måndag 1 juli 2019

پسران جوان و خوش تیپی که در ازای پول به زنان مسن ثروتمند خدمات جنسی میدهند

پسران جوان و خوش تیپی که در ازای پول به زنان مسن ثروتمند خدمات جنسی میدهند

ایران وایر :سهیلا خسروی، شهروند خبرنگار، تهران
 قد بلندی  دارد. بازوهای توپر، شکم شش تکه، پوست برنزه، چشم‌های سبز و موهای لختی که با یک عینک شنا آن را عقب زده است. نگاهش را که بر می‌گرداند و لبخند می‌زند درست شبیه مدل‌های مجله‌های مد می‌شود. آرمین در یکی از استخرهای شمال شهر تهران مربی است. جایی که خانواده‌اش گمان می‌کنند همه درآمدش از آنجاست. اما این طور نیست. درآمد اصلی او از کاری است که سوژه این گزارش است. آرمین را یکی از دوستانم که نزدیک‌ترین و قدیمی‌ترین رفیق اوست، معرفی و راضی کرده تا درباره شغل اصلی‌اش حرف بزند. خودش را اینطور معرفی می‌کند: «من کال بوی هستم.»

کال‌بوی یک  اصطلاح انگلیسی است و برای مردانی به کار می‌رود که در ازای خدمات جنسی پول دریافت می‌کنند.

یک جامعه شناس ساکن تهران به «ایران وایر» می‌گوید: «متاسفانه پدیده تن فروشی مردان در ایران و به خصوص شهرهای بزرگ افزایش یافته و در سالهای اخیر به عنوان یک مد وارد سبک زندگی  طبقات بالای جامعه شده است.» 
آرمین بدون این که منتظر  سوالات باشد، خودش شروع به تعریف می‌کند : «راستش من این شغل را انتخاب نکردم، برحسب اتفاق پیش آمد. یک‌بار که با یکی از دوستانم توی اندرزگو مشغول دور دور بودیم با یک خانم مسن حدود  پنجاه و چند ساله که صاحب یک پورشه کاین بود، آشنا شدیم. سر صحبت باز شد و ما برای مسخره‌باری شماره دادیم.»

او هیچ‌وقت گمان نمی‌کرده صاحب پورشه با او تماس بگیرد، می‌خندد و می‌گوید: «یک خرده بالا بودیم، چشممان پورشه را گرفته بود و شماره دادیم.» اما صبح روز بعد همان خانم تماس می‌گیرد: «گفت اگر همان پسر چشم سبز هستی، حرف بزنیم چون با دوستت کاری ندارم.» او همان شب از طرف خانم مسنی که بیتا نام داشته به رستوران «جام جم» دعوت می‌شود: «من از روی کنجکاوی رفتم، به رفیقم هم گفتم اما بعد از غذا بیتا من را به خانه‌اش دعوت کرد و گفت برویم چای بخوریم.» خانه‌اش آپارتمانی ۳۰۰ متری در یکی از برج‌های لوکس خیابان خوارزم بود: «آنجا وقتی دیدم مدام به من نزدیک می‌شود و ابراز تمایل می‌کند باز هم برای فان قضیه جلو رفتم. گفنم همین یک شب است.» اما موضوع به همان یکبار ختم نشده:«وقتی دوباره پیشنهاد داد، قبول نکردم. او هم گفت: به ازای هربار سکس  یک میلیون می‌پردازد.»  او کمی فکر می‌کند و بعد جواب مثبت می‌دهد: «شوهرش فوت کرده، بچه‌هایش هم خارج هستند. کلی ارث و میراث دارد. یکبار گفتم: چرا ازدواج نمی‌کنی؟ خندید و گفت: حال و حوصله عوض کردن ایزی لایف پیرمردها را ندارم. توی این سن و سال هم که مرد جوان برای ازدواج سراغ من نمی‌آید مگر این که به خاطر پولم با من ازدواج کند. بعد یک جمله درخشان گفت: «خودم پول می‌دهم اما خیالم راحت است کسی گولم نزده»».

جامعه شناسی که با ایران وایر صحبت کرده  می‌گوید: «در جاهای دیگر دنیا هم  خدمات جنسی به زنان ارائه می‌شود و اتفاقا معمولا مشتری پسران جوان زنان مسن و بیوه هستند اما موضوع این است که این کار به شکل رسمی و با رعایت بهداشت صورت می‌گیرد . یعنی معمولا مردان ارائه دهنده خدمات کارت بهداشت دارند و از شیوع بیماری جلوگیری میشود اما در ایران پدیده چه درمورد زنان و چه در مورد مردان زیرزمینی و غیرعلنی است بنابراین هیچ نظارتی وجود ندارد و ممکن است آسیب‌های جسمی زیادی همراه داشته باشد.»

آرمین هنوز هم ماهی چند بار به خانه بیتا دعوت می‌شود اما از بعد از ماجرای بیتا به گفته خودش حواسش به تحسین‌هایی که از طرف  زنان مسن و پولدار می‌گرفته، جمع شده:«نمی‌دانستم دور و برم پر از مشتری است. مثلا مادربزرگ یکی از شاگردهایم که شنا یاد می‌گرفت، خیلی تعریف می‌کرد.مدام می‌گفت شما چقدر خوش تیپ هستید. الان خودش مشتری است. شصت و دو ساله است و شوهرش فوت شده است.»

آرمین  حالا هفت، هشت مشتری دارد که بعضی از آن‌ها توسط مشتری‌های دیگرش معرفی شده‌اند و می‌گوید: «حداقل ماهی هفت، هشت میلیون درآمد اضافی دارم و خیلی از مشکلاتم حل شده، کار مربی‌گری را هم انجام می‌دهم. به باشگاه و بدن‌سازی و سولاریوم هم می‌ رسم.» بلند می‌خندد و می‌گوید: «کار ما همه‌اش سود نیست. یک بخشی هم هزینه است. هزینه خوشگلی خودم. همین ماه پیش ۶ میلیون بابت لمینت دندان دادم.» چند ثانیه بعد دوباره می‌خندد و می‌گوید: «البته خدا روزی رسان است! درآمدم به بیست میلیون هم رسیده، یا بعضی‌وقت‌ها مشتری خیلی باحال هم داشتم. مثل یکی که تا صبح نگهم داشت و آخر سر یکی از این سکه گنده‌ها داد. اصلا نمی‌دانستم چیست . بیشترین سکه ارزشمندی که دیده بودم  سکه یک بود اما این سکه پنج پهلوی بود. سی و پنج میلیون تومان قیمت داشت.»

او اول فکر می‌کند مشتری ‌اش بدحال بوده و متوجه نشده: «سکه را که قیمت کردم مسیج  دادم و گفتم: فکر کنم اشتباه کردید. این سکه خیلی گران است. در جواب یک خنده فرستاد و نوشت:خواستم نمک‌‌گیرت کنم  که هر وقت خواستم «نه » نیاوری.» آرمین سعی می‌کند مسائل بهداشتی را قبل از برقراری رابطه رعایت کند: «خانم‌هایی را هم که احساس کنم خیلی بیبند وبار هستند و ممکن است ارتباطهای دیگری داشته باشند، حذف می‌کنم.» او در بین مشتری‌هایش یک مشتری مذهبی هم دارد: «خانم حدود پنجاه و هفت هشت ساله است که هربار برای برقراری باید صیغه بخوانیم. صیغه سه ساعته را یک آقایی از قم تلفنی برایمان می‌خواند و جالب اینجاست که قبل از صیغه روسری به سر دارد.»

دوست دختر نداری؟ این سوال را که می‌پرسم آرمین عینکش را روی موهایش جابه‌ جا می‌کند و می‌گوید: «نه! کسی با شغلم کنار نمی‌آید.»  او البته دوست ندارد کسی بداند شغلش چیست اما می‌گوید: «یک جوری به این کار عادت کرده‌ام که اگر یک روز دیگر نتوانم افسرده می‌شوم البته بی پول هم می‌شوم و این خودش عامل افسردگی است.»

یک روان شناس در گفت‌و گو با «ایران وایر» می‌گوید: « وضع روحی مردانی که در کشور ما خدمات جنسی ارائه می‌دهند بهتر از زنانی  است که این کار را می‌کنند. این زنان به خاطر نگاه منفی جامعه و قضاوت‌های زیاد مردم و رفتارهای زشت و خشنی که با آن‌ها انجام می‌شود بیشتر در معرض افسردگی و آسیب‌های روحی قرار می‌گیرند. در مورد مردها اما قضاوت‌ها کمتر است و خشونت کمتری با ان‌ها صورت می‌گیرد. من حتی مردی را می‌شناسم که به صراحت درباره شغلش حرف می‌زد و حتی یک فلسفه برای این کار داشت. او می‌گفت: هرکس از راهی پول درمیآید. مثلا یکی با دستش کار می‌کند، یکی از فکرش پول در میآورد و من هم از آلت جنسی‌ام برای پول دراوردن استفاده می‌کنم.» او چند سال در مراکز درمان اعتیاد مشاوره روانی داده و با زنانی از این دست برخورد داشته می‌گوید: «اما من هیچ زنی را با این تفکر ندیدم. همه کارشان را پنهان می‌کنند، بی اعتماد به نفس و زخمی و به شدت افسرده هستند.»

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar