تصاویر برهنه، ورود گلشیفته فراهانی به مرزهای مبهم
نقاشی سمت راست، Venus Urbino، اثر تیتیان نقاش ایتالیایی دوران رنسانس
لیلی نیکونظر در این مقاله که برای صفحه "ناظران می گویند" بیبیسی فارسی نوشته به تفاوت هرزه نگاری، برهنه نگاری و هنر اروتیک پرداخته و سابقه آن را از نقاشی های رنسانس تا سینما و عکاسی معاصر نشان داده است.
گلشیفته فراهانی یک بار دیگر برهنه شد. برخی واکنش های خشمگین عمل او را تقبیح می کند و عده ای تا آنجا پیش می روند که او را بازیگر پورن بنامند. سوال این است که او چه فرقی با یک بازیگر پورن دارد؟ چه چیز عکس بازیگر ایرانی را از یک محصول پورنوگرافیک جدا می کند؟
گلشیفته در توضیح عکس برهنه اش می گوید عکاس روح او را در عکس نمایانده است. او خواسته یا ناخواسته به یک تعریف کلی اشاره می کند که تفاوت هرزه نگاری (پورنو گرافی) و برهنه نگاری (هنر nude) یا هنر اروتیک را روشن می کند. اگر پورنوگرافی تمرکز بر عضو جنسی است، تمرکز یک محصول هنری برهنه نگار یا اروتیک در بسیاری اوقات بر چهره است، چهره به عنوان دریچه روح؛ همان چهره یا همان دروازه گشوده به جهان درونی ونوس در نقاشی Venus Urbino، اثر تیتیان نقاش ایتالیایی دوران رنسانس، که نقطه طلایی توجه و تمرکز نقاش و مخاطب نقاشی اوست.
تعاریف در باب تفاوت پورنوگرافی و عکاسی nude و هنر اروتیک بسیار است. در مهمترین و کلاسیک ترین تعاریف، محصولات پورنوگرافی از انسان کالا می سازند و هنر اروتیک و عکاسی nude از انسان، موضوع. پس انسان برهنه در برهنه نگاری موضوع است و نه ابژه جنسی، بر خلاف پورنوگرافی که انسان در آن کالای مورد خشونت و بی شفقتی، وسیله صِرف رفع غریزه، زن مصرف شده تحقیرشده در عمل جنسی و ابژه خشونت عریان به بدیهی ترین شکل و فشرده ترین تعریف ممکن است.
پورنوگرافی جزییات اعضای بدن را عریان می کند و nude جزییاتی را می پوشاند. موضوع پورنوگرافی سکس است، بی احساس، منفصل و با فاصله از انسان، حال آنکه در برهنه نگاری، موضوع انسان برهنه است و حالت بدن، حالت صورت، احساسی که نقش بسته بر صورت، حول عشق، اشتیاق، آسیب پذیری و اهمیت سوژه اثر. ریشه پورنوگرافی از لاتین porn به معنای فحشاست و ریشه هنر اروتیک eros است، در یونانی به معنای عشق و اشتیاق. پورنوگرافی زن را شی ء واره می کند، مطیع و استثمارشده و سال هاست که موضوع بحث فلسفه اخلاقی و تئوری فمینیسم است، حال آنکه در هنر اروتیک که با عکاسی nude همپوشانی دارد، موضوع اثر، زیبایی سوژه و انسان است و زن محترم، شکوهمند و تحسین برانگیز است.
پورنوگرافی -در یک تعریف کلی- از معیارهای زیبایی شناسی به معنای رایج فاصله دارد؛ انسان را از زیبایی جدا می کند، او را به عنوان منشاء شرم و باعث خجالت می شناساند، همانطور که فروید معتقد است عضو جنسی انسان به سختی زیبا انگاشته می شود، اما هنر اروتیک بدن انسان را زیبا می نمایاند.
تاریخ هنر کلاسیک و مدرن، سرشار از محصولات هنری ای است که بدن زن را به کلی عریان به تصویر کشیده؛ آثاری که در آنها زن در عین برهنگی برانگیزاننده حس شفقت و همدردی است. به طور مثال رامبراند نقاش هلندی قرن هفده در نقاشی Bathsheba at Her Bath زن برهنه ای را تصویر می کند که جز عاطفه و همدردی انسانی برنمی انگیزد و به طبع از اتهام پورنوگرافی بری است.
هنر اروتیک عرصه تجلیل است و درست در لحظه ای که تبدیل به انگیزه جنسی و کنش می شود شخصیتش را از دست می دهد، حال آنکه پورنوگرافی رسالتی ندارد جز برانگیختگی جنسی که به عمل یا تخلیه جنسی مخاطب بیانجامد. هنر اروتیک پیچیده، چشمگیر، تامل برانگیز است و سبب مکث مخاطب، اما پورنوگرافی به کلی فاقد پیچیدگی است. هنر اروتیک بدیع و منحصربه فرد و در تکنیک خلاقانه است و پورنوگرافی، سرشار از کلیشه است و محدود در قصه، محدود در رشد کاراکترها و ژست ها و حرکاتی که به غایت قابل پیش بینی است.
بااینحال و با وجود تمامی این تعاریف کلی کلاسیک از هنر و پورنوگرافی، دوگانه هنر / پورنوگرافی چندان قطعی و بی مناقشه هم نبوده و آثار هنری بسیاری همزمان واجد مشخصات آرت و پورنوگرافی شناخته شده اند. فیلم "همه چیز درباره آنا"، مجموعه فیلم های کوتاه سوئدی Dirty Diaries و رمان گرافیکی That Kind of Girl به عنوان نمونه در حوزه مشترک هنر اروتیک و پورنوگرافی و زیرژانر در حال رشد female friendly pornography یا ژانری از پورن که زن ستیز نیست تعریف می شود.
منتقدان هنری بسیاری تعاریفی از پورن که آن را فاقد قدرت خلاقه و فاقد استعداد خیال انگیزی تعریف می کنند را نقد و نفی کرده اند و تعاریف مربوط به هنر اروتیک و پورنوگرافی را لزوما بسته و اختصاصی نمی دانند. سوزان سانتاگ در دفاع معروفش از ادبیات پورنوگرافیک، پورنوگرافی را لزوما فاقد قوه تخیل و خیال انگیزی -آنطور که در هنر اروتیک و عکاسی nude مطرح است- نمی داند و عده ای از منتقدان نظر مشابهی هم درباره مجله Playboy دارند؛ آنها که معتقدند بعضی عکس های پورنوگرافیک می توانند شبیه یک اثر هنری واجد زیبایی باشند. این منتقدان به وجود یک دسته بندی تازه معتقدند که در آن Pornographic art در یک آمیختگی و همزمانی از هر دو مقوله ویژگی هایی به عاریت گرفته است.
گلشیفته فراهانی در عکس برهنه اش، حالتی بر چهره دارد که نگاه مخاطب را در خود نگه می دارد و تخیل او را به سمت تفسیر حالت چهره سوق می دهد. حالت ایستادنش و نحوه ای که در حالت پاهایش بخشی از بدنش را استتار کرده مخاطب عکس را متقاعد می کند که در اثر چیزی فراتر از تقلیل انسان به عضو جنسی، مورد نظر است. خیرگی نگاه او و حالت مغموم و معصومانه چشم هایش بخش عمده توجه مخاطب را در بر می گیرد و حالت متناقض برهنگی در عین تلاش سوژه بر پوشاندن و پوشیده ماندن، گویای تلاش موفق عکاسی است که قرار است امتناع و جسارت سوژه اش را همزمان علنی کند.
حالت طبیعی بدن سوژه، بی آنکه هیچ سعی آشکاری در شهوت انگیزی داشته باشد، بازی فرم و نور و سایه است و بی هیچ اغراقی، آنطور که هست، آسیب پذیر و انسانی به نمایش درآمده. سوژه زیباست، در مرکز اثر است و قرار است برای مخاطب بی غرض و مرض شفقت، مهربانی و احترام به زیبایی تن زن برانگیزاند، جای آنکه زن را در حالت و پوزیشن حقارت به قامت ابژه تحقیرشده مورد خشونت پورنوگرافی درآورد.
اثر از برانگیختن احساس بدآمدن و بعضا تهوع، آنطور که در برخی محصولات پورن به مخاطب القا می شود، خالی است و بازی نور، به جای آنکه تیز و طبیعی و فاقد خلاقیت به قصد نمایش جزییات آناتومی بدن زن به کار گرفته شود، تکنیک خالق اثر است برای آنکه در بازی فرم، اثر را پیچیده و چندلایه جلوه دهد.
عکس برهنه فراهانی فاقد جنبه های آشکار محصولات پورنوگرافیک است و در دسته بندی هنر اروتیک و عکاسی nude قرار می گیرد و چه بسا پورنوگرافیک خواندن اثر یا فروکاستن عکس گلشیفته به پورن و الصاقش به صنعت پورنوگرافی، کوشش ناشیانه آن مخاطبی است که خشمگنانه بر آنچه که احتمالا "غیراخلاقی" می پندارد، مهر پَست و پورنوگرافیک می زند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar