آیتالله خامنهای و مجلس سلطانی در برابر مجلس آمریکایی
+29
رأی دهید
-9
اکبر گنجی ( روزنامه نگار و پژوهشگر ایرانی)
آیتالله خامنهای مطابق معمول از طریق شورای نگهبان صلاحیت هزاران تن از رقبا و منتقدان را برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی رد کرد تا خیالش بابت تشکیل «مجالس سلطانی» کاملاً راحت باشد. رد صلاحیتها را هم «حق الناس» قلمداد کرد و همچنان از هدف آمریکا برای نفوذ به مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی از طریق انتخابات سخن گفت.
آیا با این همه رد صلاحیت و غیر رقابتی کردن انتخابات، باز هم باید نگران نفوذ دولت آمریکا در دو مجلس ذکر شده باشد؟ چرا همچنان مریدان نصب شده از سوی وی، مردم را از نفوذ آمریکا به این دو مجلس میترسانند؟ برای تأیید این مدعا، ابتدا به سه نمونه زیر بنگرید که هر سه در هفته جاری - یعنی پس از اعلام رد صلاحیتهای گسترده- بیان شدهاند:
الف- آیتالله موحدی کرمانی- دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، امام جمعه تهران، عضو مجلس خبرگان رهبری- در سومین همایش انتخاباتی اصول گرایان یادآور شد که «مقام معظم رهبری تأکید کردند آمریکا میخواهد در دو مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری نفوذ کند». سپس این پرسش را مطرح کرد که «چگونه میتوان راه نفوذ آمریکا را در مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری بست؟».
او گفت که اصولگرایان اجازه نخواهند داد چنین اتفاقی بیفتد. اما برای دشمن -آمریکا- نفوذ در مجلس خبرگان رهبری، مهمتر از نفوذ در مجلس شورای اسلامی است. برای اینکه اگر آیتالله خامنهای بمیرد، مجلس خبرگان باید رهبر بعدی را انتخاب کند و «کلید نظام دست رهبر است».
ب- آیتالله صدیقی هم در نماز جمعه این هفته تهران با ابراز «باید به مسئله نفوذ توجه کنیم»، اظهار داشت: «نکند خدای ناکرده شاهد مجلسی باشیم که بیانیه آمریکا در آن خوانده شود؛ نکند شاهد خبرگانی باشیم که بهجای این که «یار» باشد، «بار» باشند و قداستشکنی کنند؛ نکند خبرگان میدانی برای زورآزمایی این گروه و آن گروه باشد».
پ- وبسایت آیتالله خامنهای بخش اصلی صفحهاش را به شماره جدید «خط حزبالله» اختصاص داد که آن هم موضوعش ممانعت از نفوذ عوامل نفوذی آمریکا و دشمنان به نظام جمهوری اسلامی توسط آیتالله خمینی بود.
هدف اصلی آیتالله خامنه ای و اصولگرایان تشکیل «مجلس سلطانی» است، یعنی مجالسی که نه تنها مطیع محض اوامر رهبری باشند، بلکه به دنبال کشف «منویات» رهبری و عمل به آن باشند.
سپاه پاسداران در سراسر کشور تعداد بسیاری از نیروهایش را نامزد انتخابات کرده است. آنها هم قصد دارند تا اکثریت مجلس را به دست آورند. سپاه متشکلترین نیروی سراسر کشور است. آنان با بسیج نیروهای سپاه و بسیج و بودجه هنگفت، دستیابی به هدف را چندان دشوار نمییابند.
اصلاحطلبان و اعتدالگرایان با رد صلاحیتهای گسترده نمیتوانند امیدی به تشکیل یک مجلس غیراصولگرا داشته باشند. آنها قصد دارند که با ارائه لیست، تا جایی که میتوانند مانع حضور نیروهای افراطی اصولگرایان و نظامیها در مجلس شوند. پس هدف اصلی اینان حذف افراطیهاست، اما اگر در میان تأیید صلاحیتشدگان افراد مستقلی بیابند، شاید بتوانند از طریق آنها تعداد بیشتری از اصولگرایان را کنار زده و مجلسی میانهرو تشکیل دهند.
نمایش قدرت اجتماعی
خامنهای و اصولگرایان با یک تیر دو هدف را نشانه رفتند. نه تنها رقبا را حذف کردند، بلکه امکان نمایش پایگاه اجتماعی رقیبان را از آنها ستاندند. در مجلس خبرگان طرح هاشمی رفسنجانی را کاملاً نابود کردند. هاشمی با بسیج کاندیداها قصد ارائه یک لیست سراسری برای مجلس خبرگان داشت که در بالای آن عکسهای حسن روحانی، سیدحسن خمینی و خودش قرار داشت.
طرف مقابل همه را رد صلاحیت کرد تا چنین فرصتی برای هاشمی و اصلاحطلبان پدید نیاید. حسن خمینی را هم تأیید صلاحیت نکردند. آیتالله علمالهدی در نمازجمعه نهم بهمن گفته است که کار مجلس خبرگان شناسایی «حجت امام زمان» و بیعت با اوست. اتفاق جالب توجه این بود که «حجت فعلی امام زمان» (آیتالله خامنهای)، یاران و نزدیکان «حجت قبلی امام زمان» (آیتالله خمینی) را حذف کرد. یعنی تأیید صلاحیتهای آن «حجت امام زمان» برای این «حجت امام زمان»، فاقد اعتبار است.
حالا اصلاحطلبان و اعتدالیون قصد دارند به نحو دیگری پایگاه اجتماعی خود را به نمایش بگذارند. هدف آنان این است که در تهران، هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی با تفاوت بسیار زیادی بر اصولگرایان پیروز شوند.
خامنهای و اصولگرایان در شرایط کنونی وقتی از نفوذ آمریکا به مجلس خبرگان رهبری سخن میگویند و از اینکه نکند در این مجلس بیانیههای دولت آمریکا قرائت شود و برای رهبری مشکل ایجاد کنند، منظورشان هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی است.
آری، به گمان آنان، این دو نفوذیهای دولت آمریکا هستند. یا چنین قلمداد میکنند که اینها نفوذیهای دولت آمریکا هستند. برای هر دو احتمال میتوان شواهدی از سخنان اصولگرایان عرضه کرد. حسن روحانی در دوران رقابتهای انتخاباتی گفته بود که به جای مذاکره با دیگران، باید مستقیماً با آمریکا وارد مذاکره شویم که «کدخدای» دیگران است.
همان زمان قالیباف به شدت به او به عنوان «نوکر» کدخدای جهان تاخت، اما حسن روحانی پیروز شد. با کدخدای جهان هم مذاکره کرد و سازش هستهای را به اجرا در آورد. اصولگرایان دائماً از خیانت او سخن گفتند که برخلاف رهنمودها و شروط «مقام معظم رهبری» در حال اجرای توافق هستهای است و قلب رآکتور اراک را با سیمان پر میکند، و کرد.
اصولگرایان برای زدن حسن روحانی دائماً سازش با «کدخدا» را طرح کرده و میگویند که روحانی و هاشمی راه حل مسائل داخلی را در سازش با آمریکا میبینند (حتی گفتهاند که هاشمی رفسنجانی همزمان با انتخابات فائزه هاشمی را به آمریکا اعزام کرده تا فتنه جدیدی به راه بیندازد). آمریکایی قلمداد کردن هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی، چه ناشی از اعتقاد به آمریکایی بودن آنها داشته باشد، چه نوعی تبلیغات سیاسی برای حذف آنان باشد، پیامدهای بسیاری دارد.
حالا اصلاحطلبان و اعتدالیون فرصت پیدا کردهاند که رفراندومی علیه خامنهای و اصولگرایان و سیاستهایشان به راه بیندازند. اگر آنان بتوانند با فاصله بسیار معناداری هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی را بر تندروهایی چون آیتالله محمد یزدی، آیتالله جنتی، آیتالله مصباح یزدی، آیتالله احمد خاتمی، و...- در انتخابات مجلس خبرگان رهبری تهران پیروز گردانند، تفاوت پایگاه اجتماعی طرفین آشکار خواهد شد.
تهران فقط پایتخت سیاسی کشور و پرجمعیتترین استان کشور نیست، تهران از نظر میزان تحصیلات، طبقه متوسط و جریانهای روشنفکری و هنری بر دیگر استانها چیره است. به همین دلیل نتایج تهران همیشه با نتایج دیگر شهرها تفاوت داشته و برای نظام سیاسی و گروههای سیاسی دارای اهمیت والایی است.
اگر نفوذیهای آمریکا و سازشکنندگان با «کدخدای جهان» با تفاوت چشمگیری پیروز شوند، این امر برای آیتالله خامنهای و اصولگرایان دارای نتایج بسیار است.
حقیقت این است که هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی طرفدار مذاکره و رابطه با آمریکا هستند. آنان این امر را به سود منافع ملی ایران به شمار میآورند. اما این مدعا کجا و مدعای «نفوذی آمریکا» و «نوکران کدخدای جهان» بودن کجا؟
فرض کنیم حق با آیتالله خامنهای و اصولگرایان باشد، یعنی این دو نفوذیهای آمریکا باشند که قصد دارند بیانی
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar