tisdag 16 februari 2016

احتمال حذف 'یزدی، جنتی و مصباح' از خبرگان با ۴۰ درصد آرای روحانی در ۱۳۹۲

احتمال حذف 'یزدی، جنتی و مصباح' از خبرگان با ۴۰ درصد آرای روحانی در ۱۳۹۲

در هفته های اخیر، فراخوانی در شبکه های مجازی به جریان افتاده که موضوع آن، تلاش برای رای نیاوردن محمد یزدی، احمد جنتی و محمدتقی مصباح یزدی در انتخابات مجلس خبرگان است.
 
این فراخوان، در قالب دعوت از رای دهندگان در تهران به رای دادن به ۱۶ نفر "غیر از" آقایان یزدی، جنتی و مصباح بوده تا با کاهش آرای آنها در مقایسه با رقبا، امکان حذفشان از فهرست نهایی ۱۶ منتخب تهران میسر شود. اما تحقق چنین هدفی، به لحاظ ریاضی تا چه حد ممکن است؟
 
برای داشتن تصویری کلی از "جنس" اتفاقات عددی لازم برای حذف این سه کاندیدای بانفوذ از فهرست منتخبان استان تهران، بی مناسبت نیست در ابتدا فرضی منطقی را در نظر بگیریم: اینکه اگر قرار بود در انتخابات خبرگان قبلی (آذر ۱۳۸۵) همین کار انجام شود، به چه شرایطی نیاز بود؟
 
    در استان تهران، احتمالا کافی است که حدود ۴۰ درصد از رای دهندگان به حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، به ۱۶ کاندیدای رقیب محمد یزدی، احمدی جنتی و محمدتقی مصباح یزدی رای بدهند تا این سه نفر دیگر در مجلس خبرگان نباشند
 
در انتخابات قبلی مجلس خبرگان رهبری، اکبر هاشمی رفسنجانی با ۱ میلیون و ۵۶۴ هزار رای منتخب اول تهران شد و محمد یزدی، احمد جنتی و محمدتقی مصباح یزدی با (به ترتیب) ۹۷۰ هزار، ۹۲۹ هزار و ۸۸۰ هزار رای، و از قضا پشت سر یکدیگر، در جایگاه‌های چهارم تا ششم قرار گرفتند. آخرین (شانزدهمین) نماینده منتخب تهران هم، محمدحسن مرعشی با ۵۱۸ هزار رای بود که بعد از او، نوبت به نمایندگان رتبه های ۱۷، ۱۸ و ۱۹ با کمتر از ۵۰۰ هزار رای می رسید.
 
این اعداد به آن معنا بودند که اگر در انتخابات ۱۳۸۵، حدود نیم میلیون نفر دیگر به ۱۶ رقیب اصلی آقایان یزدی، جنتی و مصباح (فارغ از ترتیب نوشتن اسامی آنها در برگه های رای) رای می دادند، این سه نفر امکان ورود به مجلس خبرگان را نداشتند. در آن صورت، کاندیدای رتبه ۱۷ با آرای حدودا ۱ میلیونی، بالاتر از محمد یزدی قرار می گرفت و به همین ترتیب، کاندیداهای رتبه های ۱۸ و ۱۹ هم بالاتر از احمد جنتی و محمدتقی مصباح یزدی می‌ایستادند.
 
اما گذشته از تخمین های به دست آمده از مدل انتخابات قبلی مجلس خبرگان، در انتخابات امسال حذف کاندیداهایی چون محمد یزدی، احمد جنتی و محمدتقی مصباح یزدی تا چه حد برای مخالفان آنها عملی خواهد بود؟
 
تعداد واجدان شرایط رای دادن در انتخابات خبرگان ۱۳۸۵، حدود ۴۶.۵ میلیون نفر بوده که در انتخابات امسال، به حدود ۵۴.۹ میلیون افزایش یافته و درواقع، ۱.۱۸ برابر شده است. اگرچه شرایط برگزاری انتخابات امسال با ۱۳۸۵ تفاوت کرده، اما در یک تخمین تقریبی می توان فرض کرد که اگر در انتخابات گذشته، فاصله آرای آقایان یزدی، جنتی و مصباح با نفرات ۱۷ تا ۱۹ فهرست منتخبان حدود ۵۰۰ هزار بوده، در انتخابات امسال، با توجه به ۱.۱۸ برابر شدن واجدان شرایط، "فاصله معادل" آن حدودا ۶۰۰ هزار نفر خواهد بود.
 
یعنی در صورتی که حدود ۶۰۰ هزار نفر به آرای رقبای محمد یزدی، احمد جنتی و محمدتقی مصباح یزدی اضافه شود، آنها در فهرست ۱۶ منتخب نهایی تهران در جایگاه های هفدهم به پایین قرار می گیرند و از ورود به مجلس باز می مانند. البته از آنجا که عدد ۶۰۰ هزار، بسیار تقریبی است، می توان برای اطمینان عدد بزرگتری از آن را در نظر گرفت ولی بعید است که در محتاطانه ترین تخمین، این عدد بزرگتر از ۱ میلیون باشد. به عبارت دیگر می توان گفت که برای حذف آقایان یزدی، جنتی و مصباح از فهرست منتخبان استان تهران، حداکثر لازم است که ۱ میلیون نفر از رای دهندگان مخالف این سه نفر، به فهرستی ۱۶ نفره از رقبای آنها رای بدهند.
 
برای درک بهتر میزان بزرگی ۱ میلیون رای در مقیاس استان تهران، مناسب است یادآوری شود که در انتخابات ۱۳۹۲، در این استان ۲ میلیون و ۳۸۶ هزار نفر به حسن روحانی رای دادند؛ عددی که با توجه به ۱.۰۹ برابر شدن تعداد واجدان شرایط نسبت به دو سال پیش (افزایش از ۵۰.۵ به ۵۴.۹ میلیون)، "تعداد معادل" آن در حال حاضر ۲.۶ میلیون نفر است.
 
به این ترتیب، ۱ میلیون رای دهنده مور نیاز برای خارج کردن محمد یزدی، احمد جنتی و محمدتقی مصباح یزدی از فهرست منتخبان تهران، حدود ۴۰ درصد رای دهندگان به حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری هستند. به بیان ساده تر، احتمالا کافی است ۴۰ درصد حامیان آقای روحانی در استان تهران به ۱۶ کاندیدای رقیب آقایان یزدی، جنتی و مصباح رای بدهند تا این سه نفر دیگر در مجلس خبرگان نباشند.
در همین ارتباط، طبیعتا انتظار رای دادن یکپارچه هواداران فهرست رفسنجانی-روحانی به فهرستی از ۱۶ کاندیدای رقیب محمد یزدی، احمد جنتی و محمدتقی مصباح یزدی (که شامل کاندیداهای به شدت محافظه کار نیز می شود) واقع بینانه نیست.
 
اما باید توجه داشت که در جانب مقابل نیز، اکثریت قاطع رای دهندگان به آقایان یزدی، جنتی و مصباح، در کنار آنها به سایر اصولگرایان رای خواهند داد. رفتاری که اگرچه در حالت عادی اتفاق مهمی نیست، ولی در شرایطی که نسبت بالایی از رای دهندگان طیف مقابل در صدد حذف این سه نفر با رای دادن به رقبایشان باشند، به حذف آنها (از طریق افزایش آرای رقبا) کمک خواهد کرد. به بیان ساده تر، در صورت رای دادن ۱ میلیون نفر از مخالفان محمد یزدی، احمد جنتی و محمدتقی مصباح یزدی به رقبایشان، هر رای دهنده اصولگرایی که در فهرست خود علاوه بر آنها نام کسان دیگری را هم بنویسد، بدون آنکه خود بداند به حذف این سه روحانی در فهرست نهایی منتخبان تهران کمک کرده است.
 
البته این واقعیت نیز قابل چشم پوشی نیست که فارغ از آنکه هواداران فهرست رفسنجانی-روحانی به کدام افراد مشخص رای بدهند یا ندهند، انتظار رای دادن یکپارچه آنان به "۱۶ کاندیدا"، در شرایطی که اغلب رای دهندگان تهرانی معمولا اسامی کمتر از ۱۶ نفر را در برگه های رای می نویسند، نیاز به میزانی نامعمول از هماهنگی میان رای دهندگان دارد.
 
با وجود این، تجربیاتی مانند انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، نشان می دهد که دستیابی به سطوح "نامعمول" هماهنگی انتخاباتی در ایران، بی سابقه نیست.
 
در آن انتخابات، یکی از دو کاندیدای نزدیک به اصلاح طلبان، محمدرضا عارف، تنها ۴ روز پیش از روز رای گیری به نفع کاندیدای دیگر، حسن روحانی، کناره گیری کرد. این در شرایطی بود که بسیاری از ناظران، تصور می کردند در فرصت کوتاه باقی مانده تا روز رای گیری و با توجه به دسترسی بسیار محدود اصلاح طلبان به رسانه هایی چون صدا و سیما، ممکن است بسیاری از رای دهندگان حتی متوجه انصراف آقای عارف نشوند و همچنان به او رای بدهند.
 
این در حالی بود که در روز انتخابات، تعداد آرای باطله تفاوت معنی داری با میانگین آرای باطله در انتخابات های قبلی ایران نداشت، که نشان دهنده میزانی غیرمنتظره از هماهنگی میان رای دهندگان متمایل به اصلاح طلبان از طریق شبکه های اجتماعی سنتی و جدید بود. فرایندی که در نهایت، به پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم منجر شد.
 
هماهنگ کردن رای دهندگان حامی فهرست رفسنجانی-روحانی برای نوشتن اسامی ۱۶ نامزد مشخص در برگه های رای ، البته دشوارتر از فعالیت انجام شده در چهار روز منتهی به انتخابات ۱۳۹۲ است.
با وجود این، توفیق در انجام چنین کاری، به لحاظ منطقی غیرممکن نخواهد بود.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar