چراغ سبز خامنهای به آمریکا
+13
رأی دهید
-4
ظریف و کری در لوزان به نیابت از دولتهای خود به تفاهمی رسیدند که قرار است چهارچوب توافق نهایی قرار گیرد. مذاکرات ادامه دارد.اکبر گنجی - روزنامه نگار و پژوهشگر
(این مقاله از اکبر گنجی ۲۴ آوریل ۲۰۱۵ در «نشنال اینترست» منتشر شده است که همزمان نسخه فارسی آن را در زیر میخوانید)
آیتالله علی خامنهای در بیستم فروردین ماه به تفصیل درباره پرونده هستهای ایران سخن گفت. مطابق معمول مدعیات خود درباره عدم اعتماد به دولت آمریکا و عدم خوشبینی به نتیجه مذاکرات را طرح کرد. گفت که این رویکرد محصول توهم نیست، بلکه تجربه تاریخی به او آموخته است که زمامداران آمریکا فریبکار، دروغگو، متقلب و عهدشکن هستند.
آیت الله خامنهای همچنان از مذاکرات هستهای دفاع کرد و خواهان نهایی کردن توافق شد. اما مذاکره را به معنای بده و بستان میداند، نه دیکته کردن آنچه آمریکا میخواهد. او در پرونده هستهای امتیازات و تعهدات بسیار میدهد تا در برابر کلیه تحریمها به طور یکجا به محض اعلام توافق نهایی ملغی گردند.
میگوید توافقی که منافع ملت و کشور را تأمین کند، عزتمندانه باشد و ملت ایران را تحقیر نکند، مورد تأیید اوست. لغو کلیه تحریمها شرط لازم چنین توافقی است. به گفته او «اتفاقی که باید بیفتد این است که تحریمها بهطور کامل و یکجا بایستی در همان روز توافق لغو بشود».
او میگوید که اساسا مذاکرات هستهای، دادن و ستادن چیزهایی بوده است:
«اگر قرار باشد که لغو تحریمها باز متوقف بشود بر یک فرایند دیگری، پس چرا ما اصلا مذاکره کردیم؟ اصلا مذاکره و نشستن پشت میز مذاکره و بحث کردن و بگومگو کردن برای چه بود؟ برای همین بود که تحریمها برداشته بشود؛ این را باز بخواهند متوقف کنند به یک چیز دیگری، اصلا قابل قبول نیست».
هدف آمریکا: تغییر رژیم
آیتالله خامنهای همیشه مخالف مذاکره با دولت آمریکا بوده است. در چند سال اخیر اجازه داده تا فقط و فقط درباره پرونده هستهای با آمریکا مذاکره شود. دوباره در این سخنرانی تأکید کرد که «ما در هیچ موضوع دیگری (داخلی، منطقهای و بین المللی) فعلاً با آمریکا مذاکره نداریم. فقط موضوع مورد بحث و مورد مذاکره، امروز، مسائل هستهای است».
وقتی مذاکره هستهای را با بیاعتمادی و عدم خوشبینی آغاز کرده است، روشن است که رابطه با آمریکا اساساً برای او ناموجه بوده و همیشه نفی شده است. در دوران رهبری ۲۶ سالهاش، در هر سخنرانی، به توطئههای دولت آمریکا برای تغییر رژیم در ایران اشاره کرده و میکند. از نظر او، اتهاماتی چون گام برداشتن برای ساختن سلاحهای هستهای، تروریسم، نقض حقوق بشر و غیره؛ همگی بهانههای دولت
آمریکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. میگوید که سختترین تحریمهای طول تاریخ هم به منظور شوراندن مردم ایران علیه جمهوری اسلامی طراحی و تصویب کردهاند. بهانه هستهای هم که از طریق توافق نهایی از آمریکا گرفته شود، مسأله دیگری را بهانه خواهند کرد تا از آن طریق به هدف تغییر رژیم دست یابند.
کلید رابطه با آمریکا
اما سخنرانی اخیر او دارای یک نکته کلیدی بود. او به مذاکرات هستهای به عنوان یک تجربه جدید مینگرد. تجربهای که اگر به نتیجه مطلوب منتهی شود، میتواند به مذاکره ایران و آمریکا در دیگر مسائل و احتمالاً رابطه ایران و آمریکا منتهی شود.
او گفت:
«حالا، این [مذاکرات هستهای] تجربهای خواهد شد؛ اگر طرف مقابل از کجتابیهای معمولی خودش دست برداشت، این یک تجربهای برای ما میشود که خیلی خب، پس میشود در یک موضوع دیگر هم با اینها مذاکره کرد؛ اما اگر دیدیم نه، این کجتابیهایی که همیشه از اینها دیدهایم باز هم وجود دارد و کجراهه دارند میروند، خب طبعاً تجربه گذشته ما تقویت خواهد شد».
تا حدی که من میفهمم، این کلیدیترین نکتهای بود که در این سخنرانی طرح کرد. در ۹ مارس در مقاله “?Obama's 'Nixon Goes to China' Moment” نوشتم که «اوباما کر» بزرگترین دستاورد داخلی دوران ریاست جمهوری اوباما است و برقراری رابطه با ایران نیز بزرگترین دستاورد سیاست خارجی اوباما خواهد بود. اگر این هدف محقق شود، تاریخ آمریکا آن را به نام اوباما ثبت خواهد کرد. در آنجا توضیح دادم که اوباما این هدف را تعقیب میکند. حسن روحانی، اکبر هاشمی رفسنجانی، اصلاح طلبان و سبزهای ایران هم همین هدف را دنبال میکنند. اما برای دستیابی به این هدف، دولت آمریکا باید به گونهای عمل کند که آیتالله خامنهای را هم با خود همراه سازد.
نوشتم که یک «توافق آبرومندانه» از راه لغو هرچه سریعتر کلیه تحریمها راه تغییر نگاه خامنهای و همراهی او با هدف اوباما است. اینک خود خامنهای همان مدعا را به صراحت تمام تکرار کرده و باز بودن راه را نشان داده است. توافق هستهای میان ایران و آمریکا دارای دشمنان فراوان است. اسرائیل و عربستان سعودی دو مصداق این مدعا هستند که برای بر هم زدن آن دست به هر کاری میزنند. حمله عربستان سعودی به یمن بخشی از پروژه به هم زدن توافق هستهای از طریق درگیر کردن منطقهای ایران بود و هست.
چین، روسیه، ترکیه و کشورهای منطقه از تخاصم ایران و آمریکا سود میبرند. مخالفان داخلی اوباما هم دست به هر کاری میزنند تا توافق هستهای را ناممکن سازند. حالا این هدف بزرگتر را در نظر بگیرید: برقراری رابطه دوستانه میان ایران و آمریکا. دشمنان این هدف چندین برابر دشمنان هدف توافق نهایی هستهای است.
اگر اوباما خواهان دستیابی به چنان دستاورد بزرگ تاریخی است، آیتالله خامنهای نیز اینک به شفافیت تمام چراغ سبز خود را روشن کرده است. توافق هستهای آبرومندانه، سکوی پرش به سوی هدف برقراری رابطه دوستانه است. اگر، اگر، اگر اوباما و خامنهای بتوانند بر دشمنان توافق هستهای فائق آیند؛ ایران و آمریکا میتوانند به دو متحد قوی تبدیل شوند و مسائل مهم منطقه را به سود «منافع ملی» دو کشور و منطقه حل و فصل کنند.
مدعا این نیست که به محض توافق هستهای، میان ایران و آمریکا روابط دوستانه دیپلماتیک برقرار خواهد شد. بلکه در صورت حل مسئله اتمی، راه برای گفتوگو و به سمت بهبود روابط حرکت کردن، سیاستی معقول و احتمالاً مؤثر است. این راه سختی است و یک شبه حل نخواهد شد، ولی بدون تردید گام در این مسیر برداشتن در درازمدت بهتر پاسخ میدهد. مدعا این است که اگر توافق هستهای نهایی شود، دست خامنهای و اوباما برای راضی کردن ناراضیان داخلی برای برقراری رابطه گشودهتر خواهد شد.
توافقی که تضمین میکند که ایران به سلاحهای هستهای دست نمییابد، هیچ بهانهای برای شدیدترین تحریمهای طول تاریخ ندارد که زیان آنها فقط و فقط به مردم ایران میرسد. زدودن خطر جنگ و رفع تحریمها به سود امنیت منطقه، صلح جهانی، و گذار ایران به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است.
ناموجه بودن نگرانیهای آمریکا از لغو کلیه تحریمها
دولت آمریکا نباید از لغو تحریمها برای این هدف بزرگ ترسی به خود راه دهد، برای اینکه:
۱. ایالات متحده توان اعمال تحریمهای مجدد را دارد و حتی در صورت لغو و یا تعلیق اکثر تحریمها، تبعات مثبت اقتصادی آن برای ایران چند سالی به طول خواهد انجامید. بنابراین ایالات متحده چیزی از دست نخواهد داد و فرصت لازم برای بازگشت به گذشته و استفاده از دیپلماسی اجبار را خواهد داشت.
۲. اینک آمریکاست که بایستی ارزش و اعتبار پیشنهاد خامنهای را آزمون کند و اگر منافع استراتژیک و درازمدت آمریکا در بازسازی این روابط است، تلاش در این مسیر ارزش ریسک کردن را دارد.
۳. پشتیبانی و استقبال اکثر نیروهای سیاسی داخلی از حرکت مثبت آمریکا در این مسیر سرمایه کمی نیست و آمریکا نباید این فرصت را از دست دهد. آنان خواهان گذار به دموکراسی هستند، نه جنگ (رجوع شود به مقاله «ما مسیح نیستیم که بر روی آب راه برویم»).
۴. فراموش نکنیم که در صحنه داخلی و احتمالاً تا حدودی در صحنه بین المللی، ایران تا کنون در جنگ نرم دیپلماتیک و معقول بودن و دادن امتیاز بیش از اندازه، موفقتر عمل کرده است. لذا تقصیر بازگشت به گذشته بیشتر بر دوش ۵+۱ و عمدتاً آمریکا خواهد بود. در صورت شکست مذاکرات، خامنهای از لحاظ داخلی قویتر از گذشته میتواند به برنامه هستهای خود ادامه دهد.
-------------------------------
مقاله اکبر گنجی همزمان در «نشنال اینترست» منتشر شده است.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar