torsdag 26 januari 2017

مسیحیان ایران و نیمه پنهان قتل‌های زنجیره‌ای در دوران رفسنجانی

مسیحیان ایران و نیمه پنهان قتل‌های زنجیره‌ای در دوران رفسنجانی

مرگ هاشمی رفسنجانی بازخوانی صفحات خاک خورده زندگی مردی بود که در دوران فروغش در آسمان سیاسی جمهوری اسلامی هم به قتل عام مشهور بود و هم هوادارانش او را پدر اصلاحات می دانستند!
rafsanjani_iranian-مسیحی-MN-5
به گزارش«محبت‌نیوز» مرگ علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تنها پایان زندگی یک سیاستمدار نبود، بلکه ورق خوردن برگی از دفتر پر رمز و راز جمهوری اسلامی بود که سمتی از آن تلاش برای پیشبرد انقلاب و ایدوئولوژی‌ ولی فقیه بود و طرف دیگر، حفظ قدرت و مقابله با هر مانعی که مسیر این حرکت را مختل کند.
هاشمی رفسنجانی مثل خیلی‌های دیگر از هم مسلکانش در نظام جمهوری اسلامی پرونده‌ای قطور در سرکوب‌های سیاسی و اجتماعی، ترور مخالفان داخلی و خارجی، شکنجه زندانیان سیاسی و اعدام‌های دهه‎ی ۶۰ دارد که همچنان بخش‌های پنهانی از آن دست نخورده و سربسته باقی مانده است.
اما اوج این رفتارهای ضد انسانی در دوران رفسنجانی به دهه‎ی هفتاد و زمانی که او رئیس جمهور ایران بود باز می‌گردد.
آن دوران که علی فلاحیان به عنوان وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی انتخاب شد و ماشین کشتار و سرکوب مخالفین، منتقدین سیاسی و اجتماعی و دگراندیشان مذهبی به حرکت افتاد و منتهی به قتل‌های زنجیری شد.
آذر ماه سال ۷۷ قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری و در پی آن محمدجعفر پوینده و محمد مختاری مقدمه‌ای شد تا در سال‌های بعد آمار قتل‌ها و ترورها به بیش از ۱۰۰ نفر برسد.
حذف‎های خونین نه فقط سیاسیون منتقد و نویسندگان، بلکه به دگراندیشان فرهنگی و مذهبی و اقلیت‌های دینی هم رسید که در صدر آنها مسیحیان قرار داشتند.
وضعیت جوامع دینی در دوران زمامداری رفسنجانی، نشانگر رنج مضاعف آنان است. تعقیب و آزار مسیحیان و بهائیان در دوران ریاست جمهوری او از اولیت‌های اصلی نهادهای امنیتی بود.
شهادت کشیش هایک هوسپیان مهر، مهدی دیباج و اعدام کشیش حسین سودمندهمگی در زمانی رخ داد که رفسنجانی عنوان مرد دوم نظام را یدک می کشید. پر بی‎راه نیست که بگوییم رفسنجانی دست‎کم می توانست با اینگونه برخوردها مخالفت کند، در صورتیکه خود عامل و فرمانده این قتل‌ها نبوده باشد.
گرچه حامیان رفسنجانی به خصوص در جناح اصلا‌ح طلبان او را فردی میانه‌رو و معتدل معرفی می‌کنند، اما دوران ریاست جمهوری او سرآغاز مهاجرت گسترده و اجباری مسیحیان ایران شد.
مهدی خزعلی، از منتقدین مذهبی نظام جمهوری اسلامی در اظهاراتی تحت عنوان «پشت پرده‌های جنایات و قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷» که در تاریخ ۵ شهریور ۹۵ منتشرشده، در مورد قتل کشیش‌های مسیحی می‌گوید:«ببینید یکی از این باندهای وحشتناکی که وجود داره، سه تا دخترند که طعمه می‌شوند توسط مقام‌های امنیتی، برای اینکه ببینند دوتا کشیش مسیحی آیا تبشیر می‌کنند؟ آیا تبلیغ مسیحیت می‌کنند یا نه. این‌ها فکر می‌کردند در همین حد است که بروند و بگویند ما می‌خواهیم به کیش مسیحیت بیاییم و شما ما را تبشیر کنید. خوب به داخل خانه این دو کشیش می‌روند و بعد مابقی قضیه، مواجه می‌شوند. بااینکه در دیده چشم این سه دختر، آن کشیش‌ها کشته می‌شوند, قطعه‌قطعه می‌شوند و داخل یخچال می‌روند. بعدازآن از این‌ها می‌خواهند مصاحبه کنند که ما از طرف سازمان مجاهدین خلق مأموریت داشتیم این کشیش‌ها را بکشیم. خوب ناچار می‌شوند برای آزادی‌شان این مصاحبه را هم بکنند و بهشون قول می‌دهند این مصاحبه را بکنید آزاد می‌شوید».
در همان دوران یکه تازی هاشمی “سردار سازندگی” لقب گرفت، مسیحیان ایرانی، به ویژه مسیحیان فارسی زبان که شرایط را اینگونه می دیدند از ایران مهاجرت کردند. موج گریز  نوکیشان مسیحی و حضور آنان در کشورهای غربی میراث خفقان دوران رفسنجانی است که همچنان ادامه دارد.
در دوران زمامداری رفسنجانی، خفقان و وحشت سراسری چنان جامعه ایران را در برگرفته بود که هیچکس جرأت کوچکترین انتقاد حتی به مسائل اقتصادی را نداشت. اما سیر تحولات سیاسی ایران، رفسنجانی را در مقابل رهبری عالی جمهوری اسلامی قرار داد.
انتخابات ریاست جمهوری سال ١٣٨٨، اوج رقابت‌های دو قطب مخالف در درون نظام حاکم بر ایران بود. جناح محافظه کار در مقابل جناح به اصطلاح اصلاح طلبی قرار گرفت که تنها دغدغه اش بازگرداندن ایران به دوران طلایی روح‌الله خمینی بود، دورانی که جنگ، پریشانی اقتصادی و سرکوب گسترده سیاسی ایران را به کشوری وامانده مبدل ساخته بود. این رویارویی درون حکومتی از رفسنجانی چهره‌ای متفاوت ساخت، در حالیکه ماهیت دعوای وی و رهبری نظام موضوع دیگری بود.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar