fredag 6 mars 2015

نامه ای از لندن: «چرا رهبران دروغ می گویند؟»

نامه ای از لندن: «چرا رهبران دروغ می گویند؟»

  • 5 ساعت پیش
تصویر روی جلد کتاب «چرا رهبران دروغ می گویند»، تألیف «جان میرشمیر».
سلام. عنوان نامۀ این هفته این است: «چرا رهبران دروغ می گویند؟» و این را من نمی‌گویم. عنوان کتابی است که سه سال و اندی پیش در این دیار منتشر شده است و من تازه در کتابخانۀ محله به آن برخورده‌ام و سخت تعجّب کرده‌ام از طرح همچین سؤالی! عنوان فرعی کتاب هم این است: «حقیقتِ دروغگویی در سیاست بین المللی!»
نویسندۀ این کتاب، «جان میر شیمِر» (۱)، استاد علوم سیاسی در دانشگاه «شیکاگو» ست. لابد هر سال عدّه‌ای دانشجوی پژوهندۀ صاحبنظر، با امضای او درجۀ دکتری می‌گیرند. ضمناً در حوزۀ روابط بین‌المللی نظریه پرداز معتبری است. پس با این اعتبار جهانی، عالمانه و صادقانه حقیقتِ دروغگویی در سیاست بین المللی را بر ملا می‌کند. پس چشمۀ فکرش در فیضان باد.
این استاد در مقدّمۀ کتابش می‌نویسد: «دروغگویی بین‌المللی به شکل‌های مختلف صورت می‌گیرد، امّا تفاوتِ دروغ‌هایی که دولت‌ها به همدیگر می‌گویند با دروغ‌هایی که رهبرها به ملت‌های خودشان می‌گویند، بسیار مهمّ است!» که واقعاً باید همین طور هم باشد. امّا بعد در همان مقدّمه اظهار می‌دارد که:
تصویر خود آقای جان میر شمیر، که رنگیش زیاد بود، و ما سیاه و سفیدش را انتخاب کردیم
«رهبرها معمولاً به دلایل موجّهِ استراتژیک دروغ می‌گویند، نه به این علّت که پست یا فاسد باشند. من نمی‌خواهم بگویم که دروغگویی فضیلت بزرگی است و دروغ بین المللی هرچه بیشتر گفته بشود، بهتر است، بلکه حرفم این است که دروغ گفتن گاهی وقت‌ها در این دنیای پُر از خطر یکی از خصوصیات سودمند سیاستمداری است.»
شما که مثل این بندۀ حقّ، اهل سیاست نیستید و اصلاً از سیاستمدارها، چه خوبشان، چه بدشان، دلِ خوشی ندارید، از شنیدن همچین «نظریه»‌ای چه احساسی به تان دست می‌دهد؟ با احساسی که به من دست داده است، می گویم من به این قضیه علمی نگاه نمی‌کنم. از این بابت از بیخ عامی و اُمّی هستم. آن چیزی که فرانسوی‌ها به‌ش می‌گویند «پولیتیک» (۲) و انگلیسیها «پالیتیکس» (۳)، در فارسی «سیاست» است که ما کلمه ش را از عربی گرفته‌ایم.
تصویر آقای «ماکیاولی»، مؤلّف کتاب «شهریار» (Prince) که گفته است: «مهمترین عنصر دروغگویی این است که دروغ را طوری بگویید که خاطر جمع باشید مردم فکر خواهند کرد راست می گویید.»
خوب، امّا اینجا یک نکتۀ ظریف هست که اگر خوب به‌ش توجّه کنیم، می‌بینیم آن چیزی که فرانسوی‌ها کلمه‌ش را یادمان دادند و انگلیس‌ها بین المللی‌اش را برامان معنی کردند، طوری توی ذهن مردم کوچه و بازار رفت که از «سیاست» که معنیش «علم و تدبیر مملکت‌داری» است، جدا شد و معنی دیگری پیدا کرد. تهران و شهرهای بزرگ نه. الآن بروید توی یکی از دهات دور افتاده و به یک پیر مرد بیل به دوش بگویید: «چرا اینجا همه به هم پُلـتیـک می زنند؟»
پیر مرد روستایی در جوابتان خواهد گفت: «بُهتان نزنید، آقا، معصیت دارد! نگویید همه. همۀ ما اهل پُلتیک زدن نیستم! همه حقّه باز و دروغگو نیستیم! همه مکّار و کلاهبردار نیستیم! همه شیطان نیستیم! همه شیّاد نیستیم!» و اگر حرفش را با عذرخواهی قطع نکنید، همین طور به ردیف کردن مترادفات «پُلتیک زدن» ادامه خواهد داد.
راستش «سیاست» و «دروغ» نه در عصر ما، که گند همه چیز درآمده است، بلکه از ابتدای تاریخ همۀ قوم‌ها و ملّت‌ها، به شهادت مکتوباتشان، نقشهای دو روی سکّۀ حکومت بوده است. سیاستمدار هم اگر نمی‌‌خواست دروغ‌های صد درصدی بگوید، می‌رفت کاسب می‌شد. در کسب آدم دروغ می‌گوید، امّا نه دروغ صد در صدی (۳).
۱- جان میر شیمِر (John Mearsheimer)، آمریکایی، متولّد ۱۹۴۷، استاد علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگو، مؤلّف کتاب «چرا رهبران دروغ می‌گویند»، که نباید آدم را به یاد «نیکولو ماکیاولی»، مؤلّف کتاب «شهریار»، یا به یاد «خواجه نظام الملک طوسی»، مؤلّف کتاب «سیاستنامه» بیندازد، گفته‌اند که در مصاحبه‌ای گفته است: درسی که از این کتاب می‌شود گرفت این است که : «سنجیده دروغ بگویید، خوب دروغ بگوید، و در نهایت کاری که می کنید خوب به انجام برسانید!»
۲- و ۳- politique به فرانسوی و politics در انگلیسی. در دورۀ قاجاریه کشور فرانسه یا «فرنگستان» مهد فرهنگ اروپایی دانسته می‌شد و بسیاری از لغت‌های مربوط به اشیاء و امور عصر جدید از زبان فرانسوی گرفته شد. در ویکیپدیای فارسی فهرست بسیاری از این لغتها زیر عنوان «List of French loanwords in Persian ».
۴- مثلاً قصاب ممکن است در مورد گوشتی که می‌فروشد، دروغ‌هایی بگوید، امّا نمی‌تواند مثل یک سیاستمدار، به جای گوشت، خاک ارّه به مشتری بدهد (توضیح واضحات)!

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar