خواستگاری غیر منتظره دانشجوی خانه بهزیستی از یکی از دختران همان خانه در "ماه عسل"
+72
رأی دهید
-18
پس از کنار رفتن دکور ماه عسل ١٢مهمان فرعی در انتهای دکور و سه مهمان اصلی در روبروی مجری نشسته بودند.
با پخش مستندی مشخص شد که تمام این مهمانان در خانه ی بهزیستی زندگی میکنند و فردی با نام آقاجون سرپرستی آنها را به عهده دارد.
مهمان اول حامد محمدی ٢٤ساله و دارای لیسانس حقوق بود او بعد از طلاق پدرومادرش ،مدتی نزد پدرش زندگی می کند اما بعداز ازدواج پدرش گویا نامادری اش حاضر به نگهداری او نبوده بنابراین روزی که حامد از مدرسه به خانه برمی گردد متوجه می شود کسی در خانه نیست و پدر و نامادری اش از ان خانه نقل مکان کردند، بنابراین حامد نزد مادرش که ازدواج مجدد کرده میرود اما چون مادرش هم شرایط نگه داری او را نداشته حامد را به بهزیستی میسپارد.
بنابراین حامد از اول راهنمایی در بهزیستی زندگی می کند و بعد از ١٨سالگی از بهزیستی بیرون می آید و سه سال در یک مغازه کار می کند تا اینکه از طریق یکی از دوستانش با اقاجون سرپرست این خانه و بچه ها آشنا می شود و تا الان هم تحت سرپرستی این فرد زندگی می کند.
آقاجون که سرپرست این بچه ها بود تا سن پنجاه سالگی به قول خودش زندگی خوبی نداشته اما از پنجاه سالگی به بعد متحول می شود و سرپرستی دختر و پسرهایی که بعد از سن ١٨سالکی از بهزیستی بیرون می آیند را در شهر مشهد به عهده می گیرد.
رضا مهمان بعدی ،١٢سالگی بعد از جدایی پدرومادرش به بهزیستی می رود و در حال حاضر تحصیلدار شرکت مهندسی بود.
مهمانان انتهایی دکور تمام بچه هایی بودند که در این خانه و به سرپرستی آقاجون زندگی می کردند و هر کدام در زندگی موفق بودند.
آقاجون درباره ازدواج چندین نفر از دختران و پسران آن خانه گفت: روزی یکی از پسران از من خواست تا یکی از دختران را برای او خواستگاری کنم. بنابراین از آن زمان چندین نفر با هم ازدواج کردند که سه تا از آن زوج هادر برنامه حضور داشتند.
بعد علیخانی رو به حامد گفت تو که لیسانس حقوق گرفتی قصد ازدواج نداری ؟بنابراین وقتی حامد اعلام کرد که به یکی از دخترهای بهزیستی علاقمند است ولی الان اینجا حضور ندارد در این لحظه علیخانی خواست اسم دختر را در گوش آقاجون زمزمه کند و بعد از آقاجون خواست در صورت رضایت شماره دختر را بدهد تا حضورا در برنامه از جانب حامد از او خواستگاری کند و بعد با هیجان خاصی تلفن عاطفه دختر مورد علاقه حامد را گرفت تابه او زنگ بزند و زمانی که عاطفه گوشی را جواب داد از جانب حامد از او خواستگاری کرد و با این جمله عاطفه که بعدا جواب می دهم مواجه شد بعد علیخانی با مزاح گفت: در این بازار شوهر نیستا جواب بده ،بعد از اینکه چندین بار از اوسوال کرد بالاخره با پاسخ بله دختر مواجه شد و همه مهمانان و عوامل پشت صحنه کف زدند.
علیخانی گفت خانم واقعا قبوله؟ وگرنه حامد دیگر نمی تواند جایی برای خواستگاری برود چراکه الان رسوا شد .
بعد زمانی که عاطفه گفت: من باید بازهم فکر کنم. علیخانی در پاسخ به این جمله عاطفه افزود:تا زمانی که خواستگار ندارند، می گویند چرا خواستگار نمی یاد وقتی هم خواستگار می آید ادا درمیارن.
وقتی علیخانی از دختر خواست که برای مراسم ازدواج دربرنامه حضور پیدا کنند او به خاطر نگاههای بد مردم حضور در ماه عسل را نپذیرفت.
علیخانی پس از خروج از قاب ماه عسل گفت:برخی عاشقانه تر از قلب آتش عبور کردند که خیلی پخته تر از من و شما هستند فقط با نگاهمان اذیتشان نکنیم.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar