برادر ناصر رضایی: برادرم معترض بود جواب اش را با گلوله دادند
منصور رضایی، برادر ناصر رضایی که یکشنبه، ۲۶ آبان ماه ۱۳۹۸ بر اثر اصابت گلوله جان باخت در مصاحبه با کمپین حقوق بشر در ایران گفت که برادرش معترض بوده اما نهادهای امنیتی از خانواده او خواسته بودند که در مصاحبه با تلویزیون ایران او را “رهگذر” معرفی کرده و بگویند که توسط “اشرار” کشته شده است.
آقای رضایی به کمپین گفت که برادرش از ناحیه چشم راست هدف گلوله قرار گرفته و در گواهی فوت او علت مرگ را “اصابت گلوله” ذکر کرده اند.
آمار دقیقی از تعداد کشتهشدگان اعتراضات آبان ماه در ایران وجود ندارد. مقامهای جمهوری اسلامی از ارائه آمار رسمی کشته شدگان و بازداشت شدگان سرباز میزنند. عفو بین الملل ۳۰۴ مورد را مستند کرده و خبرگزاری رویترز به نقل از منابعی در وزارت کشور ایران، از کشته شدن حدود ۱۵۰۰ نفر در جریان اعتراضات آبان ماه و همچنین دستور رهبر ایران برای پایان دادن به اعتراضها “به هر شکل ممکن” خبر داده است.
کمپین حقوق بشر در ایران در بیانیهای اعلام کرده است که استفاده مقامات ایرانی از خشونت علیه معترضین در ایران، از جمله استفاده از سلاح گرم و اسلحه، منجر به کشتهشدن صدها نفر شده است و این اقدامات دولت برابر با تخلف آشکار و غیرقابل توجیه قوانین بینالمللی است و باید فورا متوقف شود.
ناصر رضایی به گفته برادرش ۳۵ ساله و فارغ التحصیل مهندسی کشاورزی بود، منصور رضایی به کمپین گفت: “ناصر تغییر رشته داده بود و مشغول خرید و فروش ماشین بود در همان فردیس کرج که به اتفاق همسرش که دو سال بود ازدواج کرده بودند آنجا زندگی می کرد. آن روز که او را کشتند حدودا ساعت ۵:۴۵ عصر تلفنی با او حرف زدم و یک ربع بعد چون در اعتراضات بود از نگرانی دوباره زنگ زدم که فرد دیگری موبایل برادرم را جواب داد و گفت که او گلوله خورده. ما سنندج زندگی می کنیم و تا برسیم به کرج شد نیمه شب و نگذاشتند حتی نزدیک بیمارستان قائم که برادرم را آنجا منتقل کرده بودند شویم خیابان را بسته بودند.”
“حدود ساعت ۷ صبح بود که رفتیم بیمارستان و گفتند که جنازه ناصر را فرستاده اند بهشت سکینه. رفتیم بهشت سکینه گفتند باید نامه امضا کنید و تعهد دهید که نباید تشییع جنازه ای برگزار شود و باید سریع همان روزی که تحول می دهند خاکسپاری شود. هیچ پولی از ما نگرفتند و همان روز۶ غروب تحویل گرفتیم و و راه افتادیم شهر خودمان و شبانه در قروه سنندج خاکسپاری کردیم بدون هیچ مراسمی و هیچ تشییع جنازه ای و فقط خانواده خودمان بودند و چند آشنا که خبردار شده بودند.”
برادر ناصر رضایی از فشارهایی که از سوی نهادهای امنیتی متوجه او و خانواده اش شده به کمپین گفت: “ما فقط یک مراسم در مسجد داشتیم که همان هم با حضور نیروهای امنیتی بود. می خواستند با من مصاحبه کنند به صورت نمایشی که یک کاغذی می دادند من آن کاغذ را حفظ می کردم و آنچه که در کاغذ نوشته بودند را باید می گفتم. مبنی بر این که ناصر رهگذر بوده، اشرار به او تیراندازی کرده اند و از اینجور چیزها. می خواستند از گردن خودشان باز کنند و بگویند که تیراندازی توسط مردم اتفاق افتاده. من نپذیرفتم. گفتند شکایت کنید ما شکایت نکردیم. گفتند شهید اعلام می کنیم و دیه می دهیم که ما هیچ کدام را قبول نکردیم.”
او به کمپین گفت که نمی داند ماموران لباس شخصی که خواستار چنین مصاحبه ای از سوی خانواده ناصر رضایی بودند از کدام ارگان یا نهاد بودند. منصور رضایی به کمپین گفت: “برادر من رهگذر نبود، معترض بود و در اعتراضات حضور داشت و حتی همان روز که با من حرف زد به من گفت که باید این بار حق مان را بگیریم. هیچ وابستگی به هیچ سازمانی نداشت و الان خیلی ها می پرسند که با چه کسانی رفته. با هیچ کسی نرفته. خودش رفته خودجوش و نسبت به گرانی بنزین اعتراض داشت نسبت به حکومت اعتراض داشت رفت و جواب اش را با گلوله دادند. گلوله ای که توی چشم راست اش خورده بود.”
برادر ناصر رضایی از ادامه آزارهای امنیتی خبر داد و گفت: “همچنان اذیت می کنند مثلا می خواستم یک امتحان بدهم برای یک مدرکی اما نگذاشتند و دلایل الکی آوردند و مرا از امتحان منع کردند. گفتند سن شما نمی خورد گفتم چرا اسم نویسی کردید چرا از من پول گرفتید. کارت ورود به جلسه به من داده بودند از من گرفتند و دیگر جواب ندادند. پدر و مادرم در بیمارستان بستری بودند و ماموران در بیمارستان سراغم آمدند و گوشی موبایلم را از من گرفتند. گفتند از لحاظ امنیتی باید چک کنیم و تقریبا دو هفته بعد پس دادند. نگذاشتند آن طوری که سنگ قبرش را خودمان دلمان می خواست بنویسیم و هرکجا می رفتیم مثلا برای گل می رفتیم یا برای سنگ قبر می رفتیم پشت سر ما فورا می رفتند سوال جواب می کردند.”
منصور رضایی به کمپین گفت: “شعر شاملو را روی سنگ قبر ناصر نوشتیم می گفتند آن را هم نباید بنویسید. اما ما نوشتیم. شعر مورد علاقه خود ناصر که زمزمه می کرد که “مردی ز باد حادثه بنشست، مردی چو برق حادثه برخاست، آن ننگ را گزید و سپر ساخت، وین نام را بدون سپر خواست”. پایین این شعر هم علت فوت را اصابت گلوله می خواستیم بنویسیم که رفتند پاک کردند و گفتند نمی گذاریم سنگ بگذارید آن را پاک کردند ولی شعر ماند.”
خانواده ناصر رضایی شکایتی برای شناسایی قاتل فرزندشان نکرده اند. برادر او به کمپین گفت: “به ما گفتند بروید شکایت کنید شهید اعلام می کنیم و دیه می دهیم. ما شکایت از کی بکنیم؟ از چه کسی؟ دادگاه که خودشان هستند رسیدگی که نمی کنند. یک مخاطب باید داشته باشیم. ما نمی دانیم که ما سنندج بودیم آنها فردیس کرج بودند تا رسیدیم جنازه تیر خورده به ما تحویل دادند. از کدام نهاد شکایت کنیم؟ از چه کسی؟ می گفتند بیایید شکایت کنید که ما بعد یک مدت برویم و بگوییم رضایت می دهیم شهید اعلام کنید بعد بنر چاپ کنند و بزنند دور میدان که بسیجی بوده. من خودم دیدم کسانی که به اسم بسیجی بنر چاپ شده. ما شکایت نکردیم و نه شهید و نه دیه را قبول نداریم. کاری هم از دست مان ساخته نیست پدر من ۷۰ سالش است و مادرم ۶۵ سال دارد کاری از دست شان برنمی آید. من هم فقط می توانم اطلاع رسانی کنم که رسانه ها هم کاری برای ما نمی توانند بکنند.”
منصور رضایی به کمپین گفت که گواهی فوت برادرش را به خانواده او تحویل نداده اند: “گواهی فوت را به ما ندادند. در بهشت سکینه موقع تحویل جنازه ناصر از پشت شیشه، پرونده را باز کردند گفتند بیا ببین و مشخصات را تایید کن. همان جا دیدم نوشته علت فوت، اصابت گلوله اما به ما ندادند.”
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar