تصویری: از دیدار با هاشم زینالی تا نامه سیمین عیوضزاده به فرزند زندانیاش، امید علیشناس
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر, ۱۳۹۴
تقاطع: روز سهشنبه (۱۰ آذر-۱ دسامبر)، شماری از خانوادههای جانباختگان سیاسی به منزل خانوادهی سعید زینالی رفتند تا با هاشم زینالی، پدر سعید که پس از ده روز بازداشت در بند دو-الف زندان اوین آزاد شده دیدار کنند.
سعید زینالی، دانشآموختهی ۲۳ سالهی دانشگاه تهران، در جریان قیام دانشجویی ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸، با هجوم ماموران امنیتی به منزل پدریاش دستگیر شد و پس از ۱۷ سال، همچنان هیچ اطلاعی از سرنوشت وی در دست نیست.
به تازگی، رضا خندان، فعال مدنی، و همسر نسرین ستوده، وکیل مدافع حقوق بشر، در صفحهی فیسبوکش نوشت که علاوه بر سعید زینالی، شش نفر دیگر نیز هستند که به سرنوشت مشابهی دچار شدهاند اما خانوادههای آنها به دلیل فشارها و تهدیدها از اطلاعرسانی در این خصوص خودداری کردهاند.
در تصاویر، هاشم زینالی و اکرم نقابی (پدر و مادر سعید زینالی)، گوهر عشقی و سحر بهشتی (مادر و خواهر ستار بهشتی)، شهین مهینفر (مادر امیرارشد تاجمیر)، شهناز اکملی (مادر مصطفی کریمبیگی)، شعله پاکروان (مادر ریحانه جباری)، محمد نوریزاد، دکتر محمد ملکی، و سیمین عیوضزاده (مادر امید علیشناس، فعال جوان زندانی) دیده میشوند.
از این جمع، همزمان با هاشم زینالی، سیمین عیوضزاده نیز مدت ده روز را در زندان زنان در قرچک در اعتصاب غذا به سر برده است.
خانم عیوضزاده، روز چهارشنبه (۱۱ آذر) در نامهای به فرزند زندانیاش نوشته:
«روز ششم آذر در حالی که هفتمین روز حبس غیر قانونیام را میگذراندم شنیدم برایم نامه نوشتی. روز هشتم آذر که به خانه آمدم مشتاقانه رفتم سراغ نامهات. شروع کردم به خواندن ولی نتوانستم تا به آخر بخوانم. نامهای که تو به مادرت نوشته بودی هزاران نفر خوانده و اشکشان در آمده بود. از خیلیها شنیدم و خواندم که چقدر تحت تاثیر نامهات قرار گرفتهاند. نمیدانستند که من هنوز آن را نخواندهام توانش را نداشتم از زبان خودت دردی را که میکشی بخوانم. امشب چهارشنبه یازدهم آذر تمام توانم را جمع کردم تا نامهات را تا به آخر بخوانم، چه میتوانم بگویم در مقابل بزرگیات.
پسر مهربان بیادعا و کمحرف من، هر وقت از شرایط زندان و دوران بازجویی و چهار ماه انفرادی ازت میپرسیدم یک کلمه شکایت نکردی و مرا دلداری میدادی و میگفتی هیچ سختی نکشیدی. نمیخواستی من غصه بخورم. چه زجری کشیدی از دستگیری من که پس از پانزده ماه از فشارها شکنجهها تهدیدها به زبان آوردی و گفتی در برابر دردی که از دستگیری و اعتصاب غذای من میکشی هیچ نبود. تو که هیچوقت در هیچ شرایطی نخواستی باری به دوش دیگران بگذاری و همیشه بیادعا بار از دوش دیگران برداشتی.
شرمندهام از اینکه در بندی. شرمندهام از اینکه به تو توهین شد. امید مهربانم به احترامت و به خاطر بزرگی و مردانگیات تمام قد در برابرت میایستم.
مادرت»
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar