کنایه هاشمی به مصباح یزدی: ما امام را درک کردیم، کسانی که میگفتند مبارزه حرام است امام را درک نکردند
+6
رأی دهید
-0
عصر ایران : چند دهه است که بسیاری از اخبار مهم و سیاسی حول محور آیت الله هاشمی رفسنجانی است، برای همین بسیاری او را «شناسنامه انقلاب» می دانند. با سبک خاطراتی منحصر به فرد که خود نیز معتقد است مثالش را نمی توان در دنیا یافت. او در واکنش به تندی ها در مورد خاطراتش، می گوید که « امامخاطرات را میخواند. امام هم خطبههای نماز جمعه و هم سخنرانیهای مجلس مرا گوش میدادند و میخواندند و اگر چیزی بود، میگفتند»
به گزارش طلوع صبح، آیت الله هاشمی به بخشی از روحانیتِ در اقلیت اشاره می کند که به گفته ی او، هنوز هم دل از احمدی نژاد و جریان انحرافی نکندهاند. این «اقلیت» را هاشمی «اقلیتی نیزه دار و زبان دار» می خواند.
همانطور که می دانید، پس از توافق هسته ای و همچنین بسته شدن پی ام دی، همچنان برخی صداهای مخالف شنیده می شود که البته بالذات بد نیست، اما برخی می گویند مخالفان استدلال دقیقی ندارند؛ شما توصیهای به دلواپسان داخل ندارید؟
اولاً در مقابل زیادهخواهیهایی که جمهوری خواهان و لابی اسرائیل در آمریکا دارند و کارهایی که میکنند، در ایران هم باید صدایی باشد. یعنی اینطور نباشد که همیشه آنها طلبکاری کنند و ما در اینجا بنشینیم و دفاع کنیم. ثانیاً تمام افراد و گروههای داخلی باید بدانند که این موفقیت متعلق به همه است. به خصوص باید نقش رهبری را در اینجا جدی بگیرند. رهبری نمیخواهند وارد میدان اجرایی شوند و مثل دولت حرف بزنند، اما مصالح کشور را با توجه به ظرفیتها میدانند. میدانید که بحث مذاکره با آمریکا هم پیش از اینکه این دولت بیاید، با اجازه رهبری شروع شده بود. سلطان قابوس، پادشاه عمان در سفر به ایران، پیام آمریکاییها را آورده بود و رهبری هم پذیرفته بودند. در اعلام این مواضع هم خود ایشان پیشقدم شدند و در ایام عید گفتند که من با مذاکرات مخالفتی ندارم. در مباحث عملی هم قدم به قدم در جریان بودند. هر مرحلهای که میگذشت، به ایشان گزارش میدادند و اگر مسیر نیاز به اصلاح داشت، اصلاح میکردند. البته انصافاً زحماتش را دولت و به خصوص تیم مذاکره کننده کشید.
آقای ظریف طی گفتوگویی که چند ماه پیش با «طلوع صبح» داشتند، گفتند امیدوارند که مواضع دلواپسان از سر نگرانیهای انتخاباتی نباشد. تصور شما چیست؟ این مواضع واقعاً از سیر خیرخواهی است یا بعضاً میتواند انتخاباتی باشد؟
با آن عملکرد و این مواضع، اگر انتظار و امید دارند که مردم به آنها رأی میدهند، مصداق آن ضربالمثل هستند که میگوید: «آرزو بر جوانان عیب نیست». حرکتهای همهی گروهها و احزاب سیاسی در همه جای دنیا انتخاباتی است و در ایران هم این حرکت در هر دو جناح هست. یعنی البته هم این طرفیها و هم آن طرفیها برای انتخابات برنامه دارند. آنچه که در این حرکات مهم است، این است که نباید مصالح و نیازهای واقعی کشور تحت الشعاع اهداف جناحی و سیاسی قرار بگیرد. ما باید تا آنجا پیش برویم که به مصالح کشور آسیب نزنیم. من بعید میدانم که نیروهای داخلی این مقدار متوجه نباشند که باید این دستاورد را حفظ کنند.
پس از صحبتهای چندی پیشِ حضرتعالی مبنی بر حمایت بخشی از روحانیون از تفکرات جریان انحرافی، واکنشهایی دیده شد. نظر شما در مورد واکنش این گروهها که بعضاً اصرار دارند که انتخاب آنها در سال 84 صحیح بوده، چیست؟
بعضی از انسانها هر کاری که میکنند، زود برنمیگردند و اشتباهات را تکرار میکنند. مگر آن جریان که بر سر کار آمده بودند، خودشان چنین موقعیتی در جامعه داشتند؟ کسانی که به خاطر بغض، حب آن جریان را به دل گرفته بودند، آنها را بیش از حد تقدیس کردند و حرفهایی چون خلیفه الهی، معجزه هزاره سوم و دولت امام زمان دربارهی آنها زدند و ادعاهای واهی و کارهای آنها را پذیرفتند، در حالی که هر یک از گفتار و رفتار آن جماعت مانند اینکه می گفتند «امام زمان میآید و گردن این علما را میزند، رأی ما به خاطر حمایت بزرگان پایین آمد و یارانه پول امام زمان است و ...»، کافی بود که تبری بجویند. ولی دیدید که چگونه حمایت میکردند و هنوز هم دل از آنها نکندهاند.
آیا قبول دارید که این بخش از روحانیت در خود جریان و جماعت روحانیت هم در اقلیت محض هستند؟
بله، قبول دارم که در اقلیت هستند، اما اقلیت نیزهدار و زباندار.
با وجودی که قطعاً خاطرات شما پیش از انتشار بارها و بارها مطالعه میشود و به سمع و نظر حضرتعالی میرسد. آیا حذف نکردن بخشی از خاطرات شما که میدانید باعث جنجال میشود، عامدانه است؟ چون چنین چیزی در میان سیاستمداران چندان باب نیست که تا این اندازه شفافیت در خاطرات داشته باشند.
فکر میکنم این سبک خاطراتی که من دارم، بیسابقه باشد. نمیدانم شما میتوانید سابقهای اینگونه پیدا کنید یا نه. از سالها پیش شروع کردم که خاطرات را پخش کنم. بعضی از افراد زنده هستند که میگویم با او جلسه داشتیم و اینگونه گفته شد. اگر غیر از این باشد، خودش میگوید که اینگونه نیست. مواردی هم پیش میآید. یعنی افرادی هستند که وقتی کتاب چاپ میشود، میگویند آن موضوعی که برای من نوشتید ـ خوب یا بد ـ چیزی کم یا اضافه داشت. ما هم میگوییم که در چاپ بعد اصلاح میکنیم. البته فعلاً سعی میکنیم از آنهایی که هستند، بپرسیم. چون من خیلی مختصر مینویسم و ممکن است چیزی از قلم بیفتد. البته سبک نگارش من روزانه است و حتی ساعت را که صبح یا عصر یا شب بود، مینویسم که روشن است. در سفرها، هرکاری میکنم، مینویسم و روشن است. در زمانی که امامبودند، یک نفر پیدا نشد که بگوید این حرف اشتباه بود. امام خاطرات را میخواند. امامهم خطبههای نماز جمعه و هم سخنرانیهای مجلس مرا گوش میدادند و میخواندند و اگر چیزی بود، میگفتند. مطمئناً اگر یک مورد هم بود، میگفتند، چون خیلی حساس بود که کسی حرف خلافی نقل کند. اینگونه نیست که اینها میگویند.
امامیک استثنایی داشتند که اینها میفهمند چه چیزی است. زمانی امامگفتند که ائمه جمعه نباید جزو حزب جمهوری باشند و فوری استثنا کردند که غیر از آیتالله خامنهای و فلانی(هاشمی رفسنجانی). این استثنا چه معنایی برای اینها دارد؟ این یک حرف بزرگ است که آن همه امام جمعه بودند و ایشان به همه گفتند که جزو حزب نشوند، اما دیدند که ما دو نفر هم به نماز جمعه میرویم که گفتند این دو نفر استثناء هستند. از این موارد خیلی زیاد است.
اما می بینیم که آنها در مواجهه یک سند بزرگ و اصیل که در تاریخ به وجود آمده و خواهی نخواهی مرجع است، چه واکنش هایی دارند. چون از وقتی که خاطراتم را اینگونه روزانه مینویسم، هرکس میخواهد بداند که من هر لحظه از شبانهروز در کجا بودم و چه کار میکردم و با چه کسی حرف میزدم، به این مرجع نگاه میکند. هر سیاستمداری برای خودش ایامی دارد که معلوم نیست چکار میکند. اما من حتی اگر در تعطیلات و استراحت هم به جایی میرفتم، فضای همانجا را و همانگونه که بودم، منعکس میکردم. تا زمانی که امامحیات داشتند، کسی جرأت نمیکرد این حرفها را بزند و جرأت این حرفها را نداشتند. چون امامفوری به دهنشان میزد. یک بار خواستند در مسأله مک فارلین وارد شوند که در مقابل خطاب بزرگ «أَینَ تَذهَبُون» امامقرار گرفتند و گفتند که رادیو اسرائیل هم مثل شما این قدر وقیح حرف نمیزند. من فکر میکنم کسی که اینها را میداند، به حرفهای این جماعت توجه نمیکند. همان موقعها گاهی بزرگان با امامکار داشتند که حل نمیشد. پیش من میآمدند و من برای آنها حل میکردم. وقتی انسان مقید نباشد که حقیقت را بگوید، همه چیز را میگوید.
منتقدان شما اما، بهانه شان تکذیب خاطرات شماست.
اگر بناست کسانی امام را بشناسد، آنهایی هستند که لحظات حساس را خدمت امامبودند. از لحظه هایی که امامکارشان را شروع کردند و تا آخرین لحظه که از دنیا رفتند، جزو امنای امامبودند. اعتمادی که امام در تاریخ خودشان به ما داشتند به کمترکسی داشتند. اینهایی هم که چنین حرف هایی می زنند، یک ادعاست و بیدلیل میگویند. ما میخواهیم امام را همانگونه که هستند، بشناسانیم. اصلاً افتخارمان این است که امام را درک کردیم. آنهایی که درک نکردند و میگفتند که جواب این خونها را چه کسی میدهد و مبارزه حرام است، باید فکری بکنند.
روایت قدیمی اخیرتان در مورد شورایی شدن رهبری کمی جنجالی شد و واکنش های زیادی را موجب شد ؛ به نظر می رسید برخی از این جنجال ها برای یک تقابل سازی تصنعی اتفاق افتاده است و خودتان نیز اخیراً گفتید این واکنش ها، طرح برخی مباحث انحرافی توسط بهانه جویان با سوء برداشت از سخنان تان بوده است؟
آیتالله خامنهای تنها شخصی است هستند که صلاحیت رهبری جامعهی اسلامی ایران را داشتند و دارند، مردم عاشق امام و در مرحله بعد رهبری هستند، و رهبری باید برای همهی جامعه باشد. الان محور اساسی هم برای حیات انقلاب و هم امنیت کشور ایشان هستند و ایشان مرکز مدیریت کشور هستند و ما هم باید به ایشان کمک کنیم. آیتالله خامنه ای از شاگردان خوب امام راحل بودند. نمونة آیتالله خامنهای را زیاد نداشتیم. خودم که سالها ایشان را میشناسم. همة علما که هستند، هم دوره تحصیل ما بودند و همه را میشناسم. کمتر کسی را نمیشناسم. هیچ فکر نکردم اگر مثل فلانی را جای آیتالله خامنهای میگذاشتیم، بهتر بود؛ ایشان برای رهبری بی نظیر است. اما یک عده مدعیان حمایت از رهبری این سرمایه دینی و ملی را منحصر به خود میدانند و با توهین و تهمت و افترا نسبت به دیگران، فکر میکنند که دارند به رهبری خدمت میکنند، در حالی که نباید به اسم دفاع از رهبری حرفهای نسنجیده زد . همانطور که گفته ام و مثل معروفی هم هست، دفاع بد، بدترین حمله است.
در آخرین انتخابات هیأت رئیسه خبرگان در سال گذشته، ظاهراً آنگونه که در رسانه ها منتشر شد، حضرتعالی دو، سه ساعت قبل از اینکه انتخابات هیأت رئیسه برقرار شود، مطلع بودید از اینکه احتمالاً رأی نیاوردن زیاد است.
این حرف دقیقاً برعکس است. همان روزها دو، سه نفر از خبرگان پیش من آمدند و گفتند که ما بررسی کردیم، 48 نفر به شما رأی مشخص می دهند و افرادی هم هستند که نمیخواهند بگویند و شاید هم بیشتر باشد و اصرار داشتند. گفتم: من رئیس بودم و خودم کنار رفتم و چرا اصرار میکنید؟ گفتند: این شرایط یک شرایط خاص است. توضیحاتی دادند که مرا قانع کردند تا نامزد شوم و شدم. تمایل نفسانی ام نبود، چون به مشورت اهمیت میدهم و صاحب نظرانی از مجمع جمع شدند و گفتند که نامزد شوم.
فکر میکنید اتفاقی افتاد که آخرین لحظات اینگونه شد؟
من نمیدانم و نمیخواهم کسی را متهم کنم. به هر حال این مقدار رأی دادند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar