روزنامههای تهران، بقایی همان احمدی نژاد است
- 6 ساعت پیش
روزنامههای امروز صبح تهران، دوشنبه پانزده اسفند در گزارش های خود خبر داده اند که علیرغم خبر دو ماه قبل که نشان میداد رهبر جمهوری اسلامی رئیس جمهوری سابق محمود احمدی نژاد را از شرکت در انتخابات منع کرده و او هم پذیرفته است، بقایی رئیس دفتر وی که مدت ها در زندان بوده نامزد ریاست جمهوری شده و احمدی نژاد هم حمایت خود را از وی اعلام داشته که این همه از نظر روزنامهها به منزله حضور آن جناح در انتخابات آینده است.
همزمان با افزایش احتمال حضور یکپارچه مدیران دولت پیشین به صحنه انتخابات ریاست جمهوری، رسانههای تندرو بر حملات خود بر دولت افزوده اند. آخرین این تصادم ها ماجرای یک مصوبه مجلس است که شورای نگهبان آن را اصلاح کرد و تندروها مجلس را هدف تندترین اتهامها قرار دادند و توضیحات رئیس مجلس هم نه تنها آنان را به تغییر مسیر وادار نکرد بلکه همچنان بر نظر خود پافشاری میکنند.
تصویر ۱
همان روش پوتین - مدودف؟
شرق در گزارش اصلی خود با عنوان یک نفر باید فدا شود. گزارشی از فعالیت های این چند روزه احمدی نژاد رئیس جمهور سایق و همکاران نزدیکش داده و نوشته: فرزند احمدینژاد بعد از نامه به ترامپ و انتشار بیانیهای در دفاع از عملکردش و نقد دولت روحانی، دیروز هم به توییتر پیوست.
به نوشته این روزنامه: محمود احمدینژاد دو روز پیش توییت کرد: «یکشنبه پانزدهم اسفند ١٣٩٥ بهیادماندنی خواهد شد». معلوم بود که این گزاره بیشتر پروپاگاندای رسانهای است. اگر روش تبلیغات رسانهای حامیان احمدینژاد را در این یکی، دو سال دنبال کنیم، از این مثالها فراوان است. عبدالرضا داوری فعال رسانهای این جریان، بهویژه از این شیوهها زیاد استفاده میکند. با هیجان خبر از رخدادی در آیندهای نزدیک میدهد که بعدا مشخص میشود یک اتفاق معمولی بوده است. بااینحال برخی میگفتند قرار است احمدینژاد رئیس مجمع تشخیص مصلحت شود و ١٥ اسفند احتمالا اعلام رسمی آن است.
مطهره شفیعی در مقدمه مصاحبهای با مشاور رسانههای احمدی نژاد نوشته: سال۹۶ سال حساس وسرنوشت سازی برای اصلاحطلبان خواهد بود. قرار است اردیبهشت۹۶، دو انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر برگزار شود. صحنه ابتدایی انتخابات ریاست جمهوری آزمون سادهای برای روحانی نیست زیرا هنوز دستاوردهای برجام برتمامی ابعاد اقتصادی ایران هویدا نشده است. البته روحانی شانس بزرگی دارد و هیچ رقیب قدرتمندی درمقابل وی وجود ندارد. از این رو از هم اینک میتوان وی را در قامت رئیسجمهور دوازدهم دید.
به نوشته این روزنامه نگار: اصولگرایان تحت ائتلاف«جمنا»تلاش دارند به وحدت دست یابند تا از ورود مجدد روحانی به پاستورجلوگیری کنند. هرچند تا این لحظه«جمنا» هم نتوانسته شکاف عمیق بین اصولگرایان را درمان کند، زیرا جلیلی نپذیرفته که براساس معیارهای ائتلاف اصولگرایان در صورت عدم اجماع بر وی از کاندیداتوری انصراف دهد. واقعیت این است که حتی اگر جمنا بتواند نوعی ائتلاف را بین اصولگرایان به وجود آورد اما باز هم هستند اصولگرایانی که از این مکانیزم پیروی نمیکنند و مستقلا کاندیدا خواهند شد.
در ادامه این مقدمه از عبدالرضا داوری پرسیده شده وقتی احمدی نژاد اعلام کرد، از هیچ کس در انتخابات پیش رو حمایت نخواهد کرد، آرای خود را به صندوق روحانی خواهد ریخت چطور الان به حمایت از بقایی پرداخته؟ پاسخ این است: آقای احمدینژاد اعلام کرد بنا ندارد کنش انتخاباتی چه در قالب کاندیداتوری و چه در قالب پیوستن به جبهههای سیاسی و کمپینهای انتخاباتی داشته باشد، اما در شرایط فعلی ارتباطات متراکمی که در جامعه بر اساس ساختار شبکههای اجتماعی شکل گرفته موجب میشود نوع نگاه مردم به پدیدههای مختلف از عمق بیشتری برخوردار گردد. تودههایی علاقهمند هستند شیوه اداره کشور به مدل احمدینژادی یعنی«دسترسی همه تودهها به منابع ثروت، قدرت و منزلت» بازگردد، طبیعتا در این صحنه نزدیکترین افراد به دکتر احمدینژاد را انتخاب خواهند کرد.
خبرنگار آرمان پرسیده پس قرار است پروژه پوتین - مدودوف توسط احمدینژاد و بقایی در ایران اجرایی شود؟ داوری جواب داده:نه اشتباه نکنید، پروژه پوتین- مدودوف پروژه شخص پوتین بود که براساس آن پوتین، با نگاهی ابزاری و برای دوره گذار مدودوف را معرفی کرد تا خودش مجددا به صحنه بازگردد در حالی که آقای احمدینژاد ممنوعیتی برای کاندیداتوری نداشت و آقای بقایی هم رئیسجمهور دوره گذار نیست، او احساس میکند اگر درکنار آقای احمدینژاد کشور را اداره کند، بهتر میتواند به مطالبات مردم برسد.
به نوشته این روزنامه مشاور رسانههای احمدی نژاد گفته: به همین دلیل هم از رئیس دفتر احمدینژاد خواسته که رئیس ستاد انتخاباتش شود و مورد اخیر پیام روشنی دارد دراین معنا که بقایی همان احمدینژاد است. نگاه پوتین به مدودوف بهعنوان یک محلل و نگاهی ابزاری است اما در این صحنه بقایی همان احمدینژاد است.
بیل میزنم پس هستم
پوریا عالمی در ستون طنز شرق نوشته:ما واقعا تا الان فکر میکردیم هیچ تپهای نمانده و عزیزان و دانشمندان جوان در هشت سال مهرورزی همه تپهها را بیل زدهاند. منتها دیروز فیلمی منتشر شد که دکتر محمود احمدینژاد، اسفندیار رحیممشایی و بقایی را روی یک تپه نشان میدهد.
به نوشته این طنزنویس انتشار این فیلم از چند جهت حائز اهمیت است:اول این اولینبار است که فیلم مسئولان (سابق) کشور درآمده. پیش از این فقط فیلم بازیگران درمیآمد. و دیگر این که این باور غلط که رحیممشایی و احمدینژاد میروند در باغچه، خاکبازی، کاملا غلط است و آنها در باغچه بیلکاری میکنند. ما تا الان فکر میکردیم همه این بلایای غیرطبیعی اقتصادی و استراتژیک که پیش آمده محصول خود آقای احمدینژاد است که خدا را شکر با انتشار این فیلم متوجه شدیم ایشان دستتنها نبوده و کمک داشته.
ستون طنز شرق به این جا رسیده: واقعا ما نگران بودیم همه فشار را آقای احمدینژاد به خودش آورده باشد و کشور را اینطوری کرده باشد که خدا را شکر متوجه شدیم نه، فشار را تقسیم گروهی میکردند، یعنی با مدیریت و دکترین گروه فشار اجازه نمیدادند فشار به خودشان بیاید و به گروه فشار میآوردند. شاید هم باید مثبتنگر بود، یعنی احمدینژاد و مشاییاینا این چهار سال خوب تمرین کردند و بیلزنهای ماهری شدند. حالا هم فیلمش را گرفتند که دارند باغچه خودشان را بیل میزنند تا مردم دوباره بهشان رأی بدهند و باغچهشان را بدهند دست اینها. ما نمیدانیم.
تشدید مخالفت با دولت
اعتماد در گزارشی به درگیری کیهان و جوان دو نشریه تندرو با رئیس مجلس اشاره کرده و نوشته ایکاش فیش حقوقی و رانتهای کسانی که اینک دولت و مجلس را برای نگه داشتن افرادی در سمت های تخصصی تحت فشار قرار داده اند چه خوب بود اگر حقوق این افراد نیز منتشر میشد تا درک بهتری از واقعیت مبارزه با نابرابری و فقر این افراد ارایه شود.
به نوشته این روزنامه تندروها میخواهندکه افراد بیتجربه وکمسواد را با ٢٥ سال سن رییس بزرگترینکارخانجاتکشورکنند و فرض همکنیمکه حقوقشان زیاد نباشدکه البته هست، ولی ضرریکه از بیتجربگی و سوءمدیریت آنان از طریق اتلاف منابع و ورشکستگی به ملت زده میشود هزاران برابر هنگامی استکه یک مدیر لایق ولو با فیشهای حقوقی بالا مدیر باشد. همینکارها راکردندکه اقتصاد ملت را به این خاک سیاه نشاندند.
اعتماد در عین حال یادآوری کرده که این روزها محفل رسانهای تندروها کافی استکهکوچکترین چیزی به دست آورند تا آن را برجستهکرده و با دروغهای عجیب و غریب آن را منتشرکنند. اگر قرار بودکه این رسانهها در دوره احمدینژاد نیز چنین رفتاریکنند، روزانه باید دهها و صدها خبر ریز و درشت را به اطلاع مردم میرساندند، ولی ظاهرا در آن زمان مجاز به چنینکاری نبودند، حتی انتقادهای عادی را هم انجام نمیدادند، چه رسد به اینکه انتقادات را برجستهسازی یا دروغ منتشرکنند. این وضعیت محصول یک رانت و موقعیت ویژه سیاسی استکه اگرچه به ضررکشور است ولی به ضرر خودشان نیز هست.
موضوع رسانه ملی
علیرضا تابش در مقالهای در روزنامه ایران به تشریح اختلاف جدیدی پرداخته که بین جناح تندرو و رسانههایشان با رئیس مجلس درگیر شده است و نوشته این جناح با تحریف حقایق تصمیم بر افزایش حداکثر حقوق بخشی از مدیران که به دلیل تخصص های ویژه یا خدمات در نقاط محروم از سوی روسای قوا شایسته شناخته میشوند کوشیدند آن را در افکارعمومی به عنوان تصمیم مجلس نشان دهند در حالی که این تصمیم مجلس نبود بلکه شورای نگهبان برای حفظ نخبگان در دولت چنین اصلاحی را در قانون لازم دانست.
این نماینده اصلاح طلب مجلس توضیح داده امر مهم نقش صدا و سیما بود که در تمام این مدت نظر تندروها را منعکس کرده و هیچ گاه بر اساس رسالت خود در راستای رعایت انصاف سراغ مدافعان مصوبه مجلس و کسانی که توضیحات متفاوتی درباره آن داشتند نرفت و یکسره حرف گروه منتقد و مخالف دولت را صحیح و درست دانست و در ادامه آن حرکت کرد. این اتفاق قبلاً بارها رخ داده بود. ما شاهد هستیم در همین چند ماه اخیر صدا و سیما کوچکترین توجهی به مسائلی که به طور مثال در شهرداری تهران رخ داده، نکرده و در مقابل کوچکترین نقاط ضعف دولت را برجسته میکند.
مقاله روزنامه ایران تاکید دارد که: موضع رسانه ملی درباره پدیدههایی مانند «املاک نجومی» و «استخدامهای نجومی» که به شهرداری تهران مربوط میشود سکوت است، چنان که در رفتار صدا و سیما در قبال مذاکرات هستهای در دولت قبل و دولت فعلی کاملا دوگانه بود که نشان داد که هدایت صدا و سیما بیش از آنکه توسط مدیریتی از داخل مجموعه انجام شود، به دنبال یک مدیریت سیاسی خارج از این مجموعه در طیف منتقدان و مخالفان دولت صورت میگیرد.
ترجیح میدهم وزیر نباشم
محسن فیض الهی در گزارشی در همبستگی نوشته: ظریف در واکنش به این سوال که با توجه به اینکه در آستانه برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هستیم وبرخی از رقبای دولت فکر میکنند که میتوانند وزارت خارجه و برجام را به چشم اسفندیار (پاشنه آشیل) دولت تبدیل کنند، گفت: آنها اشتباه میکنند. به خاطر اینکه مردم ما هوشمند هستند و میدانند که این تصمیم (برجام) را نظام گرفته و اجرا کرده است و تمام دنیا معتقدند که این تصمیم هوشمندانهای بوده است. البته خیلیها در دنیا مثل دولت جدید آمریکا معتقدند که ایران در جریان این توافق منافع بیشتری را کسب کرده است، ولی کمتر کسی در دنیا پیدا میشود که ادعا کند ایران از این توافق ضرر کرده است.
به نوشته این گزارشگر: در همه این روزها ظریف سکوت کرد و سعی کرد از همه حاشیهها به دور باشد،با وجود آنکه رهبر انقلاب بارها تیم مذاکره کننده هستهای را یک تیم شجاع نامید اما مخافان دولت سعی کردند به دلیل رقابت سیاسی برجام را محل منازعه خود با دولت قرار دهند. در حالی که حسن روحانی میگوید این برجام بود که سایه جنگ را از سر کشور برداشت.
همبستگی تاکید کرده: جریانهای تندرو مخالف دولت بدون توجه به اهداف برجام با دستمایه قرار دادن مسائل جناحی مهمترین دستاورد سیاسی کشور را بازیچه دست خود قرار دادهاند ظریف میگوید از این بیاخلاقیها خسته است، آقای وزیر ترجیح میدهد دوباره به دوران بازنشستگیاش بازگردد در خانه بنشیند و به دور از هیاهو به کنسرت یا تئاتر برود.
دارایی ها ته کشیده است
صادق جنان صفت در روزنامه اطلاعاتاز زاویهای دیگر به همین نکته پرداخته و با اشاره به این که طیفهای تندرو مخالف حسن روحانی این روزها دیگر همانند دهه ۱۳۷۰ چندان نگران مسائل فرهنگی نیستند و برای رودررویی با دولت مستقر به میدان اقتصاد کوچ کردهاند نوشته ضعفهای تاریخی، ساختاری و حکومتی حاکم بر اقتصاد ایران نیز به کمک آنها آمده است و در حالی که دولت از بیان همه واقعیتها ناتوان است، حرفهای منتقدان جذاب به نظر میرسد.
نویسنده اقتصاددان با اشاره به این که وضعیت فعلی اقتصادی مردم نه ناشی از این دولت بلکه حاصل عملکردهای دراز مدت است آماری ارایه داده که نشان میدهد ایران و ایرانیان در مقایسه با دورههای پیشین از نظر حجم داراییها (منابع آب، خاک و آب و هوا، سهام شرکتهای دولتی، منابع بانکی، بودجه دولت، منابع صندوق بازنشستگی) فقیرتر شود و اگر این وضع یعنی خوردن داراییها ادامه یابد روزی میرسد که چیزی برای خوردن پیدا نمیشود.
ابتکار نوشته در این دنیای بهت زده از هم گسیخته باید مراقب داراییهای این سرزمین باشیم و آنها را در تنور انتخابات نسوزانیم. سوزاندن منابع ثروت و درآمد در ۵۰ سال گذشته موجب شده است که ایران کشوری ضعیف شده و در مقایسه با همتاهای قدیمیاش در ردههای پایینتر قرار گیرد. باید افراد و احزاب حاضر در انتخابات را هوشیار کرد که داراییهای ایران ته کشیده است و دیگر نه صندوقهای بازنشستگی پولی دارند، نه بانکها منابعی دارند، نه دولت میتواند پسانداز داشته باشد، نه آبی مانده است نه هوایی و نه شرکتی که سهام آن را بتوان فروخت.
تعزیه انتخاباتی
ابوالقاسم قاسم زاده در سرمقاله روزنامه اطلاعات با اشاره به نزدیک شدن تاریخ برگزاری انتخابات نوشته: تبادل کلمات بیشتر به رجزخوانی تعزیهها شباهت دارد تا ارائه سخنی با محتوا یا برنامهای برای حل مشکلات مردم و کشور! اما هنوز معلوم نیست که کدام لباس سبز بر تن کرده و کدام قرمزپوش است! رجزها بیشتر، رد و بدل کلمات در ترسیم شمایل شخصیتی یا فردی که گمان زده میشود نامزد آینده در این انتخابات خواهد بود و یا رد و قبول فردی و ارجحیت آن در پوشیدن ردای ریاست جمهوری آینده است! وقتی به مشکلات میرسی، راه حلی جدید نمیبینی.
به نوشته این مقاله: این روزها آلودگی هوا در کلانشهرها و بخصوص در شهرهای استانهای جنوبی کشور از آن جمله اهواز خبر روز است. یکی را پیدا کنید که گفته باشد، من راهحل جدیدی ارائه میدهم متفاوت از گذشته و با این راهحل در زمان معین دیگر از پدیده فاجعهبار آلودگی هوا خبری در کشور نخواهد بود. یا در مورد بحران آب یکنفر نمیگوید چگونه و با چه برنامه مشخصی بحران آب را متفاوت از آنچه که تاکنون دولتها انجام دادهاند، میتوان مهار و برطرف کرد و از این مخمصه محیطزیستی رهایی پیدا کرد؟
مقاله اطلاعات در نهایت تاکید کرده:شاید مهمتر، مبارزه با فساد باشد که هر تعزیهگردان یا رجزخوانی آن را اصلیترین معضل کشور میشمارد. از بانکها گرفته تا حقوقها که امروز آنرا «نجومی» مینامند چون در گذشته اصلاً سابقه نداشته است!) از رشوهخواری تا سوءاستفاده از مدیریتها و رانتخواری و زمینخواری، ولی یکی نیست که در آستانه انتخابات، به مردمی که میخواهند در اردیبهشت ماه پای صندوق رأی بروند، بگوید من با کار کارشناسی دقیق، راهحل فوری، و همهجانبه پیدا کردهام که اگر رأی شما مردم را بیاورم بدان میرسم.
آیا اسکار فرهادی سیاسی بود؟
مهرزاد دانش در مقالهای در شرق در پاسخ مخالفان اسکار فرهادی و اسکار فیلم فروشنده نوشته آنچه در کسب اسکار فرهادی نقش مطلق داشت، ظرفیتهای سینمایی این اثر بود و نه هیاهوهای سیاسی. اما پس نقش سیاست در این بین چه بود؟ هیچ صاحب شعوری نمیتواند در انکار فضای غلیظ سیاسی در زمانی که فیلم فرهادی در آخرین روزهای منتهی به مراسم اسکار قرار داشت بکوشد. اقدام ترامپ در اعمال سیاستهای نژادگرایانهای همچون قوانین ضدمهاجرتی و دیوارکشی، چنان درجه حرارت کوره سیاست را بالا برده بود که گویی گریزی از بحث دربارهاش نبود و نیست. بله، بین موضوع اسکار فروشنده و غلظت فضای سیاسی، همپوشانیهایی وجود داشت، ولی همپوشانی به معنای عینیت نیست.
به نوشته این منقد: سیاست در کسب اسکار هیچ تأثیری نداشت، ولی در بیشتر دیدهشدن فیلم فرهادی نقش داشتکه بین این دو تفاوت است. سیاست منجر به آن گردهمایی بزرگ میدان اصلی لندن شد، سیاست فرهادی را ناگزیر کرد تا به جای رفتن، دو هموطن را نماینده گرفتن جایزهاش کند، سیاست بسیاری را مشتاق کرد تا فیلمی را که سازندهاش (با آن سابقه درخشان جدایی نادر از سیمین) از ورود به آمریکا منع شده است، بیشتر و بیشتر ببینند. این سیاست است، اما فرایند انتخاب بهترین فیلم، مخصوصا در بخش بهترینهای غیرانگلیسیزبان، عمدتا بر سازوکارهای سینمایی استوار بود و سیاست نمیتوانست وارد حوزهاش شود.
مقاله شرق به این جا رسیده که: فروشنده هم در میان ازدحامهای سیاسی و ایدئولوژیک، توانست با تکیه بر عناصر سینماییاش، به قله اسکار برسد. نه، اسکار فرهادی سیاسی نیست، اگرچه فضای اطراف فیلمش بهشدت به سیاست نزدیک بود. بین این دو تفاوت است.
من دلم روشن است
میترا زمانی در ستون طنز جهان صنعت از قول مدیری از ستاد مبارزه با مواد مخدر خبر داده که یکی از بزرگترین قاچاقچیان حوزه مواد مخدر که سال گذشته دستگیر و حکم اعدامش را دستگاه قضا صادر کرده بود با قرار وثیقه آزاد شده است.
این طنزنویس افزوده: ببینید اینکه یک آدمی محکوم به اعدام شود بعد با وثیقه بیاید بیرون از چند جهت قابل بررسی است. شاید طرف بیرون زندان کار واجبی داشته! شاید دلش گرفته بوده. شاید به رسم معمول که قبل از اعدام میپرسند : خواهش آخرت چیست؟ گفته: منتظرم ببینم آخر بابک زنجانی چه میشود! شاید خواسته مهلت بگیرد برود کل سریال برکینگ بد را ببیند! شاید مهلت خواسته ببیند دعوای کارلوس کی روش و برانکو به کجا میرسد و آیا مرد پرتغالی، سرمربی آفریقای جنوبی میشود یا نه!
ستون جهان صنعت از قائم مقام دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر خواسته بدبین نباشند و بد به دلشان راه ندهد. فرد خاطی بر میگردد و اعدام میشود! من دلم روشن است.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar