fredag 19 juni 2015

'هیچ ناشر خوبی از داشتن ویراستار بی‌نیاز نیست'

'هیچ ناشر خوبی از داشتن ویراستار بی‌نیاز نیست'

  • 5 ساعت پیش
نقد ترجمه،‌ به خصوص نقد ترجمه ادبی در ایران بحثی ادامه‌دار، مناقشه‌برانگیز، تاثیرگذار و کم‌وبیش آموزنده بوده است. در سال‌های اخیر شمار ترجمه‌ها از رمان و داستان‌ کوتاه افزایش چشمگیری داشته و به همان میزان هم بحث‌ها و انتقادها درباره میزان امانتداری مترجم، حفظ لحن و سبک نویسنده، و دانش و تسلط مترجمان نسبت به زبان مبدا و مقصد افزایش یافته است.
به تازگی نیز شماری از آثار پرمخاطب در بازار کتاب ایران مورد نقد قرار گرفته که بازتاب زیادی در محافل ادبی در ایران و نیز در شبکه‌های اجتماعی داشته است.
بی‌بی‌سی فارسی در این زمینه نظر شماری از مترجمان، کارشناسان و منتقدان ادبی را جویا شده است. در مطلب زیر، مجید روشنگر، سردبیر فصلنامه "بررسی کتاب" و مدیر پیشین سازمان کتاب‌های جیبی به چند سوال بی‌بی‌سی فارسی در زمینه ملاک‌های سنجش ترجمه ادبی پاسخ داده است.
_____________________________________

مطالب پیشین در این زمینه:

دو شیوه نقد ترجمه در ایران؛ علی خزاعی فر
همه ما مترجم هستیم؛ عباس میلانی
آیا نقد ترجمه یافتن چند خطاهای مترجم است: پاسخ چند مترجم:‌ محمود حسینی‌زاد، رضا فرخفال، سعید حنایی کاشانی
ایرانیها به هم زبان خارجی می‌آموزند؛ محمد قائد

null
مجید روشنگر، سردبیر فصلنامه "بررسی کتاب"
سوال: به نظر شما چه ملاک معتبری جز وفاداری به متن برای سنجش ترجمه خوب از بد وجود دارد؟
اعتبار برای ترجمه، تسلط مترجم به زبان اول و دوم است. یعنی زبان مادری مترجم و زبانی که قرار است به ترجمه درآید. در تمام ترجمه های خوب، این قضیه به روشنی دیده می شود. اما وفاداری به متن فقط در مورد "ادبیات محض"، یا آن چیزی که در انگلیسی از آن با عبارت pure literature نام برده می شود، مصداق دارد. اگر شما " هملت" را ترجمه می کنید، البته که باید به متن وفادار باشید، منتها این وفاداری هم درجاتی دارد که به ذوق و درایت مترجم مربوط است.
ترجمه ادوارد فیتزجرالد را از رباعیات خیام با ترجمه ا.ر. طریق پاکستانی و ترجمه آقای احمد سعیدی از همین رباعیات را که با هم مقایسه می کنیم، می بینیم هر یک به نوعی به متن وفادار مانده اند اما هریک ذوق خود را به کار گرفته و سه ترجمه متفاوت عرضه کرده اند که شما در آن ها غلط های ترجمه ای پیدا نمی کنید اما با سه ترجمه متفاوت روبرو هستید.
ترجمه فیتزجرالد تا آن جا با متن اصلی خیام فاصله دارد که گاهی نام فیتزجرالد را"عمر فیتز" خطاب می کنند که بگویند نیمی از ترجمه در واقع کلمات خود فیتزجرالد است. اما اگر مثلاً "تاریخ علم" را ترجمه می کنیم دیگر وفاداری به متن چندان شرط نیست و مترجم باید آن چنان به موضوع مورد بحث احاطه داشته باشد که آن مفاهیم را به پاکیزه ترین وجهی در ترجمه به خواننده القا کند.
اگر به خواهم از دو ترجمه به عنوان ترجمه درجه یک در زمینه ادبیات محض و تاریخ علوم یاد کنم اولی ترجمه "خشم و هیاهو" ی ویلیام فاکنر توسط بهمن شعله ور و دومی ترجمه "تاریخ علم" توسط شادروان احمد آرام است. در اولی وفاداری به متن اصلی صد در صد انجام پذیرفته است و در دومی مفهوم متن اصلی به بهترین شکل ممکن در زبان فارسی منتقل شده است.
سوال:‌ اهمیت ناشر در جهت دادن به جریان ترجمه آثار ادبی چیست؟ به یک معنا ناشر چگونه می‌تواند به مترجم کمک کند؟
در مورد پرسش دوم که نقش و اهمیت ناشر در ترجمه چیست، باید به تاریخچه ای اشاره کنم.
در جهان غرب، در هر بنگاه انتشاراتی، در کنار ناشر فرد دیگری وجود دارد که نام او ادیتور یا ویراستار است. کار ویراستار، ویرایش هر متنی است که به دست ناشر می رسد. هیچ اثری نیست که زیر دست ویراستار کیفیت بهتری پیدا نکرده باشد. مثال تاریخی این امر، ویرایش داستان بلند تامس وولف است به نام"رودخانه و زمان". ویراستار مؤسسه انتشارات اسکریپنر و پسران، شخصی بود به نام ماکسول پرکینز. پرکینز در کتاب خاطرات خود به ما می گوید که دو سوم رمان را حذف کرد و دو سال تمام با تامس وولف کار کرد که گاهی او با عصبانیت در را به هم می کوبید و تا دوماه پیدایش نمی شد. اما هنگامی که رمان با ویرایش پرکینز چاپ و باعث شهرت تامس وولف شد، نویسندۀ رمان "رودخانه و زمان" کتابی به نام Story of A Novel به رشته تحریر درآورد که در آن ماجرای این ویرایش را به تفصیل شرح داده است و تجربه های خود را در این ماجرا بیان کرده است. توصیه می کنم که نویسندگان ما این کتاب را بخوانند.
در ایران تا سال های دهه سی خورشیدی وجود ویراستار محلی از اعراب نداشت. در این زمان با تأسیس مؤسسه انتشارات فرانکلین برای نخستین بار ویراستار در کنار ناشر موجودیت پیدا کرد و مؤسسات دیگر هم (البته نه تمام آن‌ها) ویراستاران کتاب را به خدمت گرفتند.
خشم و هیاهویی را که از آن یاد کردم نتیجه ویرایش دقیق آقای منوچهر انور است که پا به پای بهمن شعله ور، بیش از یک سال بر سر این ترجمه کار کردند تا چنین متن پاکیزه ای به دست ما رسید.
در نبود ویراستار در کنار ناشران نسل اول ایران این خاطره هم خواندنی است که نویسنده ای، رمان فارسی خود را به شادروان حسن معرفت، ناشر کانون معرفت، تقدیم و تقاضای چاپ آن را مطرح می کند. شادروان حسن معرفت به او می گوید که این روزها کسی رمان فارسی نمی خواند اما کارهای "اشتفان تسوایک" بسیار طرفدار دارد. برو و یکی از کارهای او را ترجمه کن و من آن را چاپ خواهم کرد. نویسنده تمام نام های فارسی و ایرانی رمان خود را به نام های آلمانی تبدیل و متن رمان را مجدداً به ناشر تسلیم و کانون معرفت این کتاب را چاپ می کند. به این ترتیب، اشتفان تسوایک در ایران، یک کتاب بیشتر از سایر کشورها به نام خود دارد.
پس نتیجه می گیریم که وجود ویراستار در کنار ناشر اهمیت به سزایی دارد و هیچ ناشر خوبی از داشتن ویراستار بی نیاز نیست.
حالا که صحبت ویرایش به میان آمد، این را هم بگویم که در برهه ای از زمان، در آمریکا اگر کسی به عنوان ویراستار یک مجله علمی یا ادبی آثار دریافتی از ایران را برای چاپ ویرایش می کرد به ۵۰۰ هزار دلار جریمه یا ۱۰ سال زندان محکوم می شد. تعجب نکنید. این یکی از پیامدهای تحریمات آمریکا بر علیه ایران بود که با نوشتن مقاله آدم لیپ تاک در شماره مورخ ۲۸ فوریه ۲۰۰۴ نیویورک تایمز و اعتراض کتبی ۳ هزار دانشمند و نویسنده در سراسر جهان، وزارت خزانه داری آمریکا بخشنامه مربوط به این جریمه را پس گرفت و قائله به پایان رسید.
سوال: پیش از انقلاب ترجمه چگونه بود، الان چگونه است؟
در پاسخ به پرسش سوم شما باید بگویم که در پیش و پس از انقلاب، ما هم با ترجمه های ناب و پاکیزه روبرو بوده و هستیم و هم با ترجمه‌های شلخته و نازیبا. نمونه ها بسیار است و علاقمندان، نمونه های آن را در ماهنامه ها و فصلنامه های ادبی لابد دیده و خوانده اند. خود من در طول ۵۰ سال گذشته نمونه های بسیاری از این دو نوع ترجمه را در فصلنامه "بررسی کتاب" (ویژه هنر و ادبیات) به دست داده ام.
در هر دو دوره هم ممیزی و سانسور بلای جان ترجمه ها بوده است. مترجمی که به خاطر سانسور مجبور شود متن ترجمه را جور دیگری ترجمه کند که از زیر تیغ سانسور بگذرد، بدیهی است که ترجمه پاکیزه ای به دست خواننده نمی رساند.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar