در حالی که دو سال از تصویب این قانون میگذرد از گوش و کنار خبرهای خوبی شنیده نمیشود.
به گزارش «محبت نیوز» رضایت همسر اول تا دو سال قبل، تنها شرط ازدواج دوم آقایان محسوب میشد تا اینکه پس از کشوقوسهای فراوان در مجلس شورای اسلامی قانون حمایت از خانواده در سال ۹۲ به تصویب رسید و بر اساس این قانون هیچ مردی اجازه ندارد بدون حکم دادگاه و حتی در صورت رضایت همسر اول، همسر دوم اختیار کند اما ظاهرا کسانی وجود دارند که این قانون را با پول دور میزنند.
به گزارش آنا بر اساس این قانون هیچ مردی اجازه ندارد بدون حکم دادگاه همسر دوم اختیار کند و حکم دادگاه هم به سادگی به هر فردی داده نمیشود.
خبرهای در گوشی میگویند کافی است کمی پول داشته باشی تا به سادگی این قانون را نادیده بگیرند. با یک جستوجو در اینترنت به سادگی شماره دفاتر ازدواج و طلاق را پیدا میکنم. شماره اول متعلق به دفتری نزدیک خیابان سلسبیل است. دو بوق میخورد و پیرمردی تلفن را جواب میدهد. بدون اینکه خود را خبرنگار معرفی کنم، میپرسم: «میخواهم به عنوان همسر دوم با آقایی ازدواج کنم اما بدون حکم دادگاه راه حلی وجود دارد؟»
کمی تامل میکند و میگوید: «نه خانم جان راه حلی وجود ندارد. باید حتمن حکم دادگاه داشته باشید.»
رضایت زن شرط نیست
اصرار میکنم شاید بتوانیم راهحلی پیدا کنیم اما پیرمرد جوابش «نه» است و تلفن را قطع میکند. شماره بعدی متعلق به دفتر خانهای حولوحوش منطقه پونک است. تلفن را مرد میانسالی پاسخ میدهد. خواستهام را که مطرح میکنم، مرد میگوید: «مردی که میخواهی با او ازدواج کنی باید به دادگاه مراجعه کند. ادله بیاورد، قاضی شرایط را میسنجد و اگر ادله مناسبی ارائه شده بود مثل عدم تکمین، ناتوانی در بارداری و مواردی از این دست آنگاه دادگاه شاید حکم به ازدواج دوم دهد. در ضمن حتی اگر زن اول هم راضی باشد اما حکم دادگاه وجود نداشته باشد، نمیتوانیم عقد را به صورت رسمی ثبت کنیم. اگر تنها رضایت زن شرط بود هر مردی میتوانست به زور کتک از همسر اولش رضایت بگیرد.»
وضعیت مالی مناسب شرط اصلی کمک
بر خواستهام اصرار میکنم که میپرسد: «شما طلاق گرفتهای؟» پاسخ میدهم: «بله» با کمی تامل میپرسد: «آن بنده خدایی که میخواهید با او ازدواج کنید وضعیت مالی مناسبی دارد؟» پاسخ مثبت که میدهم، میگوید: «مدارکتان را به همراه طلاقنامه و البته مردی که میخواهید با او ازدواج کنید، بیاورید تا یک جلسه مشاوره با هم داشته باشیم تا اگر خدا بخواهد کاری برایتان انجام دهیم.»
دفترخانه بعدی در خیابان نازی آباد است. دختر جوانی تلفن را پاسخ میدهد: «راه حلی وجود ندارد جز اینکه صیغه شوید.» میگویم: «نمیخواهم صیغه شوم فقط عقد دائم. کسی را نمیشناسی که به من کمک کند؟»
چند دقیقه سکوت میکند و بعد میگوید «تنها آقای «م» میتواند به شما کمک کند» این را میگوید و شمارهاش را در اختیارم قرار میدهد.
با آقای «م» تماس میگیرم و تمام شرایط و خواستهام را برایش توضیح میدهم که میگوید: «چند دفترخانه هستند که این کار را انجام میدهند اما نزدیک دو و نیم میلیون تا دو میلیون و ۷۰۰ هزار تومان پول میگیرند. یکی را چند روز پیش برای این کار معرفی کردم که به من گفت همین حولوحوش ازش پول گرفتند.»
سند ازدواج هم میدهیم
میگویم: «عقدنامه معتبر هم میدهید؟» پاسخ میدهد: «در شناسنامه آقا اسم شما را ثبت نمیکنند تا مبادا چشم همسر اولش به اسم شما نیفتد اما سند ازدواج به شما داده میشود و اسم آقا هم در شناسنامه شما وارد میشود. با این شرایط نه مشکلی برای شما به وجود میآید و نه برای آقا.»
آدرس دفترخانهای که این کار را انجام میدهم، میپرسم که پاسخ میدهد: «به شما جواب نمیدهد خانم. اگر خواستهات حتمی است من با دفترخانه صحبت میکنم. شما هم یک عکس و شناسنامه بیاورید تا برایتان معرفی نامه بنویسیم تا به آزمایشگاه بروید و روز عقد هم شما با من تماس میگیری و من هماهنگی آخر را انجام میدهم.»
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar