مشکل باکره بودن و درد باکره نبودن
تنها، نداشتن پرده بکارت برای دختران ایرانی مسئله نیست؛ گروهی هم هستند که باکره بودن برایشان مسئله شده است. آیا این دوگانگی، مشکل دوران گذار است؟ شاید بحران گذار از سنت به مدرنیته، بکارت را نیز در بر گرفته است؟
تا جایی که به علم فیزیولوژی مربوط میشود، پرده بکارت یک نوع پرده مخاطی است که مانند حلقهای مدور در اطراف دهانه مهبل قرار میگیرد. دراین که فلسفه وجودی این به اصطلاح "پرده" چیست، بیشتر استدلالها مبتنی بر جلوگیری از ورود میکرب به اندام جنسی زنان است که هم به دلیل باز بودن و هم به دلیل نزدیک بودن به مجرای ادرار، در معرض آلودگیها قرار دارد.
اما آنچه باعث بحثانگیز شدن پردهی بکارت شده، نه فلسفه وجودی آن بلکه استفادهایست که نظام مردسالار به منظور مالکیت بر بدن زن از آن میکند. از آنجا که این پرده اغلب در اولین رابطه جنسی کامل، پاره شده و در بیشتر موارد سبب بروز خونریزی میشود، عدم خونریزی در رابطهای که قرار است اولین رابطه جنسی زن باشد، به نداشتن این پرده تعبیر میشود و نداشتن این پرده یعنی داشتن رابطه جنسی کامل قبل از این رابطه.
تمام بحث و جدلها از همینجا آغاز میشود، یعنی از جایی که قرار است ثابت شود زنی که به بستر رفته، تا کنون رابطه جنسی نداشته و حالا به یکباره این تصور فرو میریزد و مشخص میشود که دختر پیش از این بکارت را از دست داده است. این که پرده بکارت انواع و اقسام دارد و بعضی انواع آن اصولا هیچگاه پاره نمیشود و در نتیجه خونریزی هم به دنبال ندارد، در این گونه موارد اغلب بیفایده است. آن چیزی که اینجا حرف اول را میزند "باکره نبودن" زنی است که تصور میشد باکره است.
این باور یعنی باکرگی تا زمان ازدواج، هرچند در بیشتر کشورهای دنیا دیگر جایگاهی ندارد، اما درکشورهای زیادی مردم همچنان به این سنت پایبندند و معتقدند که دختر تا قبل از ازدواج حق انجام عمل جنسی را ندارد؛ خواه ازدواج در ۲۰ سالگی باشد خواه در ۴۰ سالگی. ایران یکی از این کشورهاست.
البته بهتر است در جمله بالا کنار ایران، واژه "برخی مناطق" را اضافه کنیم، چرا که آن چیزی که احتمالا در بیشتر نقاط ایران و به خصوص در شهرستانها و مناطق دورافتاده نشان از "نجابت و پاکدامنی" دختران دارد، در برخی مناطق ایران به ضد خودش بدل شده و سمبلی است برای "کمتجربگی، خامی و گاه بیعرضگی" دختران.
این که آمار عمل جراحی ترمیم پرده بکارت در ایران بسیار بالاست، این که "پرده بکارت چینی" در ایران رایج شده، این که انواع عمل جنسی به صورتی که پرده بکارت دست نخورده باقی بماند در ایران رواج فراوانی پیدا کرده، همه و همه تنها بخشهایی از واقعیتند.
بخش دیدهنشده یا کمتر دیده شده معضلی به نام "پرده بکارت" در ایران، در گفتوگو با چند جوان ساکن ایران و تایید یک پژوهشگر برای ما آشکار شد.
رابطهای که به خاطر باکره بودن از بین رفت
نرگس ۳۱ سال دارد و معلم زبان انگلیسی است. او که تا ۳۰ سالگی باکره بوده، برای ما تعریف میکند که عاشق پسری شده که به مدت یک سال دورادور با هم در ارتباط بودهاند و بعد از یک سال رابطه عاشقانه و از راه دور در اولین دیدار وقتی پسر میفهمد که او باکره است، ترکش میکند.
پسر به نرگس گفته که معتقد است اگر کسی تا ۳۰ سالگی رابطه جنسی نداشته، قطعا مریض است. این اتفاق ضربه بزرگی برای نرگس بوده و به همین دلیل تصمیم میگیرد در اولین رابطه بعد از آن بکارتش را از بین ببرد.
نرگس تاکید میکند که بعد از "حل شدن مسئله بکارت" اعتماد به نفسش بسیار بالا رفته و خیلی راحتتر با پسرها ارتباط برقرار میکند. او حالا مطمئن است که هر مردی در هر شرایطی که باشد میتواند با اعتماد به نفس با او وارد رابطه شود.
نرگس البته میگوید از سه چهار سال قبل به این فکر افتاده بوده که دیگر نباید نگران بکارتش باشد اما مسئله ازدواج یکی از موانعش بوده و فکر میکرده اگر کسی روزی بخواهد با او ازدواج کند و او باکره نباشد، ممکن است رابطه به هم بخورد.
اما حالا او میگوید: «بعد از این اتفاق دیگر هیچ چیزی باعث نشد که من از این کار بازبمانم. فکر کردم که فقط خودم مهم هستم و لذت بردنم از زندگی و روابطی که میخواهم داشته باشم. الان خیلی راضیام از اینکه این اتفاق افتاده، چون با اعتماد به نفس بسیار بیشتری سراغ روابط مختلف میروم».
نرگس دیگر نگرانی ازدواج را ندارد چرا که معتقد است پسری که برای ازدواج با دختری در سن و سال او، سراغ دختران باکره برود، قطعا مشکل دارد و نرگس مطمئن است که برای ازدواج چنین پسری را انتخاب نخواهد کرد.
«نمیخواستم خودم را از لذت سکس کامل محروم کنم»
"شراره" ۳۱ ساله و حسابدار است. او نیز حدود ۳۰ سالگی "سکس کامل" را تجربه کرده است. از سه چهار سال پیش باکره بودن برای شراره تبدیل به معضل شده بود. او میگوید برخی پسرها وقتی میفهمیدند من باکره هستم، فکر میکردند مریضی یا مشکلی دارم چون به نظر آنها اصلا طبیعی نبود که دختری در سن و سال من همچنان باکره باشد.
شراره میگوید: «این مسئله اعتماد بهنفس را از من میگرفت، نمیتوانستم با خیلی از آدمهایی که ازشان خوشم میآمد، دوست بشوم. چون میگفتند ما این کار را نمیکنیم، مسئولیتاش را نمیپذیریم، برای این که تو الان نمیخواهی دختر باشی اما من برای بعدش نمیتوانم هیچ تعهدی به تو بدهم. برای همین دوستیها قطع میشد و ادامه پیدا نمیکرد».
شراره میگوید اعتماد به نفس او از بین رفته بود و کمکم از گفتن اینکه هنوز باکره است خجالت میکشید. ورود به روابط جدید برایش مشکل شده بود و نمیتوانست به دوست پسرش بگوید در ۳۰ سالگی به خاطر مادرش و اینکه هنوز در خانه پدری زندگی میکند، باکره است.
از همان زمان پرسشها برای شراره شروع شد. این که چقدر این مسئله شخصی است و چقدر به خانواده و اجتماع مربوط است. در نهایت او به این نتیجه رسید که بکارت یک مسئله شخصی است و قرار نیست کسی برای داشتن یا نداشتن آن او را مؤاخذه کند.
شراره این کار را نه به خاطر خوشایند دوست پسرهایش بلکه تنها به خاطر خودش و لذتی که میخواهد از رابطه جنسی ببرد انجام داده. او میگوید: «پسرها اصلاً مهم نیستند، مهم من هستم. من بودم که دلم میخواست به من خوش بگذرد و از این کار لذت ببرم و تجربهاش را داشته باشم. توی تختخواب مثل مترسک نباشم، بدانم چه چیزی را دوست دارم و چه چیزی را دوست ندارم و حرفی برای زدن داشته باشم. مهم خودم بودم، واقعاً خودم بودم».
شراره نگرانی برای ازدواج ندارد چرا که معتقد است پسری که دنبال دختر باکره باشد، اصولا مورد پسند او برای ازدواج نخواهد بود. او آمار بالای جراحی ترمیم پرده بکارت در ایران را نتیجه شرایط حاکم بر این جامعه میداند و میگوید: «به نظر من این مدل مملکت ماست که همه یک ماسک روی صورتشان دارند و مجبورند خودشان را یک چیز دیگری نشان دهند. من این حالت را نمیپسندم. من دوست ندارم یک عمر به آدمی که قرار است با او زندگی کنم دروغ بگویم. یک چنین چیزی به نظر من کلاه بزرگیست و خب این کلاه سر پسرهایی میرود که این قضیه برایشان مهم است و دخترها هم وقتی میبینند این موضوع برای پسرها خیلی مهم است، چنین کلاه بزرگی را سرشان میگذارند. به نظر من چنین کلاهی، نوش جان آن پسرها!».
«بکارت هیچوقت برایم مهم نبود»
مریم ۲۹ سال دارد و مدرس ومترجم زبان انگلیسی است. او در ۱۹ سالگی اولین رابطه جنسی کاملش را تجربه کرده و هیچگاه داشتن بکارت برایش مهم نبوده است. مریم معتقد است همانطور که دست و پای هرکس متعلق به خود اوست و کس دیگری نمیتواند برای آنها تصمیم بگیرد، اندام جنسی هر کس نیز متعلق به خود اوست و نباید اجازه دهد به نام سنت و فرهنگ برای بدن زنی تصمیم گرفته شود.
نظر مریم البته درباره پسرها این است که ۷۰ درصد پسرهای ایرانی همچنان بکارت دختر برایشان مهم است و حتی اگر آن را به زبان نیاورند در پس ذهنشان این مسئله وجود دارد. اما میگوید دوره ازدواج با دختر باکره به سر رسیده و دیگر کسی در ایران نمیتواند چنین درخواستی از دختری داشته باشد.
او میگوید: «همیشه از پسرهایی که بکارت همچنان برایشان مهم است میپرسم اگر بر فرض هیچ دختری در ایران باکره نباشد، شما هرگز ازدواج نمیکنید؟»
اما آنچه باعث بحثانگیز شدن پردهی بکارت شده، نه فلسفه وجودی آن بلکه استفادهایست که نظام مردسالار به منظور مالکیت بر بدن زن از آن میکند. از آنجا که این پرده اغلب در اولین رابطه جنسی کامل، پاره شده و در بیشتر موارد سبب بروز خونریزی میشود، عدم خونریزی در رابطهای که قرار است اولین رابطه جنسی زن باشد، به نداشتن این پرده تعبیر میشود و نداشتن این پرده یعنی داشتن رابطه جنسی کامل قبل از این رابطه.
تمام بحث و جدلها از همینجا آغاز میشود، یعنی از جایی که قرار است ثابت شود زنی که به بستر رفته، تا کنون رابطه جنسی نداشته و حالا به یکباره این تصور فرو میریزد و مشخص میشود که دختر پیش از این بکارت را از دست داده است. این که پرده بکارت انواع و اقسام دارد و بعضی انواع آن اصولا هیچگاه پاره نمیشود و در نتیجه خونریزی هم به دنبال ندارد، در این گونه موارد اغلب بیفایده است. آن چیزی که اینجا حرف اول را میزند "باکره نبودن" زنی است که تصور میشد باکره است.
این باور یعنی باکرگی تا زمان ازدواج، هرچند در بیشتر کشورهای دنیا دیگر جایگاهی ندارد، اما درکشورهای زیادی مردم همچنان به این سنت پایبندند و معتقدند که دختر تا قبل از ازدواج حق انجام عمل جنسی را ندارد؛ خواه ازدواج در ۲۰ سالگی باشد خواه در ۴۰ سالگی. ایران یکی از این کشورهاست.
البته بهتر است در جمله بالا کنار ایران، واژه "برخی مناطق" را اضافه کنیم، چرا که آن چیزی که احتمالا در بیشتر نقاط ایران و به خصوص در شهرستانها و مناطق دورافتاده نشان از "نجابت و پاکدامنی" دختران دارد، در برخی مناطق ایران به ضد خودش بدل شده و سمبلی است برای "کمتجربگی، خامی و گاه بیعرضگی" دختران.
این که آمار عمل جراحی ترمیم پرده بکارت در ایران بسیار بالاست، این که "پرده بکارت چینی" در ایران رایج شده، این که انواع عمل جنسی به صورتی که پرده بکارت دست نخورده باقی بماند در ایران رواج فراوانی پیدا کرده، همه و همه تنها بخشهایی از واقعیتند.
بخش دیدهنشده یا کمتر دیده شده معضلی به نام "پرده بکارت" در ایران، در گفتوگو با چند جوان ساکن ایران و تایید یک پژوهشگر برای ما آشکار شد.
رابطهای که به خاطر باکره بودن از بین رفت
نرگس ۳۱ سال دارد و معلم زبان انگلیسی است. او که تا ۳۰ سالگی باکره بوده، برای ما تعریف میکند که عاشق پسری شده که به مدت یک سال دورادور با هم در ارتباط بودهاند و بعد از یک سال رابطه عاشقانه و از راه دور در اولین دیدار وقتی پسر میفهمد که او باکره است، ترکش میکند.
پسر به نرگس گفته که معتقد است اگر کسی تا ۳۰ سالگی رابطه جنسی نداشته، قطعا مریض است. این اتفاق ضربه بزرگی برای نرگس بوده و به همین دلیل تصمیم میگیرد در اولین رابطه بعد از آن بکارتش را از بین ببرد.
نرگس تاکید میکند که بعد از "حل شدن مسئله بکارت" اعتماد به نفسش بسیار بالا رفته و خیلی راحتتر با پسرها ارتباط برقرار میکند. او حالا مطمئن است که هر مردی در هر شرایطی که باشد میتواند با اعتماد به نفس با او وارد رابطه شود.
نرگس البته میگوید از سه چهار سال قبل به این فکر افتاده بوده که دیگر نباید نگران بکارتش باشد اما مسئله ازدواج یکی از موانعش بوده و فکر میکرده اگر کسی روزی بخواهد با او ازدواج کند و او باکره نباشد، ممکن است رابطه به هم بخورد.
اما حالا او میگوید: «بعد از این اتفاق دیگر هیچ چیزی باعث نشد که من از این کار بازبمانم. فکر کردم که فقط خودم مهم هستم و لذت بردنم از زندگی و روابطی که میخواهم داشته باشم. الان خیلی راضیام از اینکه این اتفاق افتاده، چون با اعتماد به نفس بسیار بیشتری سراغ روابط مختلف میروم».
نرگس دیگر نگرانی ازدواج را ندارد چرا که معتقد است پسری که برای ازدواج با دختری در سن و سال او، سراغ دختران باکره برود، قطعا مشکل دارد و نرگس مطمئن است که برای ازدواج چنین پسری را انتخاب نخواهد کرد.
«نمیخواستم خودم را از لذت سکس کامل محروم کنم»
"شراره" ۳۱ ساله و حسابدار است. او نیز حدود ۳۰ سالگی "سکس کامل" را تجربه کرده است. از سه چهار سال پیش باکره بودن برای شراره تبدیل به معضل شده بود. او میگوید برخی پسرها وقتی میفهمیدند من باکره هستم، فکر میکردند مریضی یا مشکلی دارم چون به نظر آنها اصلا طبیعی نبود که دختری در سن و سال من همچنان باکره باشد.
شراره میگوید: «این مسئله اعتماد بهنفس را از من میگرفت، نمیتوانستم با خیلی از آدمهایی که ازشان خوشم میآمد، دوست بشوم. چون میگفتند ما این کار را نمیکنیم، مسئولیتاش را نمیپذیریم، برای این که تو الان نمیخواهی دختر باشی اما من برای بعدش نمیتوانم هیچ تعهدی به تو بدهم. برای همین دوستیها قطع میشد و ادامه پیدا نمیکرد».
شراره میگوید اعتماد به نفس او از بین رفته بود و کمکم از گفتن اینکه هنوز باکره است خجالت میکشید. ورود به روابط جدید برایش مشکل شده بود و نمیتوانست به دوست پسرش بگوید در ۳۰ سالگی به خاطر مادرش و اینکه هنوز در خانه پدری زندگی میکند، باکره است.
از همان زمان پرسشها برای شراره شروع شد. این که چقدر این مسئله شخصی است و چقدر به خانواده و اجتماع مربوط است. در نهایت او به این نتیجه رسید که بکارت یک مسئله شخصی است و قرار نیست کسی برای داشتن یا نداشتن آن او را مؤاخذه کند.
شراره این کار را نه به خاطر خوشایند دوست پسرهایش بلکه تنها به خاطر خودش و لذتی که میخواهد از رابطه جنسی ببرد انجام داده. او میگوید: «پسرها اصلاً مهم نیستند، مهم من هستم. من بودم که دلم میخواست به من خوش بگذرد و از این کار لذت ببرم و تجربهاش را داشته باشم. توی تختخواب مثل مترسک نباشم، بدانم چه چیزی را دوست دارم و چه چیزی را دوست ندارم و حرفی برای زدن داشته باشم. مهم خودم بودم، واقعاً خودم بودم».
شراره نگرانی برای ازدواج ندارد چرا که معتقد است پسری که دنبال دختر باکره باشد، اصولا مورد پسند او برای ازدواج نخواهد بود. او آمار بالای جراحی ترمیم پرده بکارت در ایران را نتیجه شرایط حاکم بر این جامعه میداند و میگوید: «به نظر من این مدل مملکت ماست که همه یک ماسک روی صورتشان دارند و مجبورند خودشان را یک چیز دیگری نشان دهند. من این حالت را نمیپسندم. من دوست ندارم یک عمر به آدمی که قرار است با او زندگی کنم دروغ بگویم. یک چنین چیزی به نظر من کلاه بزرگیست و خب این کلاه سر پسرهایی میرود که این قضیه برایشان مهم است و دخترها هم وقتی میبینند این موضوع برای پسرها خیلی مهم است، چنین کلاه بزرگی را سرشان میگذارند. به نظر من چنین کلاهی، نوش جان آن پسرها!».
«بکارت هیچوقت برایم مهم نبود»
مریم ۲۹ سال دارد و مدرس ومترجم زبان انگلیسی است. او در ۱۹ سالگی اولین رابطه جنسی کاملش را تجربه کرده و هیچگاه داشتن بکارت برایش مهم نبوده است. مریم معتقد است همانطور که دست و پای هرکس متعلق به خود اوست و کس دیگری نمیتواند برای آنها تصمیم بگیرد، اندام جنسی هر کس نیز متعلق به خود اوست و نباید اجازه دهد به نام سنت و فرهنگ برای بدن زنی تصمیم گرفته شود.
نظر مریم البته درباره پسرها این است که ۷۰ درصد پسرهای ایرانی همچنان بکارت دختر برایشان مهم است و حتی اگر آن را به زبان نیاورند در پس ذهنشان این مسئله وجود دارد. اما میگوید دوره ازدواج با دختر باکره به سر رسیده و دیگر کسی در ایران نمیتواند چنین درخواستی از دختری داشته باشد.
او میگوید: «همیشه از پسرهایی که بکارت همچنان برایشان مهم است میپرسم اگر بر فرض هیچ دختری در ایران باکره نباشد، شما هرگز ازدواج نمیکنید؟»
تابلوی "از دست دادن بکارت" (۱۸۹۰) اثر پل گوگن، بیداری جنسی دختری جوان بر پهنه طبیعت با گرگ به عنوان نماد انرژی جنسی
پسرها چه میگویند؟
رابطه دوستی بین دختر و پسر اگر تا همین مثلا ۲۰ سال پیش در ایران تنها رابطهای بود برای شناخت بیشتر قبل از ازدواج، حالا دیگر رابطهای انسانی، عاطفی و جنسی است که لزوما به ازدواج ختم نمیشود. تفاوت عمده این نوع رابطه با یک دوستی معمولی در داشتن رابطه جنسی است.
ولی آیا پسرهای ایرانی هم مانند برخی دختران، داشتن رابطه جنسی قبل از ازدواج برایشان بدیهی و یک حق دوطرفه است؟
اتابک ۳۶ سال دارد و شغلش آزاد است. او میگوید برای برقراری رابطه دوستی با یک دختر، صد درصد ترجیح میدهد دختر باکره نباشد چرا که برقراری رابطه جنسی با یک دختر غیر باکره راحتتر است. از طرف دیگر او نمیخواهد با برقراری رابطه جنسی با یک دختر باکره، برای خودش "مسئله" درست کند.
اتابک میگوید: «بارها اینجا دیده و شنیدهایم یا برای دوستان خود من پیش آمده که به خواست دختر این اتفاق افتاده، بعد رفته شکایت کرده که این پسر مرا اغفال کرده و حالا این مشکل برای من پیش آمده و الان باید بیآید و چه میدانم یا مثلاً ازدواج کنیم یا اینکه هزینهاش را بدهد تا من بکارتم را برگردانم به روز اولش».
اتابک برای ازدواج اما نظر دیگری دارد: «مسلماً بودن پرده بکارت خیلی بهتر است. ولی چیزی که من الان برخلاف عقاید شخصی خودم به آن رسیدهام، این است که با بالا رفتن سن ازدواج، شما نمیتوانید کسی را پیدا کنید که مثلاً ۲۵ یا ۳۰ سالش باشد و تا آن موقع هیچ رابطهای نداشته باشد. البته اینکه پرده بکارت وجود داشته باشد یا نه، نمیتواند ملاک باشد که دختر واقعاً رابطه نداشته اما بودنش بهتر است برای اینکه احساس بهتری به آدم میدهد که لااقل اگر این دختر از راههای دیگری هم سکس داشته، از این راه من نفر اولم».
اتا البته تاکید میکند که برایش "بکارت روح" مهمتر از بکارت جسم است و میگوید دخترانی را دیده که انواع روابط جنسی را تجربه کردهاند اما همچنان باکرهاند؛ چیزی که او اصلا آن را تایید نمیکند. اتا میگوید ممکن است چند سالی با یک دختر باشد، با او رابطه جنسی هم داشته باشد و بعد هم با هم ازدواج کنند هرچند خلاف عقیده شخصی خودش است اما مهم این است که برایش ثابت شود، دختری که قصد ازدواج با او را دارد، "هرروز با یک نفر" نبوده است.
ولی آیا پسرهای ایرانی هم مانند برخی دختران، داشتن رابطه جنسی قبل از ازدواج برایشان بدیهی و یک حق دوطرفه است؟
اتابک ۳۶ سال دارد و شغلش آزاد است. او میگوید برای برقراری رابطه دوستی با یک دختر، صد درصد ترجیح میدهد دختر باکره نباشد چرا که برقراری رابطه جنسی با یک دختر غیر باکره راحتتر است. از طرف دیگر او نمیخواهد با برقراری رابطه جنسی با یک دختر باکره، برای خودش "مسئله" درست کند.
اتابک میگوید: «بارها اینجا دیده و شنیدهایم یا برای دوستان خود من پیش آمده که به خواست دختر این اتفاق افتاده، بعد رفته شکایت کرده که این پسر مرا اغفال کرده و حالا این مشکل برای من پیش آمده و الان باید بیآید و چه میدانم یا مثلاً ازدواج کنیم یا اینکه هزینهاش را بدهد تا من بکارتم را برگردانم به روز اولش».
اتابک برای ازدواج اما نظر دیگری دارد: «مسلماً بودن پرده بکارت خیلی بهتر است. ولی چیزی که من الان برخلاف عقاید شخصی خودم به آن رسیدهام، این است که با بالا رفتن سن ازدواج، شما نمیتوانید کسی را پیدا کنید که مثلاً ۲۵ یا ۳۰ سالش باشد و تا آن موقع هیچ رابطهای نداشته باشد. البته اینکه پرده بکارت وجود داشته باشد یا نه، نمیتواند ملاک باشد که دختر واقعاً رابطه نداشته اما بودنش بهتر است برای اینکه احساس بهتری به آدم میدهد که لااقل اگر این دختر از راههای دیگری هم سکس داشته، از این راه من نفر اولم».
اتا البته تاکید میکند که برایش "بکارت روح" مهمتر از بکارت جسم است و میگوید دخترانی را دیده که انواع روابط جنسی را تجربه کردهاند اما همچنان باکرهاند؛ چیزی که او اصلا آن را تایید نمیکند. اتا میگوید ممکن است چند سالی با یک دختر باشد، با او رابطه جنسی هم داشته باشد و بعد هم با هم ازدواج کنند هرچند خلاف عقیده شخصی خودش است اما مهم این است که برایش ثابت شود، دختری که قصد ازدواج با او را دارد، "هرروز با یک نفر" نبوده است.
"بکارت" حل شده اما نه برای من
سامی ۳۲ سال دارد و خود را مشاور حقوقی معرفی میکند. او هم جزو پسرهایی است که مسئله بکارت برایشان حل شده اما ترجیح میدهد با دختر باکره رابطه جنسی کامل نداشته باشد.
مسائلی همچون پرداخت دیه و اتهام زنا و نیز فرهنگ خانوادهها، از جمله دلایلی هستند که سامی را از برقراری رابطه با دختر باکره بر حذر میدارند.
برای ازدواج، داشتن یا نداشتن بکارت برای سامی مطرح نیست. او میگوید: «چون من رابطه جنسی داشتم، حداقل تجربهای در این موضوع پیدا کردم و اگر بخواهم با کسی باشم که تا حالا رابطه جنسی نداشته، این نمیتواند جوابگوی نیازهای من باشد. چون من تا یک مرحلهای پیشرفت کردم و او میخواهد از صفر شروع کند. پس با همدیگر به آن نتیجه دلخواه نمیرسیم و شاید کمی سکسزدگی بهوجود بیآورد».
امیر که صاحب آژانس املاک است و ۲۷ سال دارد، مثال جالبی میزند: «مثل این میماند که برای ما از بچگی واژه "شیر" را تعریف کردهاند و حالا در سن ۲۶ـ ۲۵ سالگی بخواهیم به جای واژه شیر بگوییم این چای است و شیر نبوده و از این به بعد باید به آن "چای" بگوییم. خیلیها با این موضوع کنار نمیآیند. ولی حقیقتاش این است که ما خودمان باید انصاف داشته باشیم و بفهمیم همان طور که یک مرد میتواند سکس داشته باشد و نیازش را برطرف کند، برای خانمها هم باید آزاد باشد».
امیر با آنکه تبدیل واژه "شیر" به "چای" را پذیرفته و با این مسئله کنار آمده است اما قبول نمیکند که با دختری باکره رابطه جنسی برقرار کند چرا که میترسد برایش "دردسرساز" شود.
«به خواهرم توصیه میکنم رابطه جنسی داشته باشد»
مسعود به ما میگوید هم حاضر است با دختر باکره رابطه جنسی داشته باشد و هم با دختری که روابط مکرر داشته ازدواج کند. او که ۲۹ سال دارد و واردکنندهی پوشاک است، معتقد است که نداشتن رابطه تا سنین پایانی دهه ۲۰ زندگی، نوعی بیماری است.
با این حال مسعود معتقد است که چون دخترها حساستر از پسرها هستند و اولین رابطه جنسی برایشان مهم است، ترجیح میدهد درصورتی که رابطهای برایش کاملا جدی بود، آن را به مرحله رابطه جنسی برساند.
مسعود میگوید دختران متولد نیمه دوم دهه ۱۳۶۰ یعنی بعد از سال ۶۶، مسئله بکارت برایشان کاملا حل شده است ولی برای متولدین قبل از آن، بکارت هنوز تابوست. در مورد پسرها اما او معتقد است برای ۵۰ درصد پسرهای ایرانی، بکارت همچنان تابوست.
مسعود، خواهری کوچکتر از خود دارد که البته هیچگاه در مورد مسائل جنسی با هم حرف نزدهاند. با این حال او میگوید اگر میتوانست به خواهرش میگفت که رابطه جنسی داشته باشد اما با کسی که لیاقتش را دارد.
او میگوید: «شاید در ایران به من بگویند "بیغیرت" اما اگر یک روزی بفهمم که خواهرم با کسی رابطه جنسی داشته و بدانم طرف مقابل آدم سالمی است، برایم مهم نیست. یعنی قضیه بکارت برایم مهم نیست. اینکه حتما با هم ازدواج کنند هم برایم مهم نیست ولی برایم مهم است که طرف مقابل خواهرم آدمی باشد که ارزش رابطه داشتن داشته باشد».
جامعه سنتها را بازتعریف کرده است
زارا امجدیان: بعید میدانم مردان از اختیاری که سنت برای "تمامیتخواهی در عشق" به آنها داده، به راحتی دست بکشند
زارا امجدیان فعال حقوق زنان است. او در سال گذشته تحقیقی درباره زندگی مجردی دختران در تهران انجام داده و در پژوهش خود مسئله بکارت را نیز مورد بررسی قرار داده است.
خانم امجدیان ضمن تایید وجود این رویکرد که در حقیقت داشتن بکارت برای دختران مسئلهساز شده و نه نداشتن آن، تصریح میکند که این مسئله تنها مختص تهران نیست و حتی در میان دختران شهرستانی هم دیده میشود.
او میگوید: «البته در شهرستانهای کوچک به دلیل نظارت اجتماعی و اقتدار سنتها این مسئله بسیار پنهان است و متاسفانه به راحتی نمیشود در مورد آن اظهار نظر کرد و یا مسئله را تعمیم داد. ولی چیزی که در نگاه کلی دیده میشود، تغییر در جامعه به خصوص در بازتعریف سنتهاست».
خانم امجدیان ضمن تایید وجود این رویکرد که در حقیقت داشتن بکارت برای دختران مسئلهساز شده و نه نداشتن آن، تصریح میکند که این مسئله تنها مختص تهران نیست و حتی در میان دختران شهرستانی هم دیده میشود.
او میگوید: «البته در شهرستانهای کوچک به دلیل نظارت اجتماعی و اقتدار سنتها این مسئله بسیار پنهان است و متاسفانه به راحتی نمیشود در مورد آن اظهار نظر کرد و یا مسئله را تعمیم داد. ولی چیزی که در نگاه کلی دیده میشود، تغییر در جامعه به خصوص در بازتعریف سنتهاست».
خانم امجدیان اما معتقد است که در میان مردان ایرانی همچنان مسئله بکارت مسئلهای حلنشده است و این را به نظر او میتوان از آمار بالای جراحیهای ترمیم پرده بکارت فهمید. این تلاشگر حقوق زنان میگوید: «اصولا بعید میدانم که مردان از این اختیاری که سنت برای "تمامیتخواهی در عشق" در اختیارشان قرار داده به راحتی دست بکشند».
او میگوید یکی از دلایل اصلی مقاومت جامعه سنتی در مقابل آزادیهای زنان همین مسئله بکارت است: «پدری که موافق نیست دخترش برای تحصیل خانه را ترک کند دغدغه از دست رفتن بکارت را دارد. جامعهای که دیوار بین زنان ومردان را در دانشگاه ایجاد میکند (تفکیک جنسیتی) به گونهای ترس بر باد رفتن همین بکارت را دارد و زنانی که مدام در معرض خشونت هستند و آزادیهایشان محدود میشود هم گرفتار داشتن و نداشتن این پردهی مسئلهساز هستند».
"پردهای" که داشتن و نداشتن آن دردسر است
ذکر مواردی در این گزارش که باکره بودن را دردسر میدانستند، وجه دیگر مشکل دخترانی است که همچنان خواهان داشتن رابطه جنسی هستند اما از ترس "آبرو" یا از دست رفتن فرصتهای ازدواج حاضر نیستند آن را تجربه کنند.
زارا امجدیان در این باره میگوید: «موضوع دغدغهای در ذهن دختران است که مشکلاتی را در تصمیمگیری آنها در هر رابطهای به وجود میآورد. گاهی به قیمت فدا کردن یک "عشق" است و گاهی به قیمت فدا کردن "آبرو". چه زمانی که یک دختر به خاطر بکارت، عشقی (رابطهای) را از دست میدهد و چه زمانی که به خاطر عشق و رابطه "آبرو" و تایید جامعه سنتی را از دست میدهد در هر دو صورت دچار مشکل است و درگیریهای ذهنیاش با این موضوع گاهی مشکلات روانی مهمی برایش به وجود میآورد. اینها همه زیانهایی است که دختران از این فرهنگ مسلط میبینند».
و همین تناقض است که باعث میشود پسرانی مثل مواردی که در همین گزارش به آنها اشاره شد، در رابطه دوستانه بکارت را نخواهند اما در ازدواج حتما آن را بخواهند.
خانم امجدیان میگوید: «این پارادوکس (تناقض) جایی است که ارادههای فردی انسانها (دختر یا پسر) نمیتواند در برابر سنتهای دیرینه که اعمال قدرت دارند مقاومت کند و یا حتی برابرشان بایستد در نتیجه دچار تناقض میشود. همانگونه که در جامعه کنونی ایران این تناقض وجود دارد؛ از طرفی اعمال قدرت سنت (بکارت) و از طرفی دور زدن این سنت با عمل جراحی و دوختن پرده بکارت».
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar