Esther Ashtadدوست خدا بودن سخت نیست پیرمردی هر روز تو محله میدید پسرکی با کفش های پارهپای برهنه با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد روزی رفت یک کتانی نو خرید و اومد و به یا
پیرمرد لبش را گزید و گفت نه
پسرک گفت پس دوست خدایی چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم...!!
پسرک گفت پس دوست خدایی چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم...!!
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar