پیدا شدن ۱۲ پناهجوی دیگر در یخچال کامیون؛ در زیبروژ چه خبر است؟
+3
رأی دهید
-4
گیت بارگیری کامیون ها به سمت بریتانیاایران وایر ، آیدا قجر
صبح روز چهارشنبه ۳۰ اکتبر، پلیس بلژیک کامیون دیگری را در شمال بلژیک پیدا کرد که در آن ۱۱ پناهجوی سوری و یک مرد سودانی قرار داشتند. کانتینر این کامیون هم یخچال بود؛ مثل کامیونی که هفته پیش جنازه ۳۹ پناهجو را به بریتانیا رساند.
در یک هفته گذشته، دو کامیون دیگر هم توسط پلیس بلژیک متوقف شدند که در یکی از آنها ۱۱ اریترهای و در یکی دیگر ۹ عراقی حضور داشتند. همگی این پناهجویان سلامت هستند. اما شماری از آنها شبانهروز تلاش میکنند تا کامیونی بیابند که از بلژیک به بریتانیا برود. این پناهجویان از بروکسل و مرزهای مختلف بلژیک به سمت «زیبروژ» میروند؛ بندری که سکوی پرتاب آنها به بریتانیا به حساب میآید.
زیبروژ بندری در شمال بلژیک است. از شهر تاریخی بروژ تا بندر، با اتوبوس یا ترن بینشهری ۲۰ دقیقه فاصله است. دو روز بعد از کشف کامیون با ۳۹ پناهجوی جانباخته، مشخص شد که کامیون آنها از زیبروژ به سمت بریتانیا حرکت کرده بود. در پی خبری شدن این واقعه، قطارهای بین شهری بلژیک به سمت زیبروژ متوقف شدند.
ایستگاه قطار شهر بندری زی بروژمسیر بروژ تا زیبروژ پر است از پارکینگها و پمپ بنزینهایی که پناهجویان در کمین سوار شدن بر کامیونها هستند. برخی از این کامیونها اما کانتینرشان یخچال است؛ مثل نمونهای که روز چهارشنبه متوقف شد و بارش سبزیجات و میوه بود. راننده مشکوک شده بود که در بارش تعدادی پناهجو حضور داشته باشند و برای همین با پلیس تماس گرفته بود.
رانندههای کامیونهایی که پناهجویان را قاچاقی به بریتانیا میرسانند، مظنون به مشارکت در قاچاق انسان هستند. برای همین ترجیح میدهند با پلیس در تماس باشند.
دوشنبهای که گذشت، راننده کامیونی که در بریتانیا با ۳۹ جسد مهاجران غیرقانونی کشف شده بود، به دادگاه رفت و به قتل، قاچاق انسان و پولشویی متهم شد. «موریس رابینسون» ۲۵ ساله بریتانیایی تا ۲۵ نوامبر وقت دارد که نسبت به این اتهامات اعتراض کند. پرونده او در دادگاه جنایی بررسی خواهد شد.
کامیونها برای حرکت به سمت بریتانیا مورد بازرسی قرار میگیرند. پناهجویان معمولا با لیزر، اسکن، گرداندن سگ یا کنترل هوای موجود در کانینترها کشف میشوند. احتمال لو رفتن آنها در کامیونهای یخچالدار کمتر است چون یخچال را خاموش نمیکنند: «قبل از اینکه مسافرها در یخچال و در دمای زیر صفر یخ بزنند، خفه میشوند. آنهایی هم که در میان ۳۹ پناهجویی که مردند، لباسهایشان را درآورده بودند، احتمالا به همین خاطر بوده است. اکسیژن از بین میرود و گرم میشوی و نَفَسَت بند میآید. من هم در یخچال بودم. شانس آوردم پلیس من را پیدا کرد وگرنه من هم میمُردم.»
«احمد» پناهجوی ایرانی است که حالا در کمپی در بلژیک زندگی میکند و برگه ترک خاک گرفته است. برای همین میخواهد دوباره تلاش کند تا به بریتانیا برسد. او بارها زیر کامیون (اکسل) خوابیده، برزنت کامیونها را باز کرده و به داخل رفته، روی قطار پریده و به فنسهای برقی اطراف ورودی بارگیری بندر گیر کرده است: «ال زدن روی برزنت اشتباه است. همه با تیغ میزنند، وارد میشوند و بعد میدوزند. به هر حال دیده میشود. ما طنابها را باز میکردیم و به من به داخل میرفتم، نفر دوم از بیرون طنابها را میبست تا اثری نماند و خودش بالای اسب کامیون میرفت. باید ریزه باشی تا در محفظه بالای اسب جا بگیری. راهی نیست که امتحان نکرده باشم. اینجا هم که خسته شدم و گفتم میمانم و درخواست پناهندگی میدهم. میخواهند من را به اسلوونی برگردانند.»
اما برای آنهایی که در یخچال جان باختند، مرگ سنگینی بود. یکی از دختران ویتنامی که برای کارگری به بریتانیا قاچاق شده بود، به مادرش پیغام داده و ابراز تاسف کرده بود که نتوانسته است این سفر را به پایان برساند. او در پیامش گفته بود که احساس خفگی دارد؛ برای ساعتها حبس در چهارچوبی آهنی و سرد. حتی اگر یخچال کامیون هم روشن نبود، چندین ساعت زنده ماندن در تاریکی محض، کار آسانی نیست. پلیس گفته بود اثر انگشتهای آنها روی دیوارههای کانتینر کامیون مانده بود. انگار برای زنده ماندن، کمک میخواستند.
مسافرانی که میخواهند اقدام به «انداخت» کنند(اصطلاحی برای هربار تلاش جهت رد شدن غیرقانونی از مرز)، کامیونهایی را که به مقصد بریتانیا حرکت میکنند را از روی پلاک تشخیص میدهند و برمیگزینند. روی این کامیونها «UK» نوشته شده و گاهی هم رنگشان زرد است.
اما آنهایی که یخچال دارند، مثل همین کامیونی که ۳۹ جسد تحویل بریتانیا داد، از بیرون پلمب میشوند. شکل قفل آنها با دیگر کامیونها متفاوت است. قاچاقبرها اما پلمب را میشکنند، مسافران را در یخچال بار میزنند و دوباره در آهنی را پلمب میکنند. راه نجاتی نیست جز رانندهای که جان مسافران را در اختیار دارد.
زیبروژ به گفته یکی از پناهجویان، به نمونه کوچکتری از «کاله» در شمال فرانسه تبدیل شده است. در ماههای اخیر خبرهایی از قاچاق انسان و مسیر جدیدی که بلژیک را به بریتانیا وصل میکند، منتشر شده بود؛ مثل مرگ پناهجوی عراقی که با بستن بطریهای خالی آب به دور خودش، میخواست تا بریتانیا شنا کند یا خالی کردن پناهجویان از پارکهای بروکسل برای برگزاری تور دوچرخهسورای فرانسه که توجهها را در حوزه پناهجویان، به سمت بلژیک هم معطوف کرد. با وجود این اخبار اما مسافران بریتانیا میگویند: «یا میمیریم یا میرسیم.»
آنها عمیقا باور یا امید دارند که حقوق بشر در بریتانیا اجرا میشود. البته هرکدام از آنها که این اخبار را شنیده، به این هم فکر کرده است که ممکن بود خودش به جای هر کدام از آن ۳۹ پناهجویی باشد که قرار بود در کامیونی یخچالدار، به بریتانیا برسد.
زیبروژ بندری در شمال بلژیک است.پسری فلسطینی به اسم «صالح» در حالی که دو سال در مسیر پناهجویی بود، درباره آن ۳۹ نفری که کشته شدند، با تاسف سری تکان میداد و میگفت: «بالاخره به بریتانیا میرسم. هر شب از پمپ بنزینها تلاش میکنم اما یا راننده متوجه میشود که در کانتینر هستم یا پلیس دستگیرم میکند. روزها به پارک میآیم و شبها گاهی به خانه دوست دیگرم میروم که او هم فلسطینی است یا در همین پارک میخوابم.»
او همراه با دهها پناهجوی دیگر در پارکی اطراف بروکسل زندگی میکند. آغاز سفرش از فلسطین، پیادهروی تا مصر بود. قاچاقبر او را از مصر سوار قایق کرده و با گروهی از پناهجویان، به ترکیه فرستاده بود. از ترکیه هممسیر با پناهجویان ملیتهای دیگر، به سمت یونان رهسپار شده بود. از آتن به مقدونیه رفته، بعد صربستان، کرواسی و اسلوونی را پشتسر گذاشته و از ایتالیا به فرانسه و بعد بلژیک رسیده بود. حالا هم میخواست به بریتانیا برود: «بعد هم کانادا.»
پسری دیگر که مراکشی بود، مدام شک داشت که با پلیس همصحبت شده است و به زبان عربی به صالح هشدار میداد. ۱۷ ساله بود و میگفت دو سال سفرش طول کشیده است. سراغ قاچاقبر ایرانی را میگرفت: «هرکس که من را به بریتانیا برساند، پول میدهم. اینجا با هزار و ۵۰۰ دلار میبرند. ایرانی با دوهزار یا دو هزار و ۵۰۰ دلار میبرد. از کاله تا سههزار و۵۰۰ دلار هم قیمت میدهند. دوهزار تا را جور میکنم.»
با تردید نگاه میکرد اما گفت: «دهها بار تلاش کردم. در هر کامیونی که فکر کنی، بودهام. اما هر بار لو رفتیم. فقط برسم، مهم نیست چه کسی با چه ملیتی پول بگیرد.»
او هم مثل پناهجویان دیگر که در این مسیر هستند، نوجوانی و جوانی را زود از دست داده و کودکی بود که چشمان بیاعتمادش سرد، خسته و سخت شده بودند. تنها وقتی چشمانش برق میزدند که اسم بریتانیا را به زبان میآورد.
در میان پناهجویانی که راهی بریتانیا میشوند، گروهی هم هستند که از بلژیک پاسخ منفی گرفته یا به خاطر اثرانگشت در کشوری دیگر، به قول خودشان، «دوبلینی» شدهاند. طبق «قانون دوبلین»، پناهجویان باید در اولین کشور امنی که میرسند، درخواست پناهندگی خود را ارایه بدهد. برخی از این پناهجویان پروندههای سیاسی دارند اما هنوز با گذشت چندین سال، پاسخی دریافت نکردهاند و سرگردان، روزها و شبهایشان را در کمپهایی که در کنار مرزها بنا شدهاند، میگذرانند. اما نمونههایی هم هستند از پناهجویانی که از انتظار خسته شدهاند و تصمیم دارند به سمت بریتانیا حرکت کنند؛ مثل «فرزاد.»
او چهار سال شده که به اروپا رسیده است. با باز شدن مرزهای اروپا به روی پناهجویان در سال ۲۰۱۵، از ترکیه به سوئد رسید. اما بعد از سه سال، به او پاسخ دادند که اجازه اقامت یکساله خواهد داشت که هرساله تمدید میشود و نمیتواند سوئد را هم ترک کند. برای همین به بلژیک آمده است و میگوید اگر از این کشور هم پاسخ منفی برای پناهندگی بگیرد، به هر قیمتی شده، خود را به بریتانیا میرساند. با یادآوری خبر مرگ ۳۹ پناهجو در کامیون، صدایش را بالا میبرد و میگوید: «اگر هم مُردَم، مسوول جان من سوئد و بعد بلژیک هستند.»
احمد هم میبایست طبق قانون دوبلین، به اسلوونی برگردد. او حالا شبها تلاش میکند تا پارکینگ و کامیونی مناسب پیدا کند بلکه شانس بیاورد و به بریتانیا برسد.
البته گروهی از ایرانیها هم هستند که با پرداخت پولهای هنگفت و استفاده از ارتباطات خود، توانستهاند به اروپا برسند. اما بعد از چند بار تلاش برای رسیدن به بریتانیا، پشیمان شده و تصمیم گرفتهاند در بلژیک بمانند. یکی از آنها میگفت: «در تلویزیون یک فستیوال موسیقی دیدم که در بریتانیا بود. به همسرم گفتم میخواهم به انگلیس بروم. پول پرداخت کردیم و آمدم. خیلی راحت بود و مشکلی نداشتم. همسرم آشنا زیاد دارد. در حراست بانک کار میکند و برادرم هم در نیروی انتظامی است.»
او هم تلاش کرده است تا از «زیبروژ» به بریتانیا برود.
قاچاق انسان از بلژیک صفحه «ویکیپدیا» هم دارد. بلژیک منبع یا مقصد و همینطور کشوری در میانه مسیر قاچاق انسان به شمار میرود که سالها است نیروی کار، کارگران جنسی یا پناهجویان در آن قاچاق میشوند. سالها است که قوانین مختلف وضع میشوند و دولتها تغییر میکنند اما سیاستهای این کشور اروپایی هم در ساماندهی وضعیت پناهجویان ناکارآمد ماندهاند. گواه آن، پناهجویانی هستند که در خیابانها، بیسرپناه به سر میبرند و حالا هم با رسیدن فصل سرما، ممکن است هرکدام از آنها جان خود را از دست بدهند. اگر هم جان سالم به در ببرند، ممکن است در یکی از همین کامیونهایی که دورتادور شهر زیبروژ را گرفتهاند، در محفظهای تاریک، منتظر به رویایی فکر میکنند که تنها چند ساعت با آن فاصله دارند؛ بریتانیا که انگار قرار است آنها را در زمره خوشبختترین انسانهای زمین قرار دهد
در یک هفته گذشته، دو کامیون دیگر هم توسط پلیس بلژیک متوقف شدند که در یکی از آنها ۱۱ اریترهای و در یکی دیگر ۹ عراقی حضور داشتند. همگی این پناهجویان سلامت هستند. اما شماری از آنها شبانهروز تلاش میکنند تا کامیونی بیابند که از بلژیک به بریتانیا برود. این پناهجویان از بروکسل و مرزهای مختلف بلژیک به سمت «زیبروژ» میروند؛ بندری که سکوی پرتاب آنها به بریتانیا به حساب میآید.
زیبروژ بندری در شمال بلژیک است. از شهر تاریخی بروژ تا بندر، با اتوبوس یا ترن بینشهری ۲۰ دقیقه فاصله است. دو روز بعد از کشف کامیون با ۳۹ پناهجوی جانباخته، مشخص شد که کامیون آنها از زیبروژ به سمت بریتانیا حرکت کرده بود. در پی خبری شدن این واقعه، قطارهای بین شهری بلژیک به سمت زیبروژ متوقف شدند.
ایستگاه قطار شهر بندری زی بروژمسیر بروژ تا زیبروژ پر است از پارکینگها و پمپ بنزینهایی که پناهجویان در کمین سوار شدن بر کامیونها هستند. برخی از این کامیونها اما کانتینرشان یخچال است؛ مثل نمونهای که روز چهارشنبه متوقف شد و بارش سبزیجات و میوه بود. راننده مشکوک شده بود که در بارش تعدادی پناهجو حضور داشته باشند و برای همین با پلیس تماس گرفته بود.
رانندههای کامیونهایی که پناهجویان را قاچاقی به بریتانیا میرسانند، مظنون به مشارکت در قاچاق انسان هستند. برای همین ترجیح میدهند با پلیس در تماس باشند.
دوشنبهای که گذشت، راننده کامیونی که در بریتانیا با ۳۹ جسد مهاجران غیرقانونی کشف شده بود، به دادگاه رفت و به قتل، قاچاق انسان و پولشویی متهم شد. «موریس رابینسون» ۲۵ ساله بریتانیایی تا ۲۵ نوامبر وقت دارد که نسبت به این اتهامات اعتراض کند. پرونده او در دادگاه جنایی بررسی خواهد شد.
کامیونها برای حرکت به سمت بریتانیا مورد بازرسی قرار میگیرند. پناهجویان معمولا با لیزر، اسکن، گرداندن سگ یا کنترل هوای موجود در کانینترها کشف میشوند. احتمال لو رفتن آنها در کامیونهای یخچالدار کمتر است چون یخچال را خاموش نمیکنند: «قبل از اینکه مسافرها در یخچال و در دمای زیر صفر یخ بزنند، خفه میشوند. آنهایی هم که در میان ۳۹ پناهجویی که مردند، لباسهایشان را درآورده بودند، احتمالا به همین خاطر بوده است. اکسیژن از بین میرود و گرم میشوی و نَفَسَت بند میآید. من هم در یخچال بودم. شانس آوردم پلیس من را پیدا کرد وگرنه من هم میمُردم.»
«احمد» پناهجوی ایرانی است که حالا در کمپی در بلژیک زندگی میکند و برگه ترک خاک گرفته است. برای همین میخواهد دوباره تلاش کند تا به بریتانیا برسد. او بارها زیر کامیون (اکسل) خوابیده، برزنت کامیونها را باز کرده و به داخل رفته، روی قطار پریده و به فنسهای برقی اطراف ورودی بارگیری بندر گیر کرده است: «ال زدن روی برزنت اشتباه است. همه با تیغ میزنند، وارد میشوند و بعد میدوزند. به هر حال دیده میشود. ما طنابها را باز میکردیم و به من به داخل میرفتم، نفر دوم از بیرون طنابها را میبست تا اثری نماند و خودش بالای اسب کامیون میرفت. باید ریزه باشی تا در محفظه بالای اسب جا بگیری. راهی نیست که امتحان نکرده باشم. اینجا هم که خسته شدم و گفتم میمانم و درخواست پناهندگی میدهم. میخواهند من را به اسلوونی برگردانند.»
اما برای آنهایی که در یخچال جان باختند، مرگ سنگینی بود. یکی از دختران ویتنامی که برای کارگری به بریتانیا قاچاق شده بود، به مادرش پیغام داده و ابراز تاسف کرده بود که نتوانسته است این سفر را به پایان برساند. او در پیامش گفته بود که احساس خفگی دارد؛ برای ساعتها حبس در چهارچوبی آهنی و سرد. حتی اگر یخچال کامیون هم روشن نبود، چندین ساعت زنده ماندن در تاریکی محض، کار آسانی نیست. پلیس گفته بود اثر انگشتهای آنها روی دیوارههای کانتینر کامیون مانده بود. انگار برای زنده ماندن، کمک میخواستند.
مسافرانی که میخواهند اقدام به «انداخت» کنند(اصطلاحی برای هربار تلاش جهت رد شدن غیرقانونی از مرز)، کامیونهایی را که به مقصد بریتانیا حرکت میکنند را از روی پلاک تشخیص میدهند و برمیگزینند. روی این کامیونها «UK» نوشته شده و گاهی هم رنگشان زرد است.
اما آنهایی که یخچال دارند، مثل همین کامیونی که ۳۹ جسد تحویل بریتانیا داد، از بیرون پلمب میشوند. شکل قفل آنها با دیگر کامیونها متفاوت است. قاچاقبرها اما پلمب را میشکنند، مسافران را در یخچال بار میزنند و دوباره در آهنی را پلمب میکنند. راه نجاتی نیست جز رانندهای که جان مسافران را در اختیار دارد.
زیبروژ به گفته یکی از پناهجویان، به نمونه کوچکتری از «کاله» در شمال فرانسه تبدیل شده است. در ماههای اخیر خبرهایی از قاچاق انسان و مسیر جدیدی که بلژیک را به بریتانیا وصل میکند، منتشر شده بود؛ مثل مرگ پناهجوی عراقی که با بستن بطریهای خالی آب به دور خودش، میخواست تا بریتانیا شنا کند یا خالی کردن پناهجویان از پارکهای بروکسل برای برگزاری تور دوچرخهسورای فرانسه که توجهها را در حوزه پناهجویان، به سمت بلژیک هم معطوف کرد. با وجود این اخبار اما مسافران بریتانیا میگویند: «یا میمیریم یا میرسیم.»
آنها عمیقا باور یا امید دارند که حقوق بشر در بریتانیا اجرا میشود. البته هرکدام از آنها که این اخبار را شنیده، به این هم فکر کرده است که ممکن بود خودش به جای هر کدام از آن ۳۹ پناهجویی باشد که قرار بود در کامیونی یخچالدار، به بریتانیا برسد.
زیبروژ بندری در شمال بلژیک است.پسری فلسطینی به اسم «صالح» در حالی که دو سال در مسیر پناهجویی بود، درباره آن ۳۹ نفری که کشته شدند، با تاسف سری تکان میداد و میگفت: «بالاخره به بریتانیا میرسم. هر شب از پمپ بنزینها تلاش میکنم اما یا راننده متوجه میشود که در کانتینر هستم یا پلیس دستگیرم میکند. روزها به پارک میآیم و شبها گاهی به خانه دوست دیگرم میروم که او هم فلسطینی است یا در همین پارک میخوابم.»
او همراه با دهها پناهجوی دیگر در پارکی اطراف بروکسل زندگی میکند. آغاز سفرش از فلسطین، پیادهروی تا مصر بود. قاچاقبر او را از مصر سوار قایق کرده و با گروهی از پناهجویان، به ترکیه فرستاده بود. از ترکیه هممسیر با پناهجویان ملیتهای دیگر، به سمت یونان رهسپار شده بود. از آتن به مقدونیه رفته، بعد صربستان، کرواسی و اسلوونی را پشتسر گذاشته و از ایتالیا به فرانسه و بعد بلژیک رسیده بود. حالا هم میخواست به بریتانیا برود: «بعد هم کانادا.»
پسری دیگر که مراکشی بود، مدام شک داشت که با پلیس همصحبت شده است و به زبان عربی به صالح هشدار میداد. ۱۷ ساله بود و میگفت دو سال سفرش طول کشیده است. سراغ قاچاقبر ایرانی را میگرفت: «هرکس که من را به بریتانیا برساند، پول میدهم. اینجا با هزار و ۵۰۰ دلار میبرند. ایرانی با دوهزار یا دو هزار و ۵۰۰ دلار میبرد. از کاله تا سههزار و۵۰۰ دلار هم قیمت میدهند. دوهزار تا را جور میکنم.»
با تردید نگاه میکرد اما گفت: «دهها بار تلاش کردم. در هر کامیونی که فکر کنی، بودهام. اما هر بار لو رفتیم. فقط برسم، مهم نیست چه کسی با چه ملیتی پول بگیرد.»
او هم مثل پناهجویان دیگر که در این مسیر هستند، نوجوانی و جوانی را زود از دست داده و کودکی بود که چشمان بیاعتمادش سرد، خسته و سخت شده بودند. تنها وقتی چشمانش برق میزدند که اسم بریتانیا را به زبان میآورد.
در میان پناهجویانی که راهی بریتانیا میشوند، گروهی هم هستند که از بلژیک پاسخ منفی گرفته یا به خاطر اثرانگشت در کشوری دیگر، به قول خودشان، «دوبلینی» شدهاند. طبق «قانون دوبلین»، پناهجویان باید در اولین کشور امنی که میرسند، درخواست پناهندگی خود را ارایه بدهد. برخی از این پناهجویان پروندههای سیاسی دارند اما هنوز با گذشت چندین سال، پاسخی دریافت نکردهاند و سرگردان، روزها و شبهایشان را در کمپهایی که در کنار مرزها بنا شدهاند، میگذرانند. اما نمونههایی هم هستند از پناهجویانی که از انتظار خسته شدهاند و تصمیم دارند به سمت بریتانیا حرکت کنند؛ مثل «فرزاد.»
او چهار سال شده که به اروپا رسیده است. با باز شدن مرزهای اروپا به روی پناهجویان در سال ۲۰۱۵، از ترکیه به سوئد رسید. اما بعد از سه سال، به او پاسخ دادند که اجازه اقامت یکساله خواهد داشت که هرساله تمدید میشود و نمیتواند سوئد را هم ترک کند. برای همین به بلژیک آمده است و میگوید اگر از این کشور هم پاسخ منفی برای پناهندگی بگیرد، به هر قیمتی شده، خود را به بریتانیا میرساند. با یادآوری خبر مرگ ۳۹ پناهجو در کامیون، صدایش را بالا میبرد و میگوید: «اگر هم مُردَم، مسوول جان من سوئد و بعد بلژیک هستند.»
احمد هم میبایست طبق قانون دوبلین، به اسلوونی برگردد. او حالا شبها تلاش میکند تا پارکینگ و کامیونی مناسب پیدا کند بلکه شانس بیاورد و به بریتانیا برسد.
البته گروهی از ایرانیها هم هستند که با پرداخت پولهای هنگفت و استفاده از ارتباطات خود، توانستهاند به اروپا برسند. اما بعد از چند بار تلاش برای رسیدن به بریتانیا، پشیمان شده و تصمیم گرفتهاند در بلژیک بمانند. یکی از آنها میگفت: «در تلویزیون یک فستیوال موسیقی دیدم که در بریتانیا بود. به همسرم گفتم میخواهم به انگلیس بروم. پول پرداخت کردیم و آمدم. خیلی راحت بود و مشکلی نداشتم. همسرم آشنا زیاد دارد. در حراست بانک کار میکند و برادرم هم در نیروی انتظامی است.»
او هم تلاش کرده است تا از «زیبروژ» به بریتانیا برود.
قاچاق انسان از بلژیک صفحه «ویکیپدیا» هم دارد. بلژیک منبع یا مقصد و همینطور کشوری در میانه مسیر قاچاق انسان به شمار میرود که سالها است نیروی کار، کارگران جنسی یا پناهجویان در آن قاچاق میشوند. سالها است که قوانین مختلف وضع میشوند و دولتها تغییر میکنند اما سیاستهای این کشور اروپایی هم در ساماندهی وضعیت پناهجویان ناکارآمد ماندهاند. گواه آن، پناهجویانی هستند که در خیابانها، بیسرپناه به سر میبرند و حالا هم با رسیدن فصل سرما، ممکن است هرکدام از آنها جان خود را از دست بدهند. اگر هم جان سالم به در ببرند، ممکن است در یکی از همین کامیونهایی که دورتادور شهر زیبروژ را گرفتهاند، در محفظهای تاریک، منتظر به رویایی فکر میکنند که تنها چند ساعت با آن فاصله دارند؛ بریتانیا که انگار قرار است آنها را در زمره خوشبختترین انسانهای زمین قرار دهد
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar