دریا صفایی از فعالیتهایش برای بازگرداندن زنان ایرانی به ورزشگاهها میگوید
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان, ۱۳۹۳
مرکز مطالعات لیبرالیسم – علیرضا کیانی: “دریا صفایی”، دندانپزشک ایرانی مقیم بلژیک است که در ماههای گذشته و در جریان مسابقات جهانی والیبال، این شعار را به استادیومهای محل برگزاری این مسابقات در کشورهای مختلف اروپایی آورد: «بگذارید زنان ایرانی وارد ورزشگاهها شوند.» حرکتی که بازتاب گستردهای در رسانههای مختلف بینالمللی داشت. آنها از زنی ایرانی گفتند که تنها و بدون کمک سازمان یا نهاد خاصی و با هزینه شخصی تمام سعیش را میکند که ظلم رفته بر زنان سرزمینش را به گوش جهان برساند. خانم صفایی این روزها و بعد از موفقیت رسانهای در جهانی کردن مطالبه زنان ایرانی برای ورود به ورزشگاهها، کمپینی نیز به نام «پیش به سوی ورزشگاهها» راهاندازی کرده است. مصاحبه ما با دریا صفایی را در ادامه بخوانید.
علیرضا کیانی: به عنوان سوال نخست میپرسم چه شد به فکر فعالیت برای رفع ممنوعیت ورود زنان ایرانی به استادیومها افتادید؟ زنان ایرانی مشکلات گوناگونی دارند که این مساله هم یکی از آنهاست. چرا این مشکل را انتخاب کردید؟
دریا صفایی: همانطور که خودتان میگویید زنان در طی ۳۶ سال گذشته مشکلات فراوانى داشتند، حتى در زندگى روزمرهشان، مانند مسأله حجاب اجباری، حق سفر، حق حضانت بچه پس از طلاق، حق ارث و از این دست مسائل. البته جمهوری اسلامی نظامی است که اساسا بر آپارتاید جنسیتی بنا شده است. این اواخر عمق آپارتاید جنسیتى بیشتر شده است و حتى در دوران ریاست جمهوری روحانی هم این وضعیت همچنان با قوت پیش میرود. به عنوان مثال میبینیم که در علوم پزشکی برای زنان سهمیه برقرار کردهاند و آنجا هم تبعیض جنسیتی برقرار است. دختران را از بسیاری رشتههایی که قبلا میتوانستند بخوانند محروم کردند. ١٢ هزار سهمیه دختران را کم کردند. خب در این وضعیت یا ما میتوانیم به سکوت ادامه بدهیم و هرسال دریغ از پارسال و یا اینکه بالاخره یک جایى در برابر این همه ستمگرى بایستیم. خب دربارهی ورود به ورزشگاهها هم تا ۲ سال پیش خانمها میتوانستند وارد ورزشگاههای سربسته شوند. اما دیدیم که در دولت روحانی این ورود ممنوع شده است. دیدیم این مشکل، مشکل جدیدی ست و این حق بدیهی ما را گرفتهاند. تصمیم گرفتم این را به صورت نمادین برجسته کنم و بگویم که ما میفهمیم شما با ما چه میکنید و ما به این وضعیتی که شما درست کردهاید اعتراض داریم. از آن طرف چون والیبال ایران بسیار قدرتمند ظاهر شده بود میدانستم که اعتراض در قالب این مساله میتواند توجه رسانهها و مردم را بیشتر جلب کند و میدانستم که اگر مساله حقوق زنان را به ورزشگاهها بکشانم، آن را به مساله روز تبدیل خواهم کرد و آن را در دنیا مطرح خواهم کرد. پس این مساله را انتخاب کردم تا به دنیا بگویم ما زنان ایرانی از این وضعیت راضی نیستیم. ورزشگاه برای من در اینجا مانند یک سنگر مبارزه برای تلاش در راه بازپس گیری حقوق مسلّم ما بود.
علیرضا کیانی: فعالیتهای عمدهای که در این راه انجام دادید چه بود؟ مثلا دیدم در شبکه یوتیوب خودتان فیلم دو نفره دیدار شخصیتان با معاون اجرایی فدراسیون جهانی والیبال را گذاشتهاید که در آن پیرامون ممنوعیت ورود زنان به استادیومها صحبت میکنید یا اینکه رفتهاید و از اعضای تیم ملی والیبال بلژیک درباره این مساله پیام گرفتهاید. چه کارهای دیگری کردید و چه نتایجی هم در بر داشتند؟ آیا فعالیتهای شما در سلب میزبانی از جمهوری اسلامی از مسابقات والیبال نوجوانان و کلا تعلیق میزبانیِ مسابقات جهانی والیبال هم تاثیرگذار بود؟
دریا صفایی: وقتی ایران به دور نهایی لیگ جهانی والیبال صعود کرد، تصمیم گرفتم به ایتالیا بروم تا فعالیتهایمان را شروع کنیم. من فعالیتم را از ماه جولای شروع کردم در شهر فلورانس. پرچمهای شیر و خورشید و بنرها را به ورزشگاه بردم. جلب توجهی که بنرها کرد قابل توجه بود، تا جایی که تلویزیون ایتالیا از من خواست هنگام مصاحبه “بروتو”، مربى تیم ملى ایتالیا، بنرها را پشت مصاحبهکننده نگاه دارم تا در موقع پخش در تلویزیون ایتالیا پیدا باشد.
علیرضا کیانی: در آن بنرها چه نوشته شده بود؟
دریا صفایی: به انگلیسی نوشته بودم: «اجازه دهید زنان وارد ورزشگاهها شوند.» یک بنری هم داشتم خطاب به آقای “آری گراچا”، رییس فدراسیون جهانی والیبال با این مضمون که «آقای گراچا! لطفا به زنان ایرانی برای ورود به ورزشگاهها کمک کنید.» بعدها روسای چندین فدراسیون اروپایی به من گفتند که مرا و بنری که در آن آقای گراچا را خطاب قرار داده بودم دیده بودند. در آنجا با “بروتو” هم صحبت کردم و او هم گفت هر کمکی از دستش بربیاید برای این مساله انجام میدهد. در خود فلورانس دیداری داشتم با نمایندگان شورای شهر فلورانس که منجر به صدور یک اعلامیه شد در دفاع از حق ورود زنان ایرانی به ورزشگاهها. پس از سفر ایتالیا و وقتی به بلژیک برگشتم، دوباره با روسای فدراسیونهای والیبال اروپایی تماس گرفتم که اولین نتیجهاش این شد که مساله ممنوعیت ورود زنان را در ماه آگوست در اجلاس توکیو مطرح کردند و مرا هم طی ایمیلهایی در جریان میگذاشتند.
علیرضا کیانی: چه کسی شما را در جریان میگذاشت؟
دریا صفایی: من با رییس فدراسیون والیبال بلژیک در تماس مستقیم بودم. به هرحال ۲ روز قبل از اینکه مسابقات قهرمانی جهان شروع شود تماسی با مربی و بازیکنان تیم ملی والیبال بلژیک گرفتم و از آنها فیلم کوتاهی که در آن حمایت همهجانبهشان از حق ورود زنان به ورزشگاههای ایران را اعلام میکردند گرفتم. مسابقات جهانی والیبال در لهستان شروع شد و من برای دیدن مسابقات ایران به کراکوف سفر کردم. در آن سفر تیشرتهایی تهیه کردم که روی آنها هم نوشته شده بود: «اجازه دهید بانوان ایرانی وارد ورزشگاهها شوند.» من ۱۰۰ تیشرت زده بودم و شگفتآور اینکه در عرض ۵ دقیقه این تیشرتها تمام شد! چه تماشاگران ایرانی و چه تماشاگران لهستانی به طرفم میآمدند و از من میخواستند که اگر امکانپذیر است آنها هم از این تیشرتها داشته باشند. استقبال آنقدر زیاد بود که رسانههای لهستانی آخر مسابقه برای مصاحبه به سمت من آمدند. تلویزیون «پل ست» لهستان و نیز یکی از روزنامههای معتبرشان به نام «گازتا ویبورچا» و نیز رادیوها با من مصاحبه کردند. به هرحال مساله ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها خبر بسیار مهمی شده بود در آن روزها.
علیرضا کیانی: واکنش تماشاگران لهستانی چه بود؟
دریا صفایی: بسیار کنجکاوانه میآمدند و از من درباره موضوع میپرسیدند و وقتی آگاه میشدند میخواستند که یک تیشرت به آنها بدهم. اگر میدانستم استقبال تا این حد است تیشرتهای بیشتری تهیه میکردم.
علیرضا کیانی: این تی شرتها را با هزینه شخصی خودتان تهیه کردید؟
دریا صفایی: بله. همه با هزینه شخصی خودم بود. همه کارهای من با هزینه شخصی بود. دفعه دومی که به لهستان رفتم برای بازی ایران و لهستان و ایران و صربستان بود. استقبال رسانههای بین المللی خیلی بیشتر از قبل بود. چون با ماجرا آشنا شده بودند و حتی یورواسپرت هم یک ویدئو-مصاحبه از من منتشر کرد. این اتفاق درست سه روز بعد از اعلام بازداشت «غنچه قوامی» بود که توسط برادرش هم اعلام شد. به همین خاطر من یک بنر جدید برای آزادی غنچه تهیه کردم و با رسانههای لهستانی درباره غنچه مصاحبه کردم. بعد از این مصاحبه من با رسانههای لهستان، رسانههای دهها کشور این قضیه را پوشش دادند. من اخبار خودم را از روزنامههای گواتمالا گرفته تا یونان و ژاپن و ویتنام و هند میدیدم.
علیرضا کیانی: این رسانهها و روزنامه درباره کارهای شما چه میگفتند؟
دریا صفایی: راجع به ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها صحبت میکردند و اینکه یک اکتیویست زن در لهستان این ممنوعیت را به جهانیان بازتاب میداد. در واقع اعتراضات ما موجب شد اخبار محرومیت زنان ایرانی گوش دنیا را پر کند. همچنین سعی کردم غنچه را بشناسانم. البته در رسانههای انگلیسی درباره او فراوان صحبت شده بود چون ملیت انگلیسی هم داشت. همچنین دیداری با آقای «الکساندر بوریچیچ» – نایبرییس اجرایی فدراسیون جهانی والیبال (FIVB) و رییس شورای جهانی لیگ والیبال داشتم تا به او بگویم اولا بر خلاف حرف مسوولان ایرانی ما زنان ایرانی مشکل فرهنگی نداریم و خیلی هم علاقمند به ورود به ورزشگاهها هستیم ولی آنها مانع میشوند. دوم اینکه بر خلاف حرفهای امثال «داورزنی» و «افشاردوست»، مبنی بر مساعدت در امر ورود زنان به ورزشگاهها، آنها تصمیم دارند این قوانین را دور بزنند. حرفهاى این آقایان در وبسایتهاى پارسىزبان جمهورى اسلامى را من در دست داشتم و به انگلیسی ترجمه کردم و به او دادم. به او گفتم که اینها خودشان میگویند ۳۰۰ تن از کارمندان زن خودمان را به ورزشگاهها میآوریم و بعد نشان میدهیم که زنان برای ورود به ورزشگاهها آزاد هستند اما خودشان استقبال نمیکنند. آقای بوریچیچ از توضیحات من و این مسائل تعجب کرده بود و قول داده بود که از این قضیه حمایت کند. ایشان گفتند از ماه نوامبر فعالیتها و فشارهاشان بر ایران را افزایش خواهند داد. با بعضی از روسای فدارسیونهای اروپایی هم دوباره دیدار داشتم که رییس فدراسیون والیبال بلژیک به من گفت: «دریا نگران نباش. ما با تو هستیم و مطمئن باش کار را پیگیری میکنیم.» تمام این فعالیتها و صحبتها به این منجر شد که در جلسهای که FIVB در اول نوامبر داشت، آقای “آری گراچا” علنا مهمترین خواسته این فدراسیون را آزادی ورود زنان به ورزشگاهها و نیز آزادی غنچه قوامی اعلام کرد که ۲۱۰ نفر از روسای فدارسیونها در آنجا به مدت ۲ دقیقه ایستاده دست میزدند و تشویق میکردند و حمایت خودشان از گراچا را اعلام میکردند و متاسفانه در اینجا بود که میزبانی ایران را مشروط اعلام کردند و گفتند اگر به مساله زنان بها بدهد و آزادی ورود آنها را فراهم کند، میزبانی به او برمی گردد وگرنه مساله منتفی خواهد شد.
علیرضا کیانی: متاسفانه یا خوشبختانه؟!
دریا صفایی: بله، به نوعی هم خوشبختانه. خوشبختانه برای ما زنان ایرانی. ما زنان ایرانی دیگر بیش از این نمیتوانیم تحمل ظلم بکنیم. اما هدف من ممنوعیت میزبانی برای ایران نبود. بلکه جمهوری اسلامی را لایق میزبانی جهان نمیدانم. تا وقتی که تبعیض جنسیتی وجود دارد، جمهوری اسلامی لایق معاشرت با کشورهای جهان نیست. من هم میخواستم اعلام کنم ما زنان ایرانی از نظر فرهنگی فرقی با آدمهای دیگر دنیا نداریم.
علیرضا کیانی: چه سازمانها و نهادهایی با شما همکاری داشتند؟ چون در خبرها آمده بود که دیدهبان حقوق بشر هم با فدراسیون جهانی والیبال دیدار داشته است و از آنها خواسته است که میزبانی ایران را لغو کنند. آیا شما با دیدهبان حقوق بشر یا سازمانها و نهادهای دیگر دیدار یا همکاری در این باره داشتید؟ یا اینکه این نهادها جدای از فعالیت شما عمل میکردند؟
دریا صفایی: نه من با آنها ارتباطی نداشتم. آنها جداگانه فعالیت میکردند. من با روسای فدراسیونهای اروپایی ارتباط زیادی داشتم. کسی با من همکاری نکرد جز همسرم. اما استقبال زیادی از طرف روسای فدراسیونها دیدم. خب فعالیت همه ما یک مجموعه است که این کارها را پیش برد. هموطنان ایرانی در خارج از کشور هم خیلی به من انگیزه دادند.
علیرضا کیانی: پس اعتبار مشروط شدن میزبانی جمهوری اسلامی از مسابقات جهانی والیبال را باید به حساب شما بریزیم؟!
دریا صفایی: من فکر میکنم اگر ما به عنوان شهروندان ایرانی به این مساله واکنش نشان نمیدادیم، فدراسیون جهانی هم واکنشی نشان نمیداد. ارتباطاتم و نیز دیدارهایى که با مسوولان فدراسیون جهانى والیبال و نیز رؤساى فدراسیونهاى والیبال بعضى از کشورهاى اروپایى داشتم خیلى اثرگذار بود. مصاحبههاى مطبوعاتى و پوشش گستردهاى که رسانههاى جهان به کارزارم در مورد ممنوعیت حضور بانوان و نیز اینکه یک نفر را به خاطر تلاش براى تماشاى مسابقه والیبال زندانى کردهاند دادند هم خیلى جو را به سود ما برگرداند و فشار را بر فدراسیون جهانى افزایش داد. ببینید مسابقات والیبال برای کشورهای دیگر جشن است اما من از آن به عنوان سنگر مبارزه استفاده کردم. برای خارجیها خیلی عجیب بود که من بنرم را دستم میگیرم و مصرانه میایستم تا حدی که ماموران امنیتی سالن میآمدند و پرخاش میکردند که شما نباید این کار را بکنید و اینجا ورزشگاه است. من هم در پاسخ میگفتم درست است که اینجا ورزشگاه است اما زن ایرانی نمیتواند وارد ورزشگاهها شود. غنچه در زندان است. به آنها میگفتم من اینجا میایستم و شما هم نمیتوانید کاری بکنید! خب وقتی کسی مثل بوریچیچ این فعالیتها را میبیند که چطور رسانههای مختلف دنیا روی آن مانور میدهند، قطعا خوشش نمیآید و مانند یک لکه ننگ میماند برای فدراسیون جهانی والیبال. از این هراس دارند که نام فدراسیون جهانی والیبال با مسائل ضدحقوق بشری گره بخورد. ضمن اینکه بسیار انسانهای باشعوری هستند و بسیار به مساله زن بها میدهند. حتی بعضی از این روسای فدراسیونهای والیبال از ایرانیها تمجید میکردند و خاطرات خوبی تعریف میکردند. بگذریم که جمهوری اسلامی به اینها انگ صهیونیسم و از این دست انگها میزند. از این رو سعی میکنند مساله را حل کنند. مساله غنچه اگر به مساله ورود زنان به ورزشگاهها پیوند نمیخورد، مسالهای کاملا سیاسی میشد. در این زمینه چند روز است که کمپینی را هم راه انداختهام. به نام «پیش به سوی ورزشگاهها». با اینکه کار دندانپزشکی میکنم و سرم شلوغ است اما بالاخره توانستم این کمپین را راه بیاندازم و این شعار را هم قرار دادم که «بگذارید زنان ایرانی وارد ورزشگاهها شوند».
علیرضا کیانی: آیا رسانههای عمده فارسیزبان مانند بی.بی.سی فارسی یا رادیو فردا کار شما را پوشش دادند. مثلا همانطور که بیبیسی اسپانیولی یا پلسَت لهستان کار شما را گزارش میکردند؟
دریا صفایی: اصلا. اصلا طرف من هم نمیآمدند. وقتی من با ساکهای بزرگ تیشرتهام آنجا بودم، خانم “فرناز قاضیزاده”، گزارشگر بی.بی.سی فارسی مرا دید. همدیگر را میشناختیم. چون در بلژیک هم را دیده بودیم و با هم سلام علیک کرده بودیم. او دید که من تیشرتها را پحش میکنم. اما انگار نه انگار. من یک دوست بلژیکی دارم. وقتی همه رسانهها داشتند از این کار من گزارش تهیه میکردند، آن دوست من طرف خانم قاضیزاده رفت و گفت: «شما نمیخواهید با این خانم (منظور من بودم) صحبت کنید که چه میکند و برای چه این فعالیتها را میکند؟» او هم گفت: «آدرس ایمیل مرا که دارید. عکسها را برای من بفرستید!» چون این دوست من روز قبل هم به او ایمیل زده بود و گفته بود چرا بیبیسی فارسی هیچ عکسالعملی نشان نداد. دوست من گفت: «من که نباید عکسی بفرستم. شما باید خودتان پوشش دهید.» خانم قاضیزاده در پاسخ برگشت گفت: «شما چه علاقهای به زنان ایرانی دارید؟! چرا میخواهید در این راه فعالیت کنید؟!» دوست من در ابتدا تعجب کرد و فکر کرد این سوالها واقعی هستند و خانم قاضیزاده میخواهد انگیزه او را بداند. دوست من گفت: «من هم زن هستم و وقتی ببینم جایی حق زن ضایع میشود علاقمند به کمک هستم.». خانم قاضیزاده برگشت گفت: «نه! اینطور که شما فکر میکنید نیست! شما در جریان نیستید و آگاه به این مساله نیستید!» دوستم به من نگاهی کرد و من هم چون هیچ تمایلی به صحبت با فرناز قاضیزاده نداشتم اصلا حرفی نزدم. ولی کاش فقط پوشش نمیدادند. من دیدم این خانم یک فیلمی روی بیبیسی گذاشت که رسما خبر جعلی بود. یعنی این خانم دروغ گفت. ایشان گزارش تلویزیونی تهیه کرد با این مضمون که در اینجا کمپینی برای ورود زنان به ورزشگاهها وجود دارد و تی شرتهایی هم تهیه شده است. (با اینکه نه ما را نشان داد و نه تیشرتها را). آن وقت با یک خانم دیگری با عنوان کسی که او این کمپین را راه انداخته است شروع به مصاحبه کرد! او به خوبی میدانست که من مسوول این فعالیتها بودم. او شخصا هم مرا میشناخت. تمام ورزشگاه هم مرا میشناخت. آن خانم هم که یک پرچم جمهوری اسلامی دستش بود میگفت: «باید حواسمان باشد که فشار را خیلی زیاد نکنیم چون ممکن است میزبانی از ایران پس گرفته شود!». این فیلم در بىبىسى پخش شد که من لینکش را دارم. جعل خبر و دروغ تحویل مردم دادن دیگر محشر است. برای اینکه کمپین مرا خراب کند دست به دروغپردازی زد و یکی دیگر را مسوول کمپین معرفی کرد. حالت بسیار وقاحتآمیزی داشت. اینکه بیبیسی اسپانیایی درباره من خبر و گزارش کار کند اما بیبیسی فارسی یک کلمه درباره من ننویسد دیگر قضاوت با شما!
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar