آسیای میانه، حوزه نفوذ جدید داعش
- 8 دقیقه پیش
- 1
در طول چند هفته گذشته تقریبا همزمان با رویدادهای اخیر در پاریس، خبرهایی که از جمهوریهای سابق اتحاد شوروی میرسید بیش از پیش نگرانکننده بود: انتشار پیامهایی از شهروندان تاجیکستان و قرقیزستان که به داعش پیوسته اند و همه از "آزاد کردن مردم و سرزمین خود از دست کافران" می گویند، تظاهرات گسترده در شهر گروزنی، پایتخت چچن، در حمایت از ترور در پاریس و سخنان قادر ملکوف، تحلیلگر اسلامی در قرقیزستان و نقشه های داعش برای حمله به آسیای میانه خواب بسیاریها را در این کشورها از سر پرانده است.
در این میان، پاسخهایی هم به پیامهای داعشیهای تاجیکستانی داده شده و در رسانههای داخلی بازتاب پیدا کرده است. یکی از تاجیک ها به نام سیاوش در باره تهدید داعشیهای تاجیکستانی میگوید: "این جوانان کمترین آشنایی با اسلام واقعی و خدا ندارند و اگر قرار باشد که به تاجیکستان حمله کنند او در دفاع از وطن اولین نفری خواهد بود که به پا خواهد برخاست."
پاسخ دیگر از خیرالله نظرواف، برادر یکی از این داعشیها است. او به برادر خود که به جان روزنامهنگار محلی منتقد اسلامگرایان افراطی تهدید کرده است در مقابل دوربین میگوید: "تو که سواد کافی نداری چرا به مردم تحصیلکرده ای که به مردم اطلاعرسانی میکنند تهدید میکنی؟"
اینگونه "گفتوگو" بین شهروندان و داعشیان سابقه نداشته است. دین، مذهب و اسلامگرایان افراطی از موضوعهای تابو بوده اند که کسی جرات به زبان آوردن آنها را نداشته. اما حالا کسانی که به داعش پیوسته اند بدون نگرانی از نزدیکان خود اسم و رسم خود را افشا میکنند، جای زیست و اقامت قبلی و محل و آدرس خود را نیز با جزئیات به زبان میآورند.
فضای مناسب برای اسلامگرایان افراطی
در گزارش اخیر "گروه بینالمللی بحران" که بیستم ژانویه منتشر شد آمده است که با وجود تدارکات شدید و گسترده دولتهای آسیای میانه تهدید داعش در این منطقه رو به افزایش است. گروه بحران مینویسد اگر کشورهای آسیای میانه تا به حال مورد حملههای داعش قرار نگرفتهاند به دلیل موقعیت جغرافیاییست نه تدارکات موثر امنیتی ایجادشده در کشورهای پنجگانه آسیای میانه.
این گروه در لیست پیشنهادهای خود از اهمیت فراهم کردن فضای باز سیاسی برای فعالیت جناحهای مختلف و امکانات رشد اقتصادی نوشته است. نکاتی که تا امروز دولتهای آسیای میانه نادیده گرفتهاند و تمام تلاش خود را متوجه امنیت در مرزها و محدود کردن راههای ارتباط و اطلاعات کردهاند. راهی که به نظر نمیرسد در کوتاه کردن دست اسلامگرایان افراطی در منطقه موثر بوده است.
گفته میشود که تا به حال بین دو تا پنج هزار شهروند آسیای میانه به گروه داعش پیوستهاند. آن طور که گروه بینالمللی بحران مینویسد گروه داعش ترجیح میدهد اعضای جدید خود را از کشورهای آسیای میانه جذب کند تا از افغانستان و پاکستان.
بر اساس سخنان قادر ملکوف، داعش گروه جانبازان جدیدی را با عنوان "گروه ماوراءالنهر" تربیت کرده که قرار است با بودجه هفتاد میلیون دلاری اوضاع کشورهای آسیای میانه را به هم بریزند.
با وجود این که دشوار است صحیح بودن این سخنان را تایید کرد بیشک میشود گفت که انتشار و بازتاب این نوع خبرها باعث نگرانی بسیاری در کشورهای سابق اتحاد شوروی شده است.
باید پرسید چه اتفاقی در این جوامع افتاده که بسیاری از نسل جوان آن به گروههایی چنین افراطی و مغایر با فرهنگ و رسوم ملی خود میپیوندند؟
جامعه بدون الگو
سیاستهای حکومتهای محلی و چشمبستن جامعه جهانی از مردم آسیای میانه منجر به فقر عمیق معنوی و مدنی میلیونها مردم در این منطقه شده است. میلیونها مردمی که کمترین اطلاعی از برابری انسانها و حقوق بشر دارند و شرایط غیرقابل تحمل زندگی خود را به عنوان جبر تقدیر پذیرفتهاند. آنهایی که تلاش کردهاند تقدیر را تغییر دهند در صفهای طولانی خرید بلیط قطار به روسیه و پیدا کردن شغلی با مزد ناچیز روزهای خود را به سر میبرند.
مهاجرانی که بیشتر از نیمی اقتصاد و مالیات دولتهای خود را بر دوش دارند نزد دولت ارزش و احترامی ندارند. برعکس برای دریافت مدرک یا تایید شهروندی خود در ادارههای دولتی و سفارتخانهها مورد تحقیر و سرزنش هم قرار میگیرند و سادهترین کارشان بدون رشوه دادن حل نمیشود.
دولتهای محلی موفق شدهاند فاصله بین خود و مردم را آن قدر دور و دستنارس کنند که در طول دو دهه گذشته توانستهاند به سرکوب روشنفکران و دگراندیشان بپردازند. بیخبر از این که در حال سبک کردن آن سوی ترازویی هستند که در کفه دیگرش گروههای افراطی مثل داعش در کمین نشسته اند.
هیچ صفی در این کشورها طولانیتر از صفهای نمازجمعه نیست. تعداد جوانانی که در مساجد جمع میشوند در سینماها و تئاترها و کنسرتها جمع نمیشوند. دلیل آن ساده و روشن است. هنرمندان نه فضایی دارند و نه قدر و پاداشی میبینند که در پی تحقق استعداد خود و بیان حرف و نظر مردم باشند و بر نکات حساس جامعه خود انگشت بگذارند. ناچار تنها کسی که مرجع مردم است گروههایی خارج از نظام سیاسی اند.
"گوش شنوای داعش"
جامعهای که به غیر از نیروهای اسلامگرای افراطی دیگر هیچ گروه و سازمانی را نشنیده و نمی شناسد که با دولتهای محلی مقابله کنند یا بتوانند با آن بجنگند یا موقعیت آنها را زیر سوال ببرند طبعا به داعش متمایل می شود.
یکی از مهمترین نکته ها در پاسخ خیرالله نظروف، برادر داعشی تاجیکستانی این است: "تو که سواد کافی نداری...". در این پیام نکته مهمی نهفته است. این جوانان "بیسواد" میخواهند انتقام خود را از دولتی بگیرند که باعث بیسوادی آنهاست و باعث دربهدری و بیخانمانی آنهاست.
جوانانی که به لشکر داعش پیوستهاند ممکن است از آگاهی کمتری برخوردار باشند که باعث تحقیر و سرخوردگی آنهاست. آن ها نه در کشور خود و نه در کشور میزبان نتوانسته اند شغل خوبی برای گذران زندگی داشته باشند. آن ها دنبال مقصر میگردند. مقصر اما ساختار سیاسی و اجتماعی کشورش است. سیاستهای رخوتبار حکومتهای پساشوروی که میلیونها مردم محلی را به موجوداتی پر از رنج و نیاز اما ناتوان از بیان آن تبدیل کرده است.
انتظار این است که دولتها امکان رشد و آموزش را در مردم عادی افزایش دهند و اجازه دهند که الگوهای وطنی و محلی میدان بیشتری داشته باشند. داعشیهای آسیای میانه مظهر ناآگاهی، ناامیدی و تحقیرهای انباشته شده مردمی است که سالهای سال نادیده گرفته شدهاند. اگر به این مردم توجه نشود جنگی دیگر آسیای میانه را تهدید می کند.
نیروی کار ارزان یا جانبازان رایگان؟
جامعه جهانی تا امروز آسیای میانه را جدی نگرفته است. آسیای میانه هیچ وقت موضوع مهمی برای سیاستهای کلان جهانی نبوده است. شاید بشود گفت که آسیای میانه را هیچ ابرقدرتی جدی نگرفته است. حتی در دوران شوروی نیز مردم آسیای میانه آن قدر خنثی و خلع سلاح شده بودند که نه باعث نگرانی بودند و نه موضوع بحثهای جدی. به غیر از نیروی کار ارزان راجع به این مردم شاید بحثی در کرملین هم شکل نگرفته باشد.
بعد از فروپاشی شوروی جریانهای احیای هویت ملی در این کشورها متوقف شد و روشنفکران و طبقه میانه جامعه رو به زوال رفتند. در نتیجه میلیونها مردم احساس ملی روشن و درک دقیقی از وطن ندارند و مانند دوران قبل از انقلاب روسیه در اواخر قرن نوزده سنت و مذهب بر صدر جامعه نشسته است.
هر انسانی در طول زندگی خود تلاش میکند که به قدرتی برسد یا راهی را پیدا کند که بتواند فکر و اندیشه خود را بیان کند و موثر واقع شود، بخشی از جامعه باشد و عضوی از ملت. افراد برای رسیدن به این قدرت یا راه سیاست را انتخاب می کنند یا راه مذهب را. دو راهی که در طول تاریخ به دست ایده خاصی قرار گرفته و به نظر میرسد که در حال شکلگیری ساختار سیاسی جدیدی با عنوان مثلا «دموکرات- پادشاهی» است. یعنی برداشت حاکمان از ریاست در جماهیر سابق شوروی حاکمیت تمامعمر است و جامعه جهانی نیز انگار این را پذیرفته. جامعه جهانی در آسیای میانه ثروتی نمی بیند که بخواهد برای به دستآوردن آن وقت و نیرو صرف کند.
تا به حال چنین دانسته میشد که تنها ثروتی که این جماهیر دارد نیروی کار ارزان است که در دست روسیه و چین است. اما حالا با انتشار این تهدیدها در آسیای میانه با مفهوم "پاکسازی وطن از کافران" میشود فهمید که خطر افتادن این نیرو به دست اسلامگرایان افراطی میتواند آرامش جهانیان را بیش از این بر هم بزند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar