از بدن زنانهام خجالت نمیکشم
6
رأی دهید
-0
وقتی غدیر احمد دختر نوجوان مصری ویدئوی کوتاهی از رقصیدنش، بدون حجاب و با پیراهنی کوتاه را برای دوست پسرش فرستاد تصور نمی کرد او این ویدئو را روی اینترنت منتشر کند. اما چند سال بعد او این کار را کرد. غدیر در این مطلب توضیح می دهد چرا تصمیم گرفت خودش این ویدئو را دوباره منتشر کند و به همه بگوید هیچ دلیلی ندارد که شرمسار باشد.
سال ۲۰۰۹ وقتی هیجده ساله بودم در خانه یکی از دوستانم خوش میگذراندیم و با دخترهای دیگر میرقصیدیم. در مصر هیچ محل عمومی برای رقصیدن دخترها وجود ندارد و مجبوریم در خلوت خانههای خودمان برقصیم.
از یکی از دوستانم خواستم که با تلفن موبایلم از رقصم فیلم بگیرید. این ویدئو هیچ جنبه برهنه یا پورنوگرافیکی نداشت ولی پیراهن کوتاهی به تن داشتم که بخشی از بدنم را نشان می داد. چند روز بعد ویدئو را برای دوست پسرم فرستادم.
در اروپا و آمریکا این موضوع مهمی نیست. ولی من فرزند یک خانواده معمولی مسلمان در دلتای رود نیل هستم و مثل اکثر دختران مصری با این سنت بزرگ شده ام که هیچ مردی به غیر از شوهرم حق ندارد بدن من را ببیند. آن زمان من هنوز در بیرون حجاب داشتم که نماد نجابت زنان تلقی می شود. می دانستم فرستادن چنین ویدئویی برای مردی که شوهر و حتی نامزد من نیست ممکن است ریسک باشد. ولی به هر حال آنرا فرستادم. مدتی بعد حتی کار خطرناکتری کردم و برایش چند تا عکس خصوصی فرستادم.
سال ۲۰۱۲ ما از هم جدا شدیم و از همان موقع تهدیدها شروع شد. او گفت اگر دوباره برنگردیم پیش هم ویدئو و عکسهای مرا روی اینترنت منتشر خواهد کرد. او می دانست که من فعالیت سیاسی و مبارزه برای حقوق زنان را شروع کرده ام و فکر می کرد با این کارش می تواند هم فعالیتها و هم اعتبار شخصی ام را نابود کند.
واقعا ترسیده بودم. حتی فکر می کردم ممکن است زندگی ام به خطر بیافتد. در جامعه ما اعتبار هر خانواده ای به رفتار دختران و زنان آن بستگی دارد. بدن ما زنان مال خود ما نیست. متعلق به اعضای مذکر خانواده است، مثل رگ هایی که خون ناموس خانودگی در آن جریان دارد. می ترسیدم انتشار این ویدئو باعث آبروریزی پدر و مادرم شود. دوستان و همسایگان به خاطر اینکه نتوانسته دخترش را "با نجابت" بزرگ کند پدرم را سرزنش کنند. به دوست پسر سابقه التماس کردم که ویدئو و عکس ها را منتشر نکند.
یادم است حدود یک سال بعد، اوایل سال ۲۰۱۳ در گفتگو با دوستانم یادآوری کردم که از رقصیدن خوشم می آید. جواب یکی از پسرها را هیچگاه فراموش نخواهم کرد. او گفت:"می دانم. رقص تو را روی یوتیوب دیده ام."
دوست پسر سابقم نه تنها ویدئو بلکه از عکس های خصوصی من نیز یک مونتاژویدئویی درست کرده و آنرا هم منتشر کرده بود. من توانستم شبکه یوتیوب را قانع کنم تا عکس های خصوصی من را حذف کند ولی ویدئوی رقص من هنوز آنجا قابل دسترس بود.
مخفیانه با یکی از دوستانم که وکیل است تماس گرفتم و پرسیدم آیا در قوانین مصر مقرراتی وجود دارد که با کمک آن بتوانم شکایت کنم؟ او مرا تشویق کرد که به خاطر افترا و بدنام کردن شکایت کنم. فردای آن روز از دوست پسر سابقم به پلیس شکایت کردم.
خانواده ام هنوز از هیچیک از این مسایل خبر نداشت و من امیدوار بودم بتوانم موضوع را مخفی نگاه دارم. ولی چند ماه بعد وقتی که داشتم از قاهره به شهر محل سکونت پدر و مادرم برمی گشتم مادرم تلفن زد. دوست پسر سابقم که از شکایت من ترسیده بود رفته بود پیش پدرم و هه چیز را برای او تعریف کرده بود. او حتی برای اینکه ثابت کند بدن مرا دیده عکس های خصوصی مرا به پدرم نشان داده بود و بعد برای "احیا" ناموس خانواده پیشنهاد داده بود که حاضر است با من ازدواج کند به شرطی که من شکایتم را پس بگیرم. بدون هیچ تردیدی می توانم بگویم این بدترین پیشنهاد ازدواجی است که به من داده اند.
ابتذال این پیشنهاد، یک مصالحه قضایی که در لفاف ازدواج پوشانده شده، فقدان آزادی جنسی زنان در مصر و در سراسر جهان عرب را به خوبی عریان می کند. حرمت و اعتبار خانواده کاملا به "پاکدامنی" (طهارت) جنسی زنان وابسته است، اگر این پاکدامنی به هر شکلی صدمه ببیند تنها راه احیا آن ازدواج و یا در موارد افراطی کشتن آن زن است. برخی از کشورها حتی در موارد تجاوز به زنان همین منطق را به کار می برند. به عنوان مثال در اردن هنوز قانونی وجود دارد - بند ۳۰۸- که در صورت موافقت فرد متجاوز با ازدواج با قربانیش مجرم از مجازات عفو خواهد شد.
وقتی رسیدم خانه مادرم بسیار پریشان بود و گفت "آبروی ما را بردی." از خانه رفتم و با اتوبوس برگشتم به قاهره که از مدتی پیش آنجا ساکن بودم. به این نتیجه رسیدم که دیگر خانواده ام را از دست داده ام. ولی پس از چند کیلومتر از راننده خواستم اتوبوس را نگاه دارد تا پیاده شوم. به خانه برگشتم و از پدر و مادرم خواستم به من کمک کنند تا این خطا را جبران کنم. به آنها گفتم:"بدون کمک شما نمی توانم این مشکل را حل کنم."
پدرم به خاطر فرستادن عکس و ویدئو برای یک غریبه بشدت از دست من عصبانی بود. سعی می کردم برایش توضیح دهم که خطای من نبوده بلکه گناه مردی است که حریم خصوصی مرا نقض کرده است. او به هیچ وجه قانع نمی شد. ولی با وجود فشار اجتماعی شدیدی که احساس می کردند پدر و مادرم از تلاشهای من برای دفاع از حریم خصوصی ام حمایت کردند. بالاخره در سال ۲۰۱۴ دوست پسر سابقم به جرم افترا و بدنام کردن غیابا محاکمه و به یک سال حبس محکوم شد.
او با طرح شکایتی در مورد مسایل مالی سعی کرد پرونده را پیچیده و شکایت مرا از مسیر اصلی منحرف کند.
در نهایت از همه دردسرهای پرونده خسته شدم و شکایتم را پس گرفتم. حکم او لغو شد و هیچگاه بازداشت و یا زندانی نشد. ولی همین حد که یک قاضی پرونده را بررسی کرده و او را مجرم تشخیص داده بود برایم کافی بود. اخاذی به پایان رسید و فکر می کردم می توانم ماجرای ویدئو را فراموش کرده و برگردم سر زندگی ام. ولی اشتباه می کردم.
سال ۲۰۱۲ یک سال پس از شروع اعتراضات سیاسی مصر و جنبش میدان تحریر من گروهی تشکیل دادم به نام "انقلاب دختران" که با یک هشتگ روی شبکه توئیتر شروع شد و به مرور به جنبشی از زنان جوان که برای تحول مبارزه می کردند بدل شد. احساس می کردیم ما زنان در مصر هیچ حق و حقوقی نداریم و در کشور خودمان با ما مثل مهمان رفتار می شود.
همان موقع تصمیم گرفتم حجابم را بردارم و فعالیتم را بیشتر کردم. در شبکه فیسبوک، بحث های تلویزیونی و جاهای دیگر با لحن صریح تری در مورد حقوق زنان صحبت می کردم.
کارهای من مخالفت برخی از مردها را برانگیخت و توهین به من در شبکه های اجتماعی شروع شد. در اکتبر ۲۰۱۴ یکی از این غول های غارنشین لینکی به ویدئوی رقص من را با این اظهار نظر منتشر کرد:"این غدیر احمد است که می خواهد دختران مصر را فاسد کند و این هم ویدئویی است که نشان می دهد خود او بی بند و بار است."
این برای من نقطه عطفی شد. از خشم داشتم می ترکیدم. با خودم می گفتم :"حاضر نیستم از من حق سکوت بگیرند، حاضر نیستم مرا تهدید کنند، و به خاطر هیکل زنانه ام زیر بار شرم نمی روم. دیگر هیچگاه در مورد بدنم احساس گناه نخواهم کرد و از آنچه که می توانم با بدنم بکنم نخواهم ترسید."
اکنون داستانم را برای همه بازگو می کنم تا به این وسیله هزاران دختر در سراسر جهان را که بوسیله تصاویر دیجیتالی تهدید و وادار به سکوت می شوند، تشویق کنم.
تصمیم گرفتم ویدئوی رقص را روی صفحه فیسبوک خودم منتشر کنم تا همه دنیا آنرا ببینند. در پیام همراه آن نوشتم:"دیروز یک عده مرد با منتشر کردن این ویدئوی خصوصی از رقصیدن با دوستانم سعی کردند مرا شرمسار کنند. با نوشتن این پیام اعلام می کنم که بله این ویدئوی من است و نه خیر من از بدنم خجالت نمی کشم. خطاب به همه کسانی که بعنوان یک فمینیست می خواهند مرا تخطئه کنند می گویم که من به تصورات غلط و رایج در جوامع شرقی در مورد بدن زنان باور ندارم و این مسایل را پشت سر گذاشته ام. من خجالت نمی کشم چون با خوشحالی می رقصیدم، درست همانطور که در عروسی خواهرم در جمع رقصیدم و آنجاهم پیراهن کوتاه و بدن نمایی پوشیده بودم. حالا می خواهم از شما بپرسم: چه چیزی واقعا شما را ناراحت کرده؟ بی بند و باری من؟ یا اینکه من بدون خوابیدن با شما فاحشه شده ام؟ بدن من نه موضوع و نه منبع شرم است. چیزی در این ویدئو نیست که از آن پشیمان باشم."
به فاصله کوتاهی این ویدئو و پیام در شبکه های اجتماعی بازنشر و پر طرفدار شد. خیلی ها می گفتند چقدر شجاع هستی و با استدلال من موافق بودند که این حق زنان است که صاحب بدن خود باشند و در عین حال این حق آنهاست که روی شبکه اینترنت حریم خصوصی آنها نقض نشود. دوستان نزدیکم با من تماس میگرفتند و حمایتشان را اعلام میکردند. بالاخره پس از پنج سال احساس میکنم که به همه آن هراس ها پایان داده و آن ماجرا را برای خودم تمام کرده ام.
در این دو سالی که گذشته از منتشر کردن ویدئو هیچ پشیمان نشدم. هر از چند گاه یکبار دختری باید قید و بندهایی را که برای دختران ساخته شده بشکند. دختری باید به پا خیزد و بگوید:"مرا به وسیله تصاویر خصوصی ام به سکوت واداشتند. من عکس ها را به تصمیم خودم فرستادم ولی با این وجود هیچکس حق ندارد از آنها برای تحقیر و شرمساری من استفاده کند."
اکنون برای تشویق هزاران دختر در سراسر جهان که به وسیله تصاویرشان روی شبکه های اجتماعی تهدید و تحت فشار قرار می گیرند داستانم را با همه شما در میان می گذارم. حرفی که می خواهم به شما بزنم این است: شما تنها نیستید. من مشکلاتی را که برای شما پیش آمده تجربه کرده ام. احساس تنهایی و بی پناهی می کردم، احساس می کردم ضعیفم و احساس شرم می کردم. در مقاطعی از این تجربه دردناک کاملا از پا می افتادم. من این حق را ندارم که به شما بگویم مثل من بجنگید. ولی از شمامی خواهم از کسانی که به آنها اعتماد دارید، تقاضای کمک بکنید. وقتی شروع کنیم به کمک خواستن کمتر احساس تنهایی می کنیم و کمتر احساس خطر می کنیم. با همدیگر می توانیم فرهنگی را که باعث هراس و شرم ما می شود تغییر دهیم. با کمک همدیگر می توانیم از این مشکلات عبور کنیم. با همدیگر، مثل خواهران، می توانیم جهان را به جای امن تری برای زنان بدل کنیم.
سال ۲۰۰۹ وقتی هیجده ساله بودم در خانه یکی از دوستانم خوش میگذراندیم و با دخترهای دیگر میرقصیدیم. در مصر هیچ محل عمومی برای رقصیدن دخترها وجود ندارد و مجبوریم در خلوت خانههای خودمان برقصیم.
از یکی از دوستانم خواستم که با تلفن موبایلم از رقصم فیلم بگیرید. این ویدئو هیچ جنبه برهنه یا پورنوگرافیکی نداشت ولی پیراهن کوتاهی به تن داشتم که بخشی از بدنم را نشان می داد. چند روز بعد ویدئو را برای دوست پسرم فرستادم.
در اروپا و آمریکا این موضوع مهمی نیست. ولی من فرزند یک خانواده معمولی مسلمان در دلتای رود نیل هستم و مثل اکثر دختران مصری با این سنت بزرگ شده ام که هیچ مردی به غیر از شوهرم حق ندارد بدن من را ببیند. آن زمان من هنوز در بیرون حجاب داشتم که نماد نجابت زنان تلقی می شود. می دانستم فرستادن چنین ویدئویی برای مردی که شوهر و حتی نامزد من نیست ممکن است ریسک باشد. ولی به هر حال آنرا فرستادم. مدتی بعد حتی کار خطرناکتری کردم و برایش چند تا عکس خصوصی فرستادم.
سال ۲۰۱۲ ما از هم جدا شدیم و از همان موقع تهدیدها شروع شد. او گفت اگر دوباره برنگردیم پیش هم ویدئو و عکسهای مرا روی اینترنت منتشر خواهد کرد. او می دانست که من فعالیت سیاسی و مبارزه برای حقوق زنان را شروع کرده ام و فکر می کرد با این کارش می تواند هم فعالیتها و هم اعتبار شخصی ام را نابود کند.
واقعا ترسیده بودم. حتی فکر می کردم ممکن است زندگی ام به خطر بیافتد. در جامعه ما اعتبار هر خانواده ای به رفتار دختران و زنان آن بستگی دارد. بدن ما زنان مال خود ما نیست. متعلق به اعضای مذکر خانواده است، مثل رگ هایی که خون ناموس خانودگی در آن جریان دارد. می ترسیدم انتشار این ویدئو باعث آبروریزی پدر و مادرم شود. دوستان و همسایگان به خاطر اینکه نتوانسته دخترش را "با نجابت" بزرگ کند پدرم را سرزنش کنند. به دوست پسر سابقه التماس کردم که ویدئو و عکس ها را منتشر نکند.
یادم است حدود یک سال بعد، اوایل سال ۲۰۱۳ در گفتگو با دوستانم یادآوری کردم که از رقصیدن خوشم می آید. جواب یکی از پسرها را هیچگاه فراموش نخواهم کرد. او گفت:"می دانم. رقص تو را روی یوتیوب دیده ام."
دوست پسر سابقم نه تنها ویدئو بلکه از عکس های خصوصی من نیز یک مونتاژویدئویی درست کرده و آنرا هم منتشر کرده بود. من توانستم شبکه یوتیوب را قانع کنم تا عکس های خصوصی من را حذف کند ولی ویدئوی رقص من هنوز آنجا قابل دسترس بود.
مخفیانه با یکی از دوستانم که وکیل است تماس گرفتم و پرسیدم آیا در قوانین مصر مقرراتی وجود دارد که با کمک آن بتوانم شکایت کنم؟ او مرا تشویق کرد که به خاطر افترا و بدنام کردن شکایت کنم. فردای آن روز از دوست پسر سابقم به پلیس شکایت کردم.
خانواده ام هنوز از هیچیک از این مسایل خبر نداشت و من امیدوار بودم بتوانم موضوع را مخفی نگاه دارم. ولی چند ماه بعد وقتی که داشتم از قاهره به شهر محل سکونت پدر و مادرم برمی گشتم مادرم تلفن زد. دوست پسر سابقم که از شکایت من ترسیده بود رفته بود پیش پدرم و هه چیز را برای او تعریف کرده بود. او حتی برای اینکه ثابت کند بدن مرا دیده عکس های خصوصی مرا به پدرم نشان داده بود و بعد برای "احیا" ناموس خانواده پیشنهاد داده بود که حاضر است با من ازدواج کند به شرطی که من شکایتم را پس بگیرم. بدون هیچ تردیدی می توانم بگویم این بدترین پیشنهاد ازدواجی است که به من داده اند.
ابتذال این پیشنهاد، یک مصالحه قضایی که در لفاف ازدواج پوشانده شده، فقدان آزادی جنسی زنان در مصر و در سراسر جهان عرب را به خوبی عریان می کند. حرمت و اعتبار خانواده کاملا به "پاکدامنی" (طهارت) جنسی زنان وابسته است، اگر این پاکدامنی به هر شکلی صدمه ببیند تنها راه احیا آن ازدواج و یا در موارد افراطی کشتن آن زن است. برخی از کشورها حتی در موارد تجاوز به زنان همین منطق را به کار می برند. به عنوان مثال در اردن هنوز قانونی وجود دارد - بند ۳۰۸- که در صورت موافقت فرد متجاوز با ازدواج با قربانیش مجرم از مجازات عفو خواهد شد.
وقتی رسیدم خانه مادرم بسیار پریشان بود و گفت "آبروی ما را بردی." از خانه رفتم و با اتوبوس برگشتم به قاهره که از مدتی پیش آنجا ساکن بودم. به این نتیجه رسیدم که دیگر خانواده ام را از دست داده ام. ولی پس از چند کیلومتر از راننده خواستم اتوبوس را نگاه دارد تا پیاده شوم. به خانه برگشتم و از پدر و مادرم خواستم به من کمک کنند تا این خطا را جبران کنم. به آنها گفتم:"بدون کمک شما نمی توانم این مشکل را حل کنم."
پدرم به خاطر فرستادن عکس و ویدئو برای یک غریبه بشدت از دست من عصبانی بود. سعی می کردم برایش توضیح دهم که خطای من نبوده بلکه گناه مردی است که حریم خصوصی مرا نقض کرده است. او به هیچ وجه قانع نمی شد. ولی با وجود فشار اجتماعی شدیدی که احساس می کردند پدر و مادرم از تلاشهای من برای دفاع از حریم خصوصی ام حمایت کردند. بالاخره در سال ۲۰۱۴ دوست پسر سابقم به جرم افترا و بدنام کردن غیابا محاکمه و به یک سال حبس محکوم شد.
او با طرح شکایتی در مورد مسایل مالی سعی کرد پرونده را پیچیده و شکایت مرا از مسیر اصلی منحرف کند.
در نهایت از همه دردسرهای پرونده خسته شدم و شکایتم را پس گرفتم. حکم او لغو شد و هیچگاه بازداشت و یا زندانی نشد. ولی همین حد که یک قاضی پرونده را بررسی کرده و او را مجرم تشخیص داده بود برایم کافی بود. اخاذی به پایان رسید و فکر می کردم می توانم ماجرای ویدئو را فراموش کرده و برگردم سر زندگی ام. ولی اشتباه می کردم.
سال ۲۰۱۲ یک سال پس از شروع اعتراضات سیاسی مصر و جنبش میدان تحریر من گروهی تشکیل دادم به نام "انقلاب دختران" که با یک هشتگ روی شبکه توئیتر شروع شد و به مرور به جنبشی از زنان جوان که برای تحول مبارزه می کردند بدل شد. احساس می کردیم ما زنان در مصر هیچ حق و حقوقی نداریم و در کشور خودمان با ما مثل مهمان رفتار می شود.
همان موقع تصمیم گرفتم حجابم را بردارم و فعالیتم را بیشتر کردم. در شبکه فیسبوک، بحث های تلویزیونی و جاهای دیگر با لحن صریح تری در مورد حقوق زنان صحبت می کردم.
کارهای من مخالفت برخی از مردها را برانگیخت و توهین به من در شبکه های اجتماعی شروع شد. در اکتبر ۲۰۱۴ یکی از این غول های غارنشین لینکی به ویدئوی رقص من را با این اظهار نظر منتشر کرد:"این غدیر احمد است که می خواهد دختران مصر را فاسد کند و این هم ویدئویی است که نشان می دهد خود او بی بند و بار است."
این برای من نقطه عطفی شد. از خشم داشتم می ترکیدم. با خودم می گفتم :"حاضر نیستم از من حق سکوت بگیرند، حاضر نیستم مرا تهدید کنند، و به خاطر هیکل زنانه ام زیر بار شرم نمی روم. دیگر هیچگاه در مورد بدنم احساس گناه نخواهم کرد و از آنچه که می توانم با بدنم بکنم نخواهم ترسید."
اکنون داستانم را برای همه بازگو می کنم تا به این وسیله هزاران دختر در سراسر جهان را که بوسیله تصاویر دیجیتالی تهدید و وادار به سکوت می شوند، تشویق کنم.
تصمیم گرفتم ویدئوی رقص را روی صفحه فیسبوک خودم منتشر کنم تا همه دنیا آنرا ببینند. در پیام همراه آن نوشتم:"دیروز یک عده مرد با منتشر کردن این ویدئوی خصوصی از رقصیدن با دوستانم سعی کردند مرا شرمسار کنند. با نوشتن این پیام اعلام می کنم که بله این ویدئوی من است و نه خیر من از بدنم خجالت نمی کشم. خطاب به همه کسانی که بعنوان یک فمینیست می خواهند مرا تخطئه کنند می گویم که من به تصورات غلط و رایج در جوامع شرقی در مورد بدن زنان باور ندارم و این مسایل را پشت سر گذاشته ام. من خجالت نمی کشم چون با خوشحالی می رقصیدم، درست همانطور که در عروسی خواهرم در جمع رقصیدم و آنجاهم پیراهن کوتاه و بدن نمایی پوشیده بودم. حالا می خواهم از شما بپرسم: چه چیزی واقعا شما را ناراحت کرده؟ بی بند و باری من؟ یا اینکه من بدون خوابیدن با شما فاحشه شده ام؟ بدن من نه موضوع و نه منبع شرم است. چیزی در این ویدئو نیست که از آن پشیمان باشم."
به فاصله کوتاهی این ویدئو و پیام در شبکه های اجتماعی بازنشر و پر طرفدار شد. خیلی ها می گفتند چقدر شجاع هستی و با استدلال من موافق بودند که این حق زنان است که صاحب بدن خود باشند و در عین حال این حق آنهاست که روی شبکه اینترنت حریم خصوصی آنها نقض نشود. دوستان نزدیکم با من تماس میگرفتند و حمایتشان را اعلام میکردند. بالاخره پس از پنج سال احساس میکنم که به همه آن هراس ها پایان داده و آن ماجرا را برای خودم تمام کرده ام.
در این دو سالی که گذشته از منتشر کردن ویدئو هیچ پشیمان نشدم. هر از چند گاه یکبار دختری باید قید و بندهایی را که برای دختران ساخته شده بشکند. دختری باید به پا خیزد و بگوید:"مرا به وسیله تصاویر خصوصی ام به سکوت واداشتند. من عکس ها را به تصمیم خودم فرستادم ولی با این وجود هیچکس حق ندارد از آنها برای تحقیر و شرمساری من استفاده کند."
اکنون برای تشویق هزاران دختر در سراسر جهان که به وسیله تصاویرشان روی شبکه های اجتماعی تهدید و تحت فشار قرار می گیرند داستانم را با همه شما در میان می گذارم. حرفی که می خواهم به شما بزنم این است: شما تنها نیستید. من مشکلاتی را که برای شما پیش آمده تجربه کرده ام. احساس تنهایی و بی پناهی می کردم، احساس می کردم ضعیفم و احساس شرم می کردم. در مقاطعی از این تجربه دردناک کاملا از پا می افتادم. من این حق را ندارم که به شما بگویم مثل من بجنگید. ولی از شمامی خواهم از کسانی که به آنها اعتماد دارید، تقاضای کمک بکنید. وقتی شروع کنیم به کمک خواستن کمتر احساس تنهایی می کنیم و کمتر احساس خطر می کنیم. با همدیگر می توانیم فرهنگی را که باعث هراس و شرم ما می شود تغییر دهیم. با کمک همدیگر می توانیم از این مشکلات عبور کنیم. با همدیگر، مثل خواهران، می توانیم جهان را به جای امن تری برای زنان بدل کنیم.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar