان نعمت گسترده‌شده پس از توافق هسته‌ای تابستان گذشته خواهد بود.
آستان قدس رضوی یک بنیاد و یا یک نهاد خیریه معاف از مالیات است و بخش بزرگی از اقتصاد غیرنفتی ایران -احتمالا حدود یک‌پنجم آن- را تشکیل می‌دهد. حتی در بین بنیادها هم آستان قدس دارای جایگاه برجسته‌ای است و مالکیت تعداد زیادی از نهادها، شرکت‌ها و املاک سراسر کشور را در اختیار دارد. سالانه حدود سی میلیون ایرانی و شیعه از سراسر جهان از حرم “امام‌رضا” بازدید می‌کنند و هیچ‌یک از موقوفات دیگری که در ایران وجود دارد، دارای نفوذ و جایگاه سیاسی، مذهبی، مالی و جغرافیایی مشابهی نیست.
طبسی در ۳۷ سال، یک امپراتوری چند میلیارد دلاری اقتصادی و فرهنگی در مشهد به عنوان دومین شهر بزرگ و مقصد اصلی گردشگری مذهبی ایران ایجاد کرد. آستان قدس پس از وقوع انقلاب و تحت مدیریت طبسی، تبدیل به بازیگر مسلط در اقتصاد ایران و قدرتی تقریبا انحصاری در خراسان شد. امروزه ارزش املاک متعلق به این آستان بالغ بر ۲۰ میلیارد دلار می‌شود و این بنیاد تقریبا نیمی از املاک مشهد را در مالکیت خود دارد. مجموعه شرکت‌های وابسته شامل شرکت‌های قدرتمندی از قبیل نفت و گاز رضوی، شرکت معادن قدس رضوی، مهاب‌قدس، گروه مپنا و شهاب‌خودرو است.
همان‌طور که آستان قدس به عنوان بنیادی شناخته‌شده در میان بنیادهای دیگر شناخته می‌شود، طبسی -موسوم به “سلطان خراسان”– هم چهره‌ای مطرح و متمایز در میان روحانیان ایران به حساب می‌آمد به طوری که نام هیچ روحانی دیگری به این میزان و به مدت طولانی در کنار یک نهاد عمده مطرح نبوده است.
طبسی به خامنه‌ای نزدیک بود و هیچ میانه‌ای با اصلاح‌طلبی نداشت. او هرگز از رهبران مخالفان حمایت علنی نکرد ولی به عنوان عضو برجسته‌ای از طیف قدیمی محافظه‌کاران در ایران، با رییس جمهور کنونی حسن روحانی و رییس جمهور اسبق، هاشمی رفسنجانی -که در مقایسه با محافظه‌کاران تندرو که خامنه‌ای آن‌ها را نمایندگی می‌کند، صرفا محافظه‌کار تلقی می‌شوند- روابط دوستانه‌ای داشت. آن‌چنان‌که اسحاق جهانگیری، معاون روحانی و از نزدیکان رفسنجانی، در آگهی تسلیت خود برای مرگ طبسی نوشت که او به میانجی‌گری میان خامنه‌ای و روحانی در مسائل مهمی از قبیل توافق هسته‌ای کمک کرد. حال، انتصاب چهره‌ای افراطی‌تر به جانشین طبسی، نشان‌دهنده پسرفت و مانع عمده‌ای برای جناح کمتر افراطی روحانی و رفسنجانی است.
رییسی، گزینه خامنه‌ای برای جانشینی طبسی به عنوان تولیت آستان قدس است. پیشینه تندروانه رییسی، فراتر از سرزنش است. او در پیشینه خود سابقه متهم کردن غرب به ترویج جهانی هم‌جنس‌گرایی تحت عنوان حقوق بشر را دارد و از قطع دست دزدها بر پایه قانون شریعت اسلامی دفاع کرده است. رییسی نقش حساسی در کشتار زندانیان سیاسی در سال‌های دهه ۱۹۸۰ داشت و از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۴ به عنوان معاون رییس قوه قضاییه فعالیت کرد. از سال ۲۰۱۲ به این سو، او دادستان دادگاه ویژه روحانیت بوده است که نهادی پاسخگو به رهبر است و خارج از روند عادی قضایی فعالیت می‌کند. این دادگاه موظف به محاکمه و پیگرد روحانیانی است که با اصلاح حکومت همراهی کنند.
جانشینان طبسی حتی با معیارهای جمهوری اسلامی، تندروهای افراطی وفادار به رهبر و مخالف هر گونه حرکتی به سوی اصلاحات هستند. علم‌الهدی –جانشین طبسی به عنوان نماینده خامنه‌ای در خراسان– طرفداران جنبش سبز حامی تغییر را با القابی چون “بز و گوساله” و دشمنان رهبر را با عنوان “حزب شیطان” مورد نکوهش قرار داده است. او در سال ۲۰۱۲ خواستار اعدام یک موزیسین ایرانی ساکن آلمان که از رژیم انتقاد کرده بود شد.
انتخاب دو جانشین طبسی توسط خامنه‌ای، نشانه آشکاری از این امر است که حتی اگر تندروها چند کرسی را در انتخابات ماه گذشته مجلس از دست داده باشند ولی هم‌چنان تسلط خود بر اهرم‌های حیاتی اقتصاد ایران را افزایش داده‌اند و در بهترین موقعیت برای بهره‌برداری از ثروت‌های بادآورده و خوان نعمت گسترده‌ای هستند که توافق هسته‌ای به زودی به همراه خواهد آورد. آن‌هایی که امیدوارند این توافق، منجر به تشجیع و دلگرمی میانه‌روها در جمهوری اسلامی شود بار دیگر به شدت مایوس خواهند شد.
——————————————–
نسخه‌ی انگلیسی این یادداشت روز ۲۰ مارس ۲۰۱۶ (۱ فروردین ۱۳۹۵) در وب‌سایت “نشنال اینترست” منتشر شده است.
ترجمه در مرکز مطالعات لیبرالیسم