lördag 4 juni 2016

کلیساهای فارسی زبان ترکیه بستری مناسب برای فعالیت و کیس‌سازی !

کلیساهای فارسی زبان ترکیه بستری مناسب برای فعالیت و کیس‌سازی !

سازمان ملل متحد در تازه‌ترین آمار خود از افزایش ۵ برابری پناهندگان ایرانی در ترکیه خبر داده است. بنا بر آمار ارائه شده از فوریه سال ۲۰۱۲ تا فوریه سال ۲۰۱۶ تعداد پناهندگان از ۵,۴۸۸ نفر به ۲۵,۱۱۶ نفر رسیده که حاکی از افزایش ۵ برابری میزان پناهندگان ایرانی داشته است.
غسل تعمید-ایران-ترکیه-Mohbtnews
عکس از تارنمای ایلام -ایران۳۰
« محبت نیوز»  –  مستندنگاری به ویژه در مورد پناهندگی همیشه با دشواری‌های خاص خودش همراه بوده است. در این مقاله سعی شده شرح‌حالی مختصر از وضعیت زندگی ایرانیانی ترسیم شود که هر یک با هدف و رویایی خانه و کاشانه خود را ترک کردند و رهسپار ترکیه شدند و چشم انتظار آن هستند آرزوهایشان پس از گذر از برزخ پناهندگی تحقق یابد. کافه‌های ایرانی، پاتوق غربت‌نشینان، جاییست که شاید لابه لای حرف‌ها عمق واقعیت را شنید.
خانواده‌ام مرا نپذیرفتند
مژگان مشهدی است و در یک آرایشگاه کار می‌کند، پس از طلاقش در ایران از خانواده طرد شده، گرچه شاغل است، اما از شرایط زندگی‌اش در ترکیه چندان راضی نیست. تعصبات فرهنگی و مذهبی خانواده و نگاه جامعه به زنان مطلقه در شهر مذهبی اش را یکی از اصلی‌ترین علل خروجش از ایران می‌داند.
مژگان بیان می کند که اینجا از آزادی نسبی برخوردار است. به کنایه می‌گوید حداقل راحت‌تر می‌شود به دیسکو و مهمانی رفت و با پوزخند می گوید دوستان مختلفی هم می توان پیدا کرد. اما این را هم اضافه می‌کند که از جامعه مذهبی و سنتی که در آن زندگی می‌کرده منزجر شده است. حتی در مسیحیت هم تردید دارد و عنوان می‌کند با ایمان قلبی فاصله زیادی دارد. در پاسخ به این سوال که رابطه‌اش با کلیسا چطور است می‌گوید «رفتن به کلیسا و حضور در فعالیت‌های کلیسایی برایش لازم است، به خصوص آنکه دوستانی در آن محیط دارد که در بسیاری از مواقع به دردش می خورند»
کابوس مهریه
بنیامین ۳۵ سال سن دارد، در یک سنگبری مشغول به کار است و می‌گوید پای ثابت یکی از کافه‌های ایرانی است و نزدیک به دو سال را در ترکیه می گذراند. سخت به پرسش‌ها جواب می‌داد، پر از تردید بود، اما به تدریج سفره دلش را پهن کرد و گفت «بعد از ۵ سال زندگی مشترک با بن‌بست عاطفی بزرگی در زندگی برخورد کردم و کارم به دادگاه خانواده کشید. طلاق بازی باخت باخت است و کسی برنده آن نیست، اما همسر سابقم مهریه هشتصد سکه‌ای خود را به اجرا گذاشت، توان پرداخت نداشتم و دو مرتبه پایم به زندان باز شد، تا آخر عمرم هم اگر کار می‌کردم توان پرداخت سکه‌ها را نداشتم، بهترین راه برایم آمدن بود.»
ساده ترین کیس برای او نیز مسیحیت بوده، او می‌گوید در تمام دوسالی که در ترکیه است دو سه بار بیشتر به کلیسا نرفته است، اما امید دارد تا از این طریق به کشوری دیگر مهاجرت کند.
بحران بیکاری
مهرنوش و بابک یک زوج شیرازی هستند، بابک دارای مدرک تحصیلی مهندسی مکانیک است، اما به گفته خودش در ایران سال‌ها با یک پراید قسطی مسافرکشی کرده است. مهرنوش نیز شیمی خوانده و هرگز نتوانسته شغلی متناسب با تحصیلاتش در ایران بیابد. بابک از شرایط زندگی در ترکیه رضایت ندارد و می‌گوید یکسال قبل برادرش به اینجا آمده و اکنون اکثر فامیلشان در این شهر ساکن هستند.
روزها به اتفاق همسرش در یک کارخانه پلاستیک‌سازی کار می‌کند که کار بسیار سخت و طاقت فرسایی است. بابک با وجود اینکه به همه سختی های زندگی در ترکیه معترف است، اما با قاطعیت می‌گوید شرایط را تحمل می‌کند، ولی به ایران باز نخواهد گشت و کارگری در غربت را به مهندس اما بیکار بودن در ایران ترجیح می‌دهد.
به گفته او اینجا هم به مانند ایران بی پول و پارتی هستیم ولی اینجا امیدوار به آینده‌ای بهتر و زندگی در کانادا هستیم، چیزی که در ایران معنا نداشت. این دو نیز برای قبولی در UN خود را مانند مژگان و بنیامین مسیحی و فعال کلیسای خانگی در ایران معرفی کرده‌اند تا با تغییر دین درصدد دریافت پناهندگی از آمریکا یا کانادا باشند.
خوشبخت شوم…
در یکی از کافه‌های تُرک با کمک واسطه ای با مهناز هم صحبت شدم. دیدگاه‌های مهناز که مدت یکسال را در ترکیه می‌گذراند با دیگران قدری تفاوت دارد.
مهناز خیلی رُک می گوید «دنبال خوشبختی‎ست»، سپس ادامه می‌دهد از زمانیکه وارد ترکیه شده‌ام با کیس‌های متفاوت روبه رو بودم.
غسل تعمید-ایران-ترکیه-Mohbtnews و دو
انجام مراسم غسل تعمید
زمانی به بهائیان نزدیک شدم؛ یک روز خودم را یک همجنسگرا معرفی کردم، اما با گذشت زمان و کسب تجربیاتی که در این زمینه پیدا کرده‌ام دریافتم در حال حاضر ساده‌ترین مسیر کسب پناهندگی از طریق مسیحیت است، دریافت برگه تعمید به مراتب راحت تر از تأئیدیه های جامعه بهائیان می باشد و وانمود کردن به همجنسگرایی و در شرایط قرار گرفتن عمل چندش آوری است.
برخی کلیساهای فارسی زبان ترکیه با توجه به نحوه مدیریت آنان بستر مناسب تری برای فعالیت و کیس‌سازی می باشد. او به دلایل خروجش از ایران اشاره‌ای نکرد و فقط به همین نکته بسنده کرد که محدودیت‌ها و تبعیض‌های جنسیتی برای زنان در ایران او را وادار به خروج از کشور نموده است.
اما حقیقت چیست؟
کافه گردی‌ها را ادامه دادیم، حرف‌ها و دلایل تکراری بود، رویاها تکراری‌تر، نقاب‌ها سخت از چهره می‌افتاد، هر چند بیان جزئیات این حکایت‌ها معمولن تاسف‌بار است، اما باید این حقیقت را بیان کرد که کم نیستند آنها که از کلیساها به عنوان پل به رویاها استفاده می‌کنند.
جوانان پرورش یافته انقلاب اسلامی حالا بیخ گوش ایران، در ترکیه که خود غرق در بحران‌های اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی است پناهنده شده‌اند.
پرسش واضح و بدیهی بود، «نتیجه سی و اندی سال انقلاب چه بود؟ هویت و عقاید را که به دنبال آن بودند در کجا باید می‌یافت؟» آیا این شکست همه شعارها نبود؟ در حقیقت اینان همان پرورش یافتگان نهضت حسینی هستند که تنها بخاطر دریافت یک پاسپورت به راحتی به آن‌همه آرمان پشت پا زدند! هر چند بیان جزئیات این حکایت ها معمولن تاسف بار است اما باید این حقیقت را واضح بیان نمود که این یک هشدار بزرگ است که در آینده نیز مشابه این افراد که در این قالب ( مسیحی نما) به کلیساها می آیند بیشمار خواهند بود.
درحقیقت اینان همان افراد سست عنصر و جوانان پرورش یافته نسل انقلاب اسلامی ایران هستند که نه از اسلام جمهوری اسلامی چیزی فهمیدند و نه از مسیحیت !
یعنی علت هجوم و عطش این افراد برای گرفتن اقامت کشور سوم را باید در سی و اندی سال انقلاب و تفکرات رهبران اسلامی جستجو کرد که نتوانسته اند بر روی آنان و جامعه پیرامونشان تاثیری بگذارد تا برای مقابله با مشکلاتی که بی ربط هم با شرایط حکومت اسلامی در ایران نیستند، تنها به فکر فرار از کشور و تغییر در هویت و عقایدشان و تن دادن به هر صفت و اسمی به صورت ظاهری نباشند.
این نظر سنجی در حقیقت نشان دهنده شکست قطعی جمهوری اسلامی در زمینه عملکرد چند ساله اش در حوزه اسلامیزه کردن جامعه ایرانی می باشد که ارمغانش باعث اسلام و یا دین گریزی جوانان ایرانی و فرار آنان ازمملکت گردید، این یعنی تمام آموزشهای دینی و الهیاتی که از سنین پایین در مدارس ایران آغاز میگردد و تا سالهای پایانی تحصیلات عالیه نیز ادامه دارهستند با شکست روبرو شده و مردم ایران و بخصوص جوانان ایرانی هیچ اعتقاد هدفمندی به اسلام در خود نظاره گر نیستند.
در واقع اینان همان پرورش یافتگان نهضت حسینی هستند که تنها بخاطر دریافت یک پاسپورت به راحتی به آنهمه آرمانهای امامشان با دین فروشی و یا خود فروشی پشت پا زده و تلاشهای نزدیک به چهل سال حکومت اسلامی را در ترویج عقاید و افکار اسلامی بی حاصل نموده اند.
با اینحال در میان این افراد پناهجو کم نیستند کسانی که به راستی قلب خود را به مسیح می دهند و سرنوشت و آینده خود را به دست منجی خود عیسی مسیح می سپارند.
اما هدف مسیحیت آشتی دادن این افراد با تجربیات روحانی و شناساندن اعتقادات راستین است، همان رابطه خاص با خداوند که ازچنین اشخاصی نیز میتواند انسانهای بهتری برای خدمت در خداوند بسازد.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar