شرم؛ به کودکان ما دست نزنید
- 43 دقیقه پیش
سال ۲۰۱۵ بود که خبر سوء استفاده جنسی گسترده از کودکان پاکستان را در بهت فرو برد. مرکز فاجعه روستای حسینخانوالا بود. جایی که مجرمان به صدها کودک و نوجوان تعرض کرده و با موبایلهایشان فیلم گرفته بودند. یکی از این قربانیان ماجرا را برای شمیلا جعفری، خبرنگار بیبیسی، بازگو کرده است.
روستای حسینخانوالا در شرق پاکستان است، نزدیک مرز هند. جادهای که به روستا میرود تازه کشیده شده. مسیر زیباست. هر طرف نگاه میکنی مزارع سبز است و درختهای میوه - و گاهی چند مرد یا زن مشغول کار.
حدود یک سال از روزی که این روستای آرام خبر اول رسانههای ملی و بینالمللی شد میگذرد. روزی که فیلمهایی از آزار جنسی کودکان روستا منتشر شد.
یکی از آن کودکان علی است (که البته علی اسم واقعیاش نیست). او همینجا به دنیا آمده و بزرگ شده. یک روز در سال ۲۰۰۹، وقتی سمت مدرسه میرفت، چند مرد با تفنگ جلویش را گرفتند و به یک ساختمان خالی بردندش. آنجا از علی سوءاستفاده جنسی کردند، و با موبایل فیلم گرفتند.
تمام مدتی که با علی حرف میزدم، دستهایش را به هم میمالید. رنگش پریده بود و صدایش تلخ و لرزان بود.
میگفت: "دوازده سالم بود. درست نمیفهمیدم چه کار میکنند. قبل از اینکه سوءاستفاده کنند آمپول بیحسی بهم زدند. آخر کار هم گفتند اگر به کسی چیزی بگویی فیلم را منتشر میکنیم.
علی به کسی چیزی نگفت، نه به خانواده نه به دوستان. اما این تازه اول ماجرا بود. مجرمان تا دو سال بعد بارها و بارها تهدیدش کردند، شکنجهاش دادند و سوءاستفاده جنسی کردند. تا اینکه سال ۲۰۱۱ درس و مدرسه و روستا را رها کرد و به شهر رفت.
تخمینهای محافظهکارانه حاکی از آن است که بین سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۱۴، مجرمان (که حدود بیست نفر بودند) از بیش از صد پسر نوجوان در روستای حسینخانوالا سوءاستفاده جنسی کردند. اغلب قربانیان زیر ۱۴ سال بودند.
علی حتی بعد از اینکه از روستا رفت، تهدید میشد. او در یک شرکت بینالمللی کار گرفته بود، اما ناچار بود بخش قابلتوجهی از پولش را به تبهکاران بدهد که فیلمش را منتشر نکنند.
میگوید: "یک بار سعی کردم خودم را بکشم. قرص خوردم. اما پسرخالهام رسید و بردم بیمارستان. آنجا شکمام را شستوشو دادند و زنده ماندم."
مبارزه
سال ۲۰۱۳ بود که برادر علی به علی زنگ زد و گفت ویدیو روی موبایل روستاییان دستبهدست میشود. آن موقع بود که علی فهمید دهها پسر دیگر هم مثل او قربانی شده بودهاند. یک شبکه خبری محلی مدعی شد حدود ۳۰۰ کلیپ آزار جنسی در حسینخانوالا پیدا شده.
علی و برادرش تصمیم گرفتند جلوی مجرمان بایستند. آنطور که خودش میگوید، عکسهایشان را از فیسبوک دانلود کردند. بعد رفتند سراغ جمع کردن ویدئوها. در نهایت ۹۸ فیلم از آزار جنسی ۳۹ کودک جمع کردند.
یکی از کسانی که به علی کمک کرد، مبین غزنوی بود، که یکی دو کوچه پایینتر از خانه پدری علی زندگی میکند. مبین در این سالها پرچمدار مبارزه با این دسته تبهکار بوده و تازگی به نمایندگی شورای روستا انتخاب شده. از رد گلولهها روی در خانهاش میشود فهمید در این راه با چه موجوداتی طرف بوده.
مبین هم در حسینخانوالا به دنیا آمده و بزرگ شده. بعضی قربانیان از اقوامش هستند. میگوید: "یک حلقه تبهکار بودند، همه از یکی از خانوادههای بانفوذ روستا. به همین خاطر حتی بعد از ۲۰۱۳ که بین خودشان دعوا شده بود و بعضیها فیلمها را منتشر کرده بودند، کسی جرأت نداشت جلوشان بایستد."
نهایتا مبین موفق شد اهالی روستا را بسیح کند. او و علی خانه به خانه میرفتند و سعی میکردند خانواده کودکان آزاردیده را راضی کنند حرف بزنند. مردم ترجیح میدادند سکوت کنند. آنطور که مبین میگوید، بعضی از نیروهای پلیس و تعدادی از نمایندگان آن منطقه در پارلمان حامی تبهکاران بودند و به مردم فشار میآوردند که حرف نزنند.
مبین میگوید: "پلیس حتی حاضر نبود شکایت ما را ثبت کند. میخواستند ماجرا را بزنند زیر فرش."
پس از مدتی روستاییها که از عملکرد پلیس شاکی بودند، به سرکردگی مبین جاده اصلی حسینخانوالا را بستند و با پلیس درگیر شدند. چندین نفر از هر دو طرف زخمی شدند.
کمکم کار به رسانههای محلی و بینالمللی کشید. گروهی در لاهور تظاهرات کردند. روی پلاکاردهاشان نوشته بود "دستتان را از کودکان ما بکشید" و "قربانی نباید شرمسار باشد". سرانجام با فشار بیسابقه مردم و سازمانهای حقوق بشری، بعضی از متهمان دستگیر شدند.
'اقلا بچهام امنیت دارد'
سالها از روزی که با تفنگ جلوی علی را گرفتند گذشته، و او همچنان تلاش میکند زندگیاش پس بگیرد. میگوید: "مادر و پدرم وقتی فهمیدند فقط گریه میکردند. سالها طول کشید تا جرأت کنم حرف بزنم. نمیدانستم اگر بگویم خانوادهام چه فکر میکند، دوستان و همسایهها چه میگویند."
اوایل سال جاری، دو تن از متهمان پرونده در دادگاه ضدتروریسم به حبس ابد و ۳۰۰۰ دلار جریمه محکوم شدند. قرار است حکم دو نفر دیگر به زودی صادر شود. سیزده نفر دیگر همچنان در زندان منتظر تشکیل دادگاهند.
علی میگوید پس از فاش شدن این فجایع، دهها خانواده از ترس روستا را ترک کردند. میگوید: "مردم وحشت کرده بودند. دو ماه تمام مدرسهها بسته بود."
اما این روزها به نظر میرسد زندگی در روستا به حالت عادی برگشته. مبین خوشنود است که آینده پسر چهار سالهاش در خطر نیست. میگوید: "مطمئنم کسی به او تعرض نمیکند."
اما او به خوبی میداند قربانیان این جنایت همچنان با مشکلات مختلف دستوپنجه نرم میکنند. میگوید: "دولت قول داده حمایت کند، اما هنوز کاری نکرده. مردم بچههایی را که جلوی تبهکاران ایستادند میشناسند. بعضیها برگشتهاند مدرسه، اما بعضی دانشآموزها و معلمان همچنان پشتسرشان حرف میزنند. نمیتوانند اینجا زندگی کنند."
سال ۲۰۱۶، قانونی در پاکستان وضع شد که طبق آن آزار جنسی کودکان و تولید تصاویر آزار کودکان جرم است.
مبین میگوید در حسینخانوالا تکنولوژی ابزار آزار شد، اما همان تکنولوژی کمک کرد مردم صدایشان را به گوش دیگران برسانند و بگویند آزار کودکان را تحمل نمیکنند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar