torsdag 1 januari 2015

زن باید چند بار کتک بخورد تا حکم طلاق بگیرد؟ ایران وایر , سحر بیت مشعل

زن باید چند بار کتک بخورد تا حکم طلاق بگیرد؟

ایران وایر , سحر بیت مشعل

١. برای اخذ طلاق چه شرایطی لازم است؟ ٢. "عسر و هرج" در ازدواج به چه معنا است؟ ٣. آیا طبق قوانین شوهر حق ممانعت از تحصیل همسرش را دارد؟. سحر بیت مشعل، وکیل و فعال حقوق بشر در این بلاگ، پرونده یکی‌ از موکل‌های خود را  مرور کرده و به این سوال ها  پاسخ می دهد.

در ابتدای در ورودی دادگاه اهواز بودم که با شیرین - یکی از همکلاسی های سابقم در دانشگاه - مواجه شدم. او نیز به محض دیدنم به سمتم آمد. خیلی وقت بود از او خبری نداشتم. در زمان دانشجویی یکی از فعالترین دختران دانشکده حقوق بود و همه فکر می کردند که بعد از فارغ التحصیلی حتما در یکی از رشته های تخصصی حقوق جزو موفق ترین ها خواهد بود. از او پرسیدم برای پیگیری پرونده موکلت به کدام شعبه باید مراجعه کنی؟ اما او به علامت نفی سری تکان داد و با لبخند تلخی گفت: راستش من بعد از فارغ التحصیلی ازدواج کردم وشوهرم بعد از ازدواج زیر تمام حرف هایش زد و اجازه ادامه تحصیل به من نداد؛ الان هم در شعبه ١٢ دادگاه خانواده برای دادخواست طلاقم وقت رسیدگی دارم. از حرف هایش متاثر شدم. به او پیشنهاد کردم که اگر زندگی خوبی دارد، بی خیال درس شود و پایبند زندگی زنانشویی شود، هر چند در درونم با این نوع تفکر مخالف بودم اما فکر می کردم در این مواقع، باید فرد را اینگونه آرام کرد. شیرین آهی کشید وگفت: کاش فقط حق تحصیل را از من گرفته بود، شخصیت و اعتماد به نفسم را نیز ازمن گرفته است. با کوچکترین اختلافی شروع به فحاشی وکتک زدن می کند. چندین بار پس از کتک زدنش به پزشکی قانونی مراجعه کردم ولی با وساطت خانواده و دوستان کوتاه آمدم و از شکایت صرف نظر کردم اما آخرین بار دیگر بر موضع خودم پافشاری کردم و علیه او حکم گرفتم و حالا بر اثر سوء رفتاردادخواست طلاق دادم. چند بار جلسه تشکیل شد اما همسرم در دادگاه حاضر نشد و راضی به طلاق نیست. امروز باز هم جلسه رسیدگی دارم. امیدوارم قاضی بتواند به نفعم رای صادر کند. شیرین منزل پدری اش زندگی می کرد، با این حال می گفت: "در حالت عادی امنیت جانی ندارم که در کنار او (همسر) بمانم چه برسد به الان که دادخواست طلاق هم داده ام." به شیرین گفتم: پس الان فرصت خوبی است که  شروع  به درس خواندن کنی و برای کارشناسی ارشد حقوق هم ثبت نام کنی. هنوز جمله ام را تمام نکرده بودم که گفت "به دو دلیل نمی توانم ادامه تحصیل کنم: اول آن که همسرم، خانواده ام را تهدید کرده  که تا زمانی که زن وی هستم، اجازه تحصیل ندارم چون که اجازه او دست من است و او هم به درس خواندن من علاقه ای ندارد! شما هم می دانید قانون وعرف این حق را تا وقتی که طلاق صورت نگرفته باشد - و حتی در حالت متارکه - به مرد می دهد. علاوه بر این، به شغل وکالت خیلی علاقه دارم ولی وقتی می بینیم خودم در مجاب کردن قاضی پرونده طلاقم مانده ام، از خودم می پرسم کدام موکل به من اعتماد خواهد کرد و برای پرونده اش به من وکالت می دهد؟" در حین حرف زدن مرتب به اطرافش نگاه می کرد و استرس خاصی داشت. انگار نمی خواست کسی او را در دادگاه ببیند. شاید هم نگران آن بود که مورد توجه همکلاسی های سابقمان - که به واسطه شغل خود آن جا حضور داشتند - قرار بگیرد و از وی در مورد علت حضورش در دادگاه بپرسند. کارت شخصی ام رو به او دادم وبه او گفتم اگر کاری از دستم برمی آید حتما با من تماس بگیر.

مدتی گذشت و از شیرین خبری نشد تا اینکه یک روز بعد از ظهر در دفتر کارم دو فاکس به دستم رسید که مربوط به شیرین بود: اولین برگه در مورد شکایت شیرین از ضرب و جرح شوهرش بود که با تایید پزشکی قانونی حکم به نفع شیرین صادر شده بود و دومی حکم رد دادخواست طلاق شیرین بود. در همین حین، موبایلم زنگ خورد. جواب دادم. شیرین بود که می گفت حکم رد طلاقم را خوانده ای؟ دیدی توجیه قاضی چی بود؟" گفتم "بله." قاضی به ماده ١١٣٠ قانون مدنی  استناد کرده بود. سریع کتابچه قانون مدنی را از روی میز برداشتم. ماده مزبور را پیدا کردم و برایش توضیح دادم. آن ماده مواردی را بر شمرده بود که زن می تواند به استناد به آن ها به حاکم شرع مراجعه کرده و درخواست طلاق نماید، البته  در صورتی که در محکمه ثابت شود که دوام زوجیت موجب عسر وحرج می شود مانند اعتیاد شوهر به مواد مخدر یا الکل، ابتلا زوج به بیماری های صعب العلاج، ضرب وشتم زوجه توسط زوج و مواردی دیگر. بند ٤ ذیل تبصره ماده مزبور اعلام کرده بود که ضرب و شتم و یا سوء رفتاری موجب عسر و حرج است که «مستمر» بوده و عرفا با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد. شیرین پرسید تعریف قانون از عسر وحرج چیست؟ گفتم تبصره ماده ١١٣٠ قانون مدنی عسر وحرج را وضعیتی تعریف می داند که ادامه زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد. شیرین گفت همه این موارد را می دانم اما می خواهم بدانم که آیا در قانون ماده‌ای هست که این واژه اثبات «مستمر» بودن ضرب وجرح برای مواردی که واقعا زن امنیت جانی ندارد را مستثنی کرده باشد؟ پاسخ دادم خیر، باید بعد از هر بار ضرب وجرح به دادگاه مراجعه کنی و پس از طی مراحل قانونی وگرفتن حکم علیه زوج و سپس با داشتن چندین حکم متعدد ضرب و جرح از سوی شوهر به این ماده استناد کنی و دادخواست طلاق بدهی. شیرین گفت یعنی باید بارها کتک بخورم، زجر بکشم، آسیب روحی و روانی ببینم تا بتوانم طلاق بگیرم؟ یعنی وقتی قانونگذار این ماده را تصویب می کرد به ذهنش خطور نکرد که شاید ضرب و جرح بعدی منجر به یک ضایعه جبران ناپذیر و یا حتی مرگ زوجه شود؟ من الان مثل کسی هستم که زنده به گور شده است. چرا قاضی نمی فهمد که من امنیت جانی ندارم! بعد با صدای بلند گریست و گوشی را قطع کرد. شیرین نمی خواست بفهمد که قاضی تنها مجری قوانین است؛ قانون دست قاضی یا حتی وکیل را بسته بود. از اینکه نمی توانستم به شیرین کمک کنم حس بدی داشتم. فکر کردم اگر این اتفاق برای من می افتاد باید چکار می کردم؟ هیچ کاری نمی توانستم انجام دهم. دقیقا همان طور که شیرین می‌گفت زنده به گور میشدم مگر اینگه زوج محترم قبول می کرد که من را طلاق بدهد تا من اجازه حیات مجدد داشته باشم! مشکل از کجا نشأت می گیرد؟  از قانونگذار یا عرف؟ یا هر دو؟ مرد هر وقت بخواهد بدون ذکر هیچ دلیلی می تواند همسرش را طلاق دهد. در قانون این حق برای او محفوظ  است. حال اگر زن برای طلاق گرفتن اقدام کند وارد پروسه‌ای می‌شود که انتهایش نامعلوم است: از اثبات حقش برای طلاق، بخشیدن مهریه یا مطالبه آن در قبال طلاق، گرفتن حضانت فرزندانش و ...، باید پروسه ای طولانی را طی کند. این پروسه طولانی را شیرین بالاخره طی کرد. بالاخره بعد از ٢ سال توانست طلاق غیابی بگیرد، بعد از آن در رشته وکالت قبول شد. شیرین اکنون وکیل شده و به زنان بی بضاعت در این زمینه مشاوره رایگان می دهد و به آنها کمک می کند تا کمتر آسیب ببینند. متاسفانه قاضی پرونده شیرین بعدها به سبب اینکه در دادگاهی دیگر به نفع یکی از طرفین رای نداده بود، به ضرب گلوله کشته شد.

متاسفانه در کشور ما، نه ضمانت اجرایی برای حمایت از قربانی در قوانین منظور شده و نه وکلا و قضات دادگستری ناامنی را احساس می کنند. این نکته ها، خلاء قوانین را نشان می دهد، اگر نه ممکن بود آن قاضی تا الان زنده می ماند و در راه اجرای عدالت خدمت می کرد و یا شیرین بدون وارد شدن آسیب های بیشتر به روح و جسمش می توانست زودتر پله های ترقی را طی کند.
قابل توجه کاربران محترم:

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar