درددل یک آخوند : "همه اش هم تقصیر ما آخوندهاست!"
+104
رأی دهید
-15
پارسینه:حجت الاسلام محمدرضا زائری در یادداشتی در خصوص حقوق های میلیونی با درج عکسی از یک یقه دیپلماتیک نوشت:
متنفرم از این پیراهن های یقه آخوندی! وقتی به جای یک طلبه جوان و مخلص و بی آلایش ، بر تن یک مدیر غیرصالح می نشیند ! حقوق میلیاردی اش را او می گیرد و در خلوت به ریش همه می خندد و فحشش را من آخوند می خورم !
حالم به هم می خورد از پینه پیشانی وقتی به جای اثر سجده یک پیرمرد نورانی و اهل دل ، بر جبین یک آدم هزارچهره می نشیند که تسبیح در دست توی دلش برای کلاه گذاشتن سر مردم نقشه می کشد و بدنامی اش برای مسجدی ها و مذهبی ها می ماند !
می ترسم از الفاظ رنگین و اذکار آهنگین ذکر و دعا وقتی به جای شکفتن بر لبان مادری خسته و روزه دار بازیچه یک ریاکار تاجرصفت می شود که این سالها فهمیده چه طور باید ضاد والضالینش را بکشد و صدایش را پیچ و تاب بدهد و چشمانش را تنگ تر ببندد و گردنش را بیشتر کج و کوله کند تا بتواند از نادانی و نفهمی یکی مثل من سوء استفاده کند و خون مردم را بمکد !
سالهاست جماعتی ریاکار و متظاهر قاعده بازی را فهمیده اند و قلق ما را شناخته اند ، یکبار خودشان را در صف اول نماز جماعت جا می کنند و دوبار هم چهارصد ، پانصد هزار تومان به عنوان وجوهات می دهند و سه بار در باره مستحبات قبل و بعد از نماز شب سؤال شرعی می پرسند و سر ما آخوندهای ساده را کلاه می گذارند به بزرگی شکم های سیری ناپذیرشان ! آن وقت زیر پوشش دینداری و خدادوستی هر کاری که فکرش را هم نمی کنی انجام می دهند. بدنامی اش مال جماعت آخوندی که غالبا روحشان هم از این اتفاقات خبر ندارد و گرفتار صدهزار تومان پول هستند ولی همان جماعت دروغگوی ریاکار به اسم شان حقوق ها و پاداش های میلیاردی گرفته اند و اختلاس های کلان کرده اند و به غارت بیت المال مشغول شده اند !
همه اش هم تقصیر ما آخوندهاست که از همه دنیا همین یک پیراهن بی یقه را داشتیم و آن را هم به دیپلمات ها دادیم و هم به مدیران دولتی و هم به تاجرهای بین المللی ! کاش کراوات می زدند و هر کار می خواستند می کردند! مشکل از جایی شروع شد که به خاطر حذف کراوات پیراهن های خودشان را گذاشتند کنار و پیراهن ما آخوندها را پوشیدند ! کاش همان کراوات بود هنوز و هرکسی هر کاری می خواست بکند با کراوات می کرد نه با پیراهن یقه آخوندی !
متنفرم از این پیراهن های یقه آخوندی! وقتی به جای یک طلبه جوان و مخلص و بی آلایش ، بر تن یک مدیر غیرصالح می نشیند ! حقوق میلیاردی اش را او می گیرد و در خلوت به ریش همه می خندد و فحشش را من آخوند می خورم !
حالم به هم می خورد از پینه پیشانی وقتی به جای اثر سجده یک پیرمرد نورانی و اهل دل ، بر جبین یک آدم هزارچهره می نشیند که تسبیح در دست توی دلش برای کلاه گذاشتن سر مردم نقشه می کشد و بدنامی اش برای مسجدی ها و مذهبی ها می ماند !
می ترسم از الفاظ رنگین و اذکار آهنگین ذکر و دعا وقتی به جای شکفتن بر لبان مادری خسته و روزه دار بازیچه یک ریاکار تاجرصفت می شود که این سالها فهمیده چه طور باید ضاد والضالینش را بکشد و صدایش را پیچ و تاب بدهد و چشمانش را تنگ تر ببندد و گردنش را بیشتر کج و کوله کند تا بتواند از نادانی و نفهمی یکی مثل من سوء استفاده کند و خون مردم را بمکد !
سالهاست جماعتی ریاکار و متظاهر قاعده بازی را فهمیده اند و قلق ما را شناخته اند ، یکبار خودشان را در صف اول نماز جماعت جا می کنند و دوبار هم چهارصد ، پانصد هزار تومان به عنوان وجوهات می دهند و سه بار در باره مستحبات قبل و بعد از نماز شب سؤال شرعی می پرسند و سر ما آخوندهای ساده را کلاه می گذارند به بزرگی شکم های سیری ناپذیرشان ! آن وقت زیر پوشش دینداری و خدادوستی هر کاری که فکرش را هم نمی کنی انجام می دهند. بدنامی اش مال جماعت آخوندی که غالبا روحشان هم از این اتفاقات خبر ندارد و گرفتار صدهزار تومان پول هستند ولی همان جماعت دروغگوی ریاکار به اسم شان حقوق ها و پاداش های میلیاردی گرفته اند و اختلاس های کلان کرده اند و به غارت بیت المال مشغول شده اند !
همه اش هم تقصیر ما آخوندهاست که از همه دنیا همین یک پیراهن بی یقه را داشتیم و آن را هم به دیپلمات ها دادیم و هم به مدیران دولتی و هم به تاجرهای بین المللی ! کاش کراوات می زدند و هر کار می خواستند می کردند! مشکل از جایی شروع شد که به خاطر حذف کراوات پیراهن های خودشان را گذاشتند کنار و پیراهن ما آخوندها را پوشیدند ! کاش همان کراوات بود هنوز و هرکسی هر کاری می خواست بکند با کراوات می کرد نه با پیراهن یقه آخوندی !
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar