söndag 23 november 2014

سعید مرتضوی به روايت سه قرباني

سه شنبه 18 نوامبر 2014 ایران وایر

سعید مرتضوی به روايت سه قرباني

 پاییز ۸۳ چند روزنامه نگار به دستور «سعید مرتضوی»، دادستان عمومی و انقلاب تهران دستگیر شدند. پرونده آن ها به نام  «پرونده وبلاگ نویسان و سایت‌های اینترنتی» معروف شد. آن ها را مدتی در «بازداشتگاه مخفی» حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی نگه‌داری کردند. تهدید، توهین، شکنجه و گرفتن اعتراف های اجباری از روزنامه نگاران، بخش‌هایی از سناریوی نوشته شده آن روزها توسط قاضی مرتضوی بود.
روزنامه نگاران پس از آزادی، از رفتارهای غیرقانونی که با آن ها شده بود صحبت و اعلام کردند که تمام اعتراف های آن ها تحت فشارهای شدید روحی و جسمی گرفته شده است. آن ها با «هاشمی شاهرودی»، رییس قوه قضاییه وقت ملاقات کردند و به شرح آن چه بر آن ها گذشته پرداختند. در جلسه هیات نظارت بر قانون اساسی نیز حاضر شدند و تمام اتفاقات را توضیح دادند.
اما با وجود ابراز تاسف رییس قوه قضاییه، ریيس جمهور و معاونانش پس از این افشاگری ‌ها، کوچک‌ترین ضربه‌ای به جایگاه و سمت مرتضوی وارد نشد؛ تنها پرونده روزنامه نگاران با کمک معاونان هاشمی شاهرودی از دست او خارج شد.
«فرشته قاضی»، «امید معماریان» و «شهرام رفیع زاده» جزو روزنامه نگاران دستگیر شده در پرونده سایت های اینترنتی بودند. اكنون هر سه آن ها در خارج از ایران روزنامه نگاری می‌کنند اما روزهای سخت دستگیری، بازجویی و روبه رو شدن با سعید مرتضوی را به خوبی به یاد دارند.
سعید مرتضوی حالا از قضاوت محروم شده اما این روزنامه نگاران، روزهایی که او بر مسند قضاوت و دادستانی تهران حضور داشت را فراموش نمی‌کنند.
شهرام رفیع زاده و امید معماریان، قاضی مرتضوی را پس از بازداشت ملاقات می‌کنند. امید معماریان می‌گوید: «من چند بار آقای مرتضوی را در دفتر کارشان دیدم. به نظرمن، خیلی تلاش می‌کرد صورت کاری که داشت انجام می‌داد، قانونی باشد و حرف های رسمی می‌زد. اما در اصل این گونه نبود و ما در تمام مراحل بازحویی، متوجه شدیم که بازجوها از مرتضوی دستور می‌گیرند؛ مثلا می‌گفتند حاج آقا از ما این را می‌خواهد و یا این را نمی‌خواهد و... .»
مرتضوی سه روز شهرام رفیع زاده، امید معماریان و «روزبه میرابراهیمی»، دیگر روزنامه نگار دستگیر شده را به دفترش احضار می کند و روز سوم از آن ها می‌خواهد جلوی دوربین‌های تلویزیونی اعتراف کنند.
شهرام رفیع زاده می‌گوید: «اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم که دوربین‌های  تلویزیون به دستور مرتضوی وارد محوطه دادستانی شده و ما باید جلوی آن ها اعتراف کنیم. او نقش هرکدام از ما را تعیین کرد و به من گفت تو بايد بگویی تحت تاثیر اصلاح طلبان کتاب هایت را نوشته‌ای و... .»
امید معماریان هم آن روز را به خوبی به خاطر دارد: « تصمیم گرفته بودم همه چیز را خودم به عهده بگیرم و اسمی از فرد دیگری نیاورم اما آقای مرتضوی روی کاغذ یک سری اسم نوشت و گفت این اسامی را در متنی که می‌خواهی بخوانی، بیاور. به ایشان گفتم اصلا برخی از این افراد را در زندگی‌ام ندیده‌ام. گفت فرق نمی کند، شما وقتی اسم این افراد را پشت سرهم بیاوری، خودشان حساب کار خودشان را می‌کنند.»
فرشته قاضی قبل از دستگیری هم به عنوان خبرنگار در دادگاه های مطبوعات حضور و با مرتضوی از نزدیک برخورد داشته است. او در بازداشتگاه، متوجه حضور فعال مرتضوی می‌شود: «چشم بند داشتم اما من صدا و تکیه کلام های آقای مرتضوی را می‌شناختم و مطمئن بودم خود او است.»
بعد از آزادی توسط مرتضوی، به دادسرای کارکنان دولت شعبه یک بازپرسی احضار می‌شود: «با "محمد سیف زاده"، وکیلم رفتم. از در که وارد شدیم، گفتند وکیل حق ندارد داخل شود. بازپرس من آقای "حسینی" بود و گفت شما این طرف و آن طرف گفتی شکنجه شدی و بهت توهین شده و... باید همه این ها را تکذیب کنی. من گفتم تکذیب نمی‌کنم. آقای "سحرخیز" و "شمس الواعطین" درباره اتفاقاتی که برای من افتاده بود، مصاحبه کرده بودند و آقای "ابطحی" هم در وبلاگ شان چیزهایی نوشته بودند. از من خواستند حرف های آن ها را هم در رابطه با خودم تکذیب کنم که قبول نکردم. بعد تلفنی به ایشان شد و گفت باشه، حالا که این طور است، باید بروید پایین دفتر آقای مرتضوی. مرتضوی گفت شما اشتباه کردی که رفتی مصاحبه کردی وبه بازجوهای ما تهمت زدی و... اما من اتفاقاتی را که برایم افتاده بود در حضور وکیلم برای او توضیح دادم.» مرتضوی معتقد بود که این حرف ها، حرف های ابطحی، شمس الواعظین و سحرخیز است که از دهان فرشته قاضی خارج می‌شود. او به فرشته  می‌گوید: «شما دو راه در پیش رو داری، یا باید این حرف ها را تکذیب و از این افراد شکایت کنی و یا خودت متهم هستی.»
اما یکی از دردناک ترین رویارویی ها با مرتضوی برای فرشته قاضی، زمانی بوده که او شکایتی از بازجوی خود برای شکستن دماغش به دلیل ضرب و شتم و فحاشی در بازجویی برای مرتضوی می‌نویسد: «از جایش بلند شد، شلوارش را کشید بالا و به من گفت فحش که باد هوا است اما برای شکستگی دماغت برو پزشکی قانونی. گفتم باشد می روم چون مدارک پزشکی هم دارم. گفت نه، همین الان با مامور ما می روی. دکتر سیف زاده هم حضور داشت. زنگ زد به دکتر "شیخ آزادی" که مدیرکل پزشکی قانونی غرب تهران بود. دقیقا مکالمه ای که داشت این بود که من خانم قاضی را می فرستم پیش شما، ایشان جراحی زیبایی کرده، دماغش شکسته، ولی ادعا می کند توی زندان شکسته. خودت معاینه اش کن و ببین که بینی اش در جراحی زیبایی شکسته. آقای سیف زاده به شدت اعتراض کرد گفت شما خط را بهش دادی. داری می گویی این را بنویس. من با موکلم نمی رویم پزشکی قانونی. گفت نه، همین الان یا می رود پزشکی قانونی یا بازداشت است.»
تهدیدها و رفت و آمدها به دفتر مرتضوی تا پیش از دیدار با هاشمی شاهرودی، ریيس قوه قضاییه وقت ادامه داشته است. امید معماریان می‌گوید: «بعد از صحبت با هاشمی شاهرودی، برای من محرز شد آقای مرتضوی با این که از نظر سلسله مراتب اداری بسیار پایین تر از ایشان بود ولی اساسا برای حرف ریيس قوه قضاییه اهمیتی قائل نبود. مقامات قوه قضاییه هیچ نفوذ و کنترلی روی اعمال ایشان نداشند. ایشان قدرت زیادی در دفترش داشت و فراتر از یک دادستان بود. از طریق عده ای از معاونان قوه قضاییه که بعدها پی‌گیر پرونده ما شدند، مطلع شدم که آقای مرتضوی به صورت مستقیم از بیت آقای خامنه‌ای دستور می‌گیرد.»
روزنامه نگاران دستگیر شده در جریان بازجویی‌ها با انواع اتهام های اخلاقی، تهدید به تجاوز و از دست دادن نزدیکانشان رو به رو شده‌اند. مرتضوی در جریان همه این موارد بوده است. فرشته قاضی می‌گوید: «در یکی از احضارها، مرتضوی وکیل مرا از اتاق بیرون کرد و خودش به شدت به من نزدیک شد، طوری که وقتی صحبت می‌کرد، هوایی که از دهانش خارج می‌شد را کاملا حس می‌کردم. با پوزخند به من گفت جریان هیچ‌کدام از این تهدیدها شوخی نیست و هرکدام ممکن است اتفاق بیفتد.»
شهرام رفیع زاده می‌گوید: «نکته جالبی که من در برخورد با آقای مرتضوی متوجه شدم، این بود که ایشان به شکلی شفاف قوانین را زیر پا می‌گذاشت و مورد اعتراض هیچ کس قرار نمی‌گرفت. تاسف آور است که شخصی کلکسیونی از جرایم  مختلف دارد اما زمانی دادستان تهران بوده و سرنوشت صدها روزنامه نگار و ده ها روزنامه را در دست داشته و صدها نشريه را قلع و قمع کرده و روزنامه نگار و فعال سیاسی و مدنی را مورد آزار و اذیت قرار داده است.»
امید معماریان ایدئولوژی مرتضوی را شبیه ایدئولوزی سعید امامی می‌داند: «ایشان منعکس کننده یک روابط فراقانونی در مجموعه ای از نهادهای نظام است که با ایجاد رعب و وحشت، بازداشت و زندانی کردن  افراد، دنبال به دست آوردن نظم در جامعه هستند؛ نظمی که در ذهن آن ها شکل گرفته. آن ها می‌خواهند با ایجاد رعب و وحشت، جامعه مدنی و جامعه روزنامه نگاران را کنترل کنند.»
او علت صدور این حکم برای مرتضوی را پی‌گیری‌های پدر روح‌الامینی که خودش در دستگاه های امنیتی صاحب نفوذ است، می‌داند: « نوع جریمه‌ای که برای مرتضوی در نظر گرفته شده، نوعی پاداش برای او است چون در برگیرنده همه اتفاقاتی که او در آن ها دخیل بوده، نیست. در همه جای دنیا اگر یک قاضی متخلف از کار محروم شود، تمام پرونده‌هایی را که بررسی کرده، از نو بررسی می‌شود اما در مورد مرتضوی این طور نیست چون  حکم او ناشی از یک دعوای درون گروهی است.»
شهرام رفیع زاده هم این حکم را برای مرتضوی کوچک می‌داند: «تاسف‌آور این است که نظام به این بن بست رسیده که نمی تواند مامور ناخلف و قانون ستیز خودش را مجازات کند. این به نظر من لکه ننگ بزرگی است.»
فرشته قاضی اما روز گذشته بعد از انتشارخبر تایید این حکم، با مرتضوی تماس گرفته و با خودش در این باره حرف زده است. او این بار هم از موضع بالا سخن گفته است. او فرشته قاضی را به جا می‌آورد و هر بار می‌گوید: «شما متهم خود من بودی... یک خرده به فکر خودت باش که به دام بیگانگان افتادی و ببین چه نانی می خوری و چه مسیری می روی. شما یک مقدار نگران و ناراحت خودت باش. ما این جا در جمهوری اسلامی داریم زندگی می کنیم، کار می کنیم و اگر هم احساس کنیم کارغیرقانونی شده، مسیر قانونی خودمان را می رویم. شما نگران چی هستی؟ ناراحت چی هستی؟»

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar