چرا در انتخابات مهندسیشده شرکت میکنند؟
بنا به ادعای حکومت –که هیچ راهی برای سنجش آن وجود ندارد– بیش از ۶۰ درصد مردم ایران در انتخابات ۷اسفند ۹۴ شرکت کردند. اگر پنج واقعیت یعنی ۱) سوءمدیریت، فساد ساختاری و ناکارایی سیاستها و آموزهها، ۲)رکود تورمی و افزایش بیکاری سالهای اخیر که بنیانهای جامعه را میفرساید، ۳) پیشبرد برنامهی اتمی تا حد فلج کردن اقتصاد ایران، ۴) تداوم سرکوبهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، و ۵) مداخلات پرهزینهی جمهوری اسلامی در سوریه و عراق و لبنان و یمن و کشتار و تخریب در آن کشورها توسط نیروهای نظامی جمهوری اسلامی و متحدان آنها را در کنار هم بگذاریم، حاکمان اعم از دستگاه رهبری و دولتهای احمدی نژاد و روحانی چه دستاوردی غیر از تبعیض و فلاکت و فساد و اتلاف داشتهاند که مردم را به مشارکت در فرایند انتخابات تشویق کرده باشد؟
آیا انتخاب میان مصباح و دری نجفآبادی که در جنایت و شقاوت با هم مسابقه داشتهاند، انتخاب میان تسخیری و یزدی فاسد، یا انتخاب میان عارف و حدادعادل که در دستبوسی خامنهای و فرمانبری از بیت با هم مسابقه میدهند، میتواند انگیزهی کافی برای شرکت در انتخابات مهندسیشده را فراهم کند؟ پاسخ منفی است. پس چرا این بخش از جمعیت (به فرض عدم آمارسازی) در انتخابات مشارکت میکنند؟ چرا برخی از اصلاحطلبان که از حکومت اسلامی گریختهاند مردم را به شرکت در انتخابات تشویق میکنند؟
این پرسشها را با اشاره به چهار واقعیت –و نه توهم و انتظار ایجاد روزنهای برای تغییر- میتوان پاسخ داد: مسابقه برای دسترسی به منابع کمیاب و انحصاری، عادت به فساد و سرکوب، باور به مبانی اسلامگرایی، و جاهطلبیهای ملیگرایانه.
رقابت برای سوء استفاده از قدرت
در هر دوره از انتخابات بخش قابل توجهی از ورزشکاران، هنرمندان و دانشگاهیان به تشویق مردم برای مشارکت میپردازند. اینها به دنبال تضمین منافع خاص خود از منابع دولتی هستند. مخاطبان آنها نیز به دنبال کسب سهمی متصور و کوچک از درآمدهای نفتیاند. اینها در یک خصوصیت با هم اشتراک دارند: زائده بودن برای بخش دولتی.رقابت میان اعضای این گروهها تحت عنوان اصلاحطلب و اصولگرا، اصولا رقابت بر سر کسب منابع بیشتر است و نه رقابت بر سر اصول و سیاستهای بدیل.
به عنوان نمونه به سینما و فوتبال کشور نگاه کنید. سرداران و نیروهای امنیتی و نظامی در فوتبال حرف اول را میزنند و بخشی از منابع دولتی را برای کسب شهرت و منزلت در این زمینه مصرف میکنند. جدایی فوتبال از روال عادی تقاضا و عرضه تا حدی است که امروز مسابقات فوتبال در ایران با بلیط مجانی یا تقریبا مجانی انجام میشود.کسب و کار فوتبال و درآمدهای میلیادری دستاندرکاران صرفا با اتکا به منابع عمومی و دولتی انجام میشود. مثال جالب توجه دیگر سینما است. بدون منابع دولتی، حتی یک فیلم در ایران ساخته نمیشود و تهیهکنندگان و کارگردانان برای کسب بودجههای بیشتر از بخش دولتی با هم مسابقه میدهند. بنابراین، انتخابات برای آنها محلی برای داشتن مقامات نزدیکتر به خود و بالا بردن سقف رانتهاست.
به هم ریختن مرزها
فساد و سرکوب در چهار دههی گذشته در ایران آن چنان جاری و گسترده بوده که بخش قابل توجهی از مردم متاسفانه بدان عادت کردهاند. وضعیت تا بدان حد فاجعهبار است که خود شهروندان برای پیشگیری سرکوب حکومتی، اعضای خانوادهی خود را سرکوب میکنند. مردی که به همسرش برای پایین کشیدن روسری تذکر میدهد در واقع کار مامور نیروی انتظامی یا عضو بسیج را انجام میدهد بدون آنکه خود متوجه باشد. در موضوع فساد نیز رشوهدهی و رشوهگیری، اختلاس و انواع دیگر جرائم به بخشی از زندگی عادی مردم تبدیل شده بسیاری از افراد به جای ناراحت شدن از خبرهای مربوط به آن، غبطه می خورند که چرا سهمی از این فسادها نمیبرند. امروز، دیگر افراد برای مهردار شدن شناسنامهها در انتحابات شرکت نمیکنند بلکه برای مساعد کردن شرایط خود و خانواده با اقتضائات حکومتی و همرنگ شدن با جامعهی تودهوار مورد نظر حکومت و برخورداری از آنچه درصد کوچکی از آن نفع میبرند، در مراسم و برنامههای دولتی شرکت میکنند.
بخش اسلامگرا
بخش کوچکی از شرکتکنندگان در انتخابات واقعا به مبانی اسلامگرایی که عبارت است از مردسالاری، ربانیسالاری، شریعتگرایی، اقتدارگرایی، تمامیتخواهی، غربستیزی، یهودستیزی، بهاییستیزی، و انسانهراسی، باور دارند و چهار دهه است که از قِبَل این باورها منفعت بردهاند. اینها حدود ۵ درصد جمعیت کشور هستند و در انتخابات با جدیت شرکت میکنند. بودهاند کسانی که دورهای با یکی از این عناصر فاصله گرفتهاند اما دلبستگی به عناصر دیگر، آنها را به سمت اسلامگرایی نوع جمهوری اسلامی کشانده است. کافی است ضد اسراییلی یا ضد بهایی باشید؛ حتی اگر با تمامیتخواهی و اقتدارگرایی مشکل داشته باشید کمکم آن را هضم میکنید. بسیاری از کسانی که با خامنهای (و نه جمهوری اسلامی یا ولایت فقیه) مشکل داشته و به خارج کشور آمده نیز این عناصر را در کولهپشتی خود گذاشته با خود حمل کردهاند.
جاهطلبیهای امپریالیستی
بخشی از ایرانیان خارج کشور که مشکلات معیشتی و اجتماعی ایرانیان داخل را تجربه نمیکنند صرفا از حیث غرور ملی و زمینهسازی برای رفت و آمد با داخل کشور یا بهرهگیری از رانتها به وضعیت ایران نگاه میکنند و اینکه امروز نظامیان ایرانی در سوریه و عراق حضور و در یمن و لبنان نفوذ دارند برای آنها غرورآفرین است. آنها به علل و نتایج این حضور نظامی کاری ندارند. شرکت آنها در انتخابات در واقع مبتنی بر این تصور است که سپاهیانِ پاسدار دارند به عظمت ایران یاری می رسانند. در این مسأله، خلط میان ایران و جمهوری اسلامی، خلط میان دولت و دولتمردان، و خلط میان امنیت و فضای تحت سرکوب، نقشی جدی بازی میکند. ایرانیان مقیم خارج که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت میکنند –بالاخص آنها که از سرکوب حکومت گریختهاند– به بقای حکومت بدون کمترین هزینه برای خود کمک میکنند.
***
اولویتهای خامنهای، اقتصاد ایران یا رفاه شهروندان این کور نبوده و نیست. او حتی در دورهی تنگنای اقتصادی ناشی از تحریمها نیز همچنان برای سپاه، دستگاه امنیتی و ماشین تبلیغاتی خود هزینه میکرده است. حکومت خامنهای برای نیروهایی که در آن سوی مرزها به جنگ فرستاده مسوولیتی احساس نمیکند و در این زمینه به هیچکس گزارشی نمیدهد. او تا زمانی که در قید حیات باشد و تنش در منطقه تداوم یابد در مناطق بحرانی باقی میماند چون نمیخواهد هیچ نشانهای از ضعف نشان دهد. خروج نیروها حتی پس از هزاران کشته برای خامنهای به عنوان گزینه مطرح نیست. گروههای باورمند به تداوم عمر جمهوری اسلامی نمیگویند یا متوجه نیستند که رژیمهایی مثل جمهوری اسلامی هرچه بیشتر بر سر کار بمانند فجایع بیشتری به بار میآورند. معلوم نیست جمهوری اسلامی باید چه اقدامی بکند تا این گروهها به ضرورت پایان دادن به این رژیم برسند. تا زمانی که دلبستگی به مبانی جمهوری اسلامی و نداشتن خط قرمز مطرح باشد گروههایی در انتخابات شرکت خواهند کرد.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar