پایان جناح اصلاحطلب به معنایی که میشناختیم
تاریخ انتشار: ۱۱ فروردین, ۱۳۹۵
مجید محمدی
در عالم سیاست همه چیز تغییر میکند: سیاستها، احزاب، نهادها، مرامنامهها، کارزارها و شعارها. افراد ممکن است حزب خود را عوض کنند، انقلابی بوده و اصلاحطلب شوند یا بالعکس؛ جمهوریخواه بوده و سلطنتطلب شوند یا بالعکس؛ و اقتدارگرا بوده و دمکرات شوند و بالعکس. اما اگر روزی حزب دمکرات یک نامزد جمهوریخواه را برای یک کرسی مجلس سنا نامزد خود معرفی کند این را باید نشانهی یک تحول جدی و غیر قابل انتظار در آن حزب به شمار آورد. به دلیل برخی از همین تغییرات است که عناوین و هویتها هم تغییر میکنند.
بازندههایی که فکر می کنند برنده شدهاند
در انتخابات ۷ اسفند ۱۳۹۴ اصلاحطلبان داخل و خارج کشور بدون هیچ قید و شرط و بدون چالش حتی یکی از سیاستهای حکومت خامنهای در انتخابات شرکت کردند. علیرغم عنوان این جریان یعنی “اصلاحطلب” حتی یک اصلاح ساختاری و غیر ساختاری در برنامههای این جریان اعلام نشد. شعار آنان رونق اقتصادی و آرامش سیاسی بود که یعنی حفظ وضعیت موجود با هزینه شدن دلارهای نفتی آزادشده. این اتفاقی است که برای جناح اصلاحطلب در ایران افتاده و از همین جهت می توان پایان اطلاق معنیدار صفت این جریان یا جناح را اعلام کرد. علت این امر(مثل سرکوب یا نتیجه ندادن روشهای گذشتهی آنان) البته موضوع دیگری است.
“اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات“
در سالهای دههی هفتاد جریان اصلاحات دستخوش تحولات و دچار شکستهایی میشد اما اصلاحطلبان چراغ راهنمای خود را که اصلاح بنیادین وضعیت موجود بود زمین نمیگذاشتند. آنها اگر در یک مقطع شکست میخوردند تلاش میکردند دوباره از زمین بلند شوند و چارچوبهای اصلاحطلبی را رها نمیکردند.
برای دو دهه آنها با نظارت استصوابی که نحوهی اجرایی شدن تبعیض سیاسی و اختصاص قدرت به یگ گروه معدود بود مخالفت کردند. اصولا مخالفت با نظارت استصوابی پرچم جریان اصلاحطلبی برای گشایش سیاسی و به جریان انداختن رقابت سیاسی و مشارکت سیاسی بود. شعار “ایران برای همهی ایرانیان” همین خواست را منعکس میکرد.برنامهی دیگر آنها حاکمیت قانون و تقویت نهادهای مدنی بود. آنها به دنبال توسعهی سیاسی در کنار توسعهی اقتصادی و اجتماعی بودند و امنیت را صرفا قدرت موشکی یا تجهیز نیروهای سرکوب به ابزارهای تازه نمیدانستند.
اصلاحطلبان حتی برای پیگیری لغو نظارت استصوابی از مجلس استعفا داده و در آن تحصن کردند و خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نامهای هشداردهنده نوشتند. آنها اگر به جمهوری اسلامی باور داشتند وجه جمهوریت آن را پر رنگ میساختند.
اصلاحات مرد، زنده باد خیمه ولایت
اما در انتخابات ۹۴ شاهد سه تحول در میان اصلاحطلبان بودیم که جمع آنها به معنای پایان عمر این جناح با عنوان اصلاحطلب است: کنار گذاشتن کامل اصلاحطلبی، به فراموشی سپردن مهمترین عوامل هویتبخش به خود، و بر هم زدن فاصلهی میان خود و رقبا. اصلاحطلبان همانند جناح رقیبشان به زیر خیمهی ولایت رفتهاند و به تعبیر دقیقتر، چهرههای منتقد وضعیت موجود حذف شده و تریبون به کسانی رسیده که از بیت و نهادهای امنیتی حرفشنوی دارند. از این جهت دیگر تفاوت محسوسی میان عارف و لاریجانی یا میان عارف و محمدرضا باهنر باقی نمانده است.
رانتخواران اصلاحطلب و مشارکت در انتخابات مهندسیشده
اگر به آنچه در انتخابات ۹۴ رخ داده از پنجرهی تحولات جریان اصلاحطلبی نگاه کنیم خواهیم دید که اصلاحطلبان وضعیت موجود سیاسی را کاملا پذیرفتهاند و خواهان هیچ تحولی در آن به جز گرفتن کرسیهای مجلس شورا و خبرگان توسط برخی از دوستان و نزدیکان خود یا “نوعی پیروزی” (حتی با تشویق تیم رقیب) نیستند. اصلاحطلبان در انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان خواستار هیچ اصلاح ساختاری در حکومت نشدند و انتخابات مهندسیشده را انتخابات آزاد معرفی کردند. آنها صرفا به دنبال گرفتن سهم خود از رانتها و امتیازات حکومتی هستند. حتی برخی از نامزدهای جناح رقیب، بیشتر از آنها شعارهای اصلاحطلبانه در حوزهی اقتصاد میدادند.
آنها به سیاستورزی بدون پرداخت هزینه و فقط برداشت پاداش رو آوردهاند درست همانند بخش قابل توجهی از جمعیت کشور که خواهان گذر از دریای تمامیتخواهی و اقتدارگرایی هستند بدون آن که کف پایشان خیس شود.این امر یعنی پذیرش تام و تمام وضعیت موجود.
پذیرش تبعیض سیاسی
برای اولین بار در دو دههی گذشته اصلاحطلبان به اصل نظارت استصوابی در انتخابات ۹۴ اعتراضی نداشتند و همانند جناح رقیب تلاش میکردند با رایزنی با اعضای شورای نگهبان، نامزدهای خود را از صافی این شورا رد کنند.آنها به جای تلاش برای تغییر یک نظام تبعیضآمیز و مبتنی بر کاست، تلاش داشتند تنها گلیم خود را از آب بیرون کشند. آنها همچنین هیچ سخنی از نقض حاکمیت قانون یا حقوق افراد (حتی زندانیان سیاسی منسوب به جناح خود)نمیگویند. در این حال به سختی میتوان عنوان اصلاحطلب را به معنایی که میشناختیم بر آنها اطلاق کرد.
اثبات التزام عملی به خامنهای
خامنهای همیشه از دو قطبی بودن و جناحبندیها در شرایط سیاسی کشور شکایت داشته است. او همهی سیاسیون را“انقلابی” –به تعبیری که خود از این موضوع دارد و بسیار به بسیجیان شبیه است- و پشت سر خود میخواهد.خامنهای جامعه را تودهوار و سیاستماران را تابع ولی فقیه تعریف میکند. به همین دلیل وی هیچگاه قاعدهی بازی منصفانه میان جناحها را نپذیرفته است. جریان اصلاحطلبی در این دوره این واقعیت را روی چشم خود گذاشت و از هر گونه دوقطبی کردن فضای سیاسی پرهیز کرد. برای نشان دادن این پرهیز، همانطور که جامعهی روحانیت مبارز، هاشمی رفسنجانی را در فهرست خود قرار داد اصلاحطلبان دهها تن از اعضای جناح مقابل را در فهرستهای مجلس خبرگان و مجلس شورای خود قرار دادند.
فقط به فهرستهای انتخاباتی منتشرشده از سوی اصلاحطلبان نگاه کنید. آنها فقط تلاش نکردهاند افرادی از جناح مقابل را جذب کنند بلکه از فهرستهای دیگر قرض گرفتهاند. آنها فقط تلاش نمیکنند خط قرمزهای نظام را رعایت کنند بلکه با دیگر هواداران نظام مسابقه گذاشته و تلاش میکنند هر چه بیشر به بیت تقرب بجویند.اصلاحطلبان در پر کردن فهرستهای انتخاباتی خود اصولا به اصلاحطلب بودن فرد توجهی نداشتند و صرفا تلاش داشتند کسانی را در فهرست خود قرار دهند که رای میآورند. به عنوان نمونه احمدرضا دستغیب نخست از لیست نامزدهای برگزیده جبهه متحد اصولگرایان در شیراز حذف میشود و بعد به فهرست اصلاحطلبان میپیوندد.
اصلاحطلبان حتی کسانی را که نمیخواستهاند با اصلاحطلبان هویتیابی کنند در فهرست خود قرار دادند. به عنوان نمونه محمد بهرامی خوشکار و امانالله علیمرادی دو نامزد مجلس خبرگان در استان کرمان با انتشار اطلاعیهای اعلام کردند که “اینجانبان در هیچ لیستی که نام حضرت آیتالله احمد خاتمی در آن لیست نباشد حضور نداریم و آوردن نام ما به تنهایی یک تخلف انتخاباتی محسوب میشود و قابل پیگیری است.” موحدی کرمانی نیز اعلام کرده که “یاران اعتدال بیاجازه نام من را در فهرست انتخاباتی خود گنجاندهاند.” (خبرگزاری دانشجو، ۲ اسفند ۱۳۹۴)
در این میان، توجیه عارف درباره حضور اعضای جناح اصولگرا در لیست ائتلافی اصلاحطلبان -که مخالف جدی اصلاحطلبان بودهاند- از همین منطق بر هم زدن مرزبندی میان جناحها که مورد نظر خامنهای است دفاع میکند: “جمعبندی ما این شد که اگر این افراد، نمایندگان جریان اعتدال هستند باید حضور آنها را در لیست بپذیریم؛ اگرچه ممکن است عقبه اصولگرایی هم داشته باشند. چون ما از ابتدا گفتیم که با اصولگرایان ائتلاف نمیکنیم و این را جدی میگفتیم و پایبند هم بودیم و بنا نبود با اصولگرایان ائتلاف کنیم. اگرچه من اوایل، ائتلاف ۳۰نفری با اصولگرایان را مطرح کرده بودم که از آن پیشنهاد استقبال نشده بود. ما تأکید داشتیم که لیست ما اصلاحطلبی باشد. اما بعد، وقتی ائتلاف با نمایندگان دولت مطرح شد نمایندگان این جریان میتوانستند عقبهی اصلاحطلبی یا اصولگرایی داشته باشند.” (مصاحبه با هفتهنامه صدا به نقل از کیهان، ۳ اسفند ۱۳۹۴)
در “فهرست امید” اصلاحطلبان روحانیونی مثل علی رازینی، دری نجفآبادی و ریشهری بودند که هویتشان ترور، نقض حقوق بشر و نفی اصلاح نظام و همهی آن چیزهایی است که اصلاحطلبان، دو دهه معرف آن بودند.اصلاحطلبان امروز باید به رایدهندگان سابق خود بگویند اینها معرف امید به چه چیزی هستند؟ اصلاحطلبان در نهایت توانستند برای ۲۱۵ کرسی مجلس نامزد معرفی کنند. آنها برای پرهیز از بیهویتی می توانستد تمام اعضای جبههی مقابل را در فهرستهایشان نگذارند و به فهرست کوچکتری قناعت کنند.
حسن روحانی که اصلاحطلبان (دههی هفتادی) وی را از عوامل رفسنجانی میپنداشتند به نامزد ریاست جمهوری اصلاحطلبان (دههی نودی) در سال ۱۳۹۲ تبدیل شد. علی لاریجانیِ برنامههای هویت و چراغ به نامزد اصلاحطلبان برای ریاست مجلس دهم تبدیل شده است. اصلاحطلبان بیشتر تغییر کردهاند یا مواضع روحانی و لاریجانی؟ در این حال، فروش انتخابات ۹۴ با اعلام حضور اصلاحطلبان و پیروزی فهرست آنها در تهران و برخی شهرها وارونه کردن حقیقت است.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar