پشت پرده محدودیت مسافرتی ایرانیان به آمریکا
- 22 دسامبر 2015 - 01 دی 1394
اوباما رئیس جمهور آمریکا در یک روند عادی کاری لایحه محدودیت مسافرتی به آمریکا را امضا کرد که هیچ ارتباط مستقیمی با ایران نداشت، اما بر اساس این لایحه از این به بعد تقریباً هر ایرانی در هر کجای جهان اگر قصد سفر به آمریکا را داشته باشد باید ویزا دریافت کند. ایرانیان حتی اگر تابعیت دوگانه ۳۸ کشورهای معاف از ویزای امریکا مثلاً استرالیا یا انگلیس را هم داشته باشند از این به بعد برای سفر به آمریکا باید ویزا دریافت کنند که هزینه و دردسر دارد.
بسیاری از ایرانیان از برخورد دوگانه آمریکا احساس توهین میکنند و در یک قضاوت اولیه نوعی بدجنسی و انتقام جویی بی هدف را در پشت این قانون میبینند. از سویی٬ تصویب این قانون در قضاوت اولیه، شکل جدیدی از تحریم را دوباره علیه ایران برقرار میکند که مانند تحریمهای اقتصادی به صنایع ایران ضربه می زند. این قانون به صنعت توریسم ایران آسیب میرساند زیرا توریستهای ثروتمند اروپایی عطای سفر به ایران را به لقای دردسرهای بعدیاش میبخشند. از این به بعد سفر به ایران مانند سفر به سودان و سوریه یا عراق برای اتباع همه کشورها نوعی سابقه بد پاسپورتی و به نوعی انگ امنیتی تلقی میشود. در دنیای امروز یک سر همه فعالیتهای مطبوعاتی، اقتصادی٬ هنری٬ علمی و سرمایه گذاری در سطح جهان به نظام ثروتمند و فعال آمریکا متصل است و شاغلان همه این عرصهها اگر به ایران سفر کرده باشند برای رفت و آمد به آمریکا دچار مشکل میشوند٬ در نتیجه احتمالا قید سفر به ایران را خواهند زد و ایران باز هم منزوی خواهد ماند.
امتیازهای تاریخی اوباما به ایران
اوبامای دمکرات حتی یک سال پیش از دور اول ریاست جمهوری و وارد شدن به کاخ سفید در جریان مبارزات انتخاباتی اعلام کرده بود که قصد دارد با ایران مذاکره کند، مذاکرات مستقیم، بدون پیش شرط و بدون واسطه. او از همان ابتدا طرح تغییر رژیم ایران را کنار گذاشت و گسترش مناسبات دیپلماتیک را انتخاب کرد. حال این سؤال مطرح میشود اکنون که اوباما کاخ سفید را ترک میکند چرا نسبت به طرح محدودیت مسافرتی به آمریکا که ایرانیان را هدف قرار میدهد سکوت کرد٬ طرحی که یک محدودیت کاملاً جدی برنامه ریزی شده را علیه ایرانیان اعمال میکند. به عبارت دیگر بسیار بعید است اکنون که یخ روابط دو کشور در حال آب شدن است و بیشتر از هر زمان دیگری دو کشور در مسیر تنش زدایی قرار دارند دولت اوباما به صورت تصادفی خلاف رویه هشت سال گذشته عمل کرده باشد.
برای نیت خوانی و اینکه به انگیزههای تصویب این طرح دست یابیم لازم است به چند نکته مهم در پرونده مذاکرات هستهای ایران با ۵+۱ اشاره کنیم. دولت اوباما از همان ابتدا با نیت حل کردن پرونده هستهای ایران وارد تماس با ایران شد و در یک روند دو ساله در موارد زیادی با دادن امتیاز به ایران و چانه زنیهای طولانی کمک کرد تا روند مذاکرات به سرانجام برسد. در شرایطی که رهبر ایران با ذهنیت خاص خود از هر فرصتی برای حمله به آمریکا استفاده و توهین های غیر معمول و غیر مؤدبانه را تکرار و نثار آمریکاییها میکرد٬ نامههای بسیار خصوصی رئیس جمهور آمریکا به رهبر ایران که محتوای آنها هیچگاه اعلام نشد حاکی از این بود که اوباما با یک مدیریت کلان کل روند مذاکرات و جزییات آن را مونیتور میکند و تیم آمریکا گرههای مذاکرات هستهای را یک به یک باز میکند. اوباما برای مهار اسراییل و مهار لابی جمهوریخواهان ضد ایران تلاشهای سیاسی فوقالعادهای را انجام داد. او در چند مورد با نخست وزیر اسراییل درگیر شد.
اوباما حتی تهدید کرد که مصوبه احتمالی کنگره در رد توافق جامع با ایران را وتو خواهد کرد. دولت اوباما حتی در مورد سایت پارچین کوتاه آمد و نگذاشت که سوابق نظامی و تحقیقات هستهای سایت نظامی پارچین تبدیل به گره لاینحل مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ شود. آمریکا حتی با گزارش آژانس به شورای امنیت سازمان ملل یا جزییات آن هم مخالفت نکرد، زیرا هدف دولت آمریکا این است که همه مراحل فنی مذاکرات هستهای با ایران و برداشته شدن تحریمها طی شود و به پایان برسد.
البته، رهبر ایران نیز با پیام دادن به مجلس در مورد اینکه جزییات توافق هستهای با ۵+۱ در مجلس باز و بحث نشود بسیار شبیه اوباما رفتار کرد و زمینه تصویب این توافق را بدون مجادله در سیستم مقننه ایران فراهم کرد.
کنار گذاشتن تعارف اوباما با ایران
با جزییاتی که نقل شد به تدریج میتوان به علل احتمالی رفتار دولت اوباما پی برد. قانون جدید آمریکا و اعمال محدودیت مسافرتی علیه ایرانیان٬ کل حاکمیت سیاسی ایران را در مقابل این انتخاب قرار میدهد که یا مشکل روابط دیپلماتیک خود را با آمریکا حل کنند٬ یا انتظار نداشته باشند که با پایان تحریمها ایران شاهد رونق اقتصادی باشد و ایران امتیازهای اقتصادی دریافت کند که نمیخواهد هزینه سیاسی آن را بپردازد.
آشنایی با نظام بینالملل حاکی از آن است که بدون ارتباط شفاف و تعریف شده با آمریکا٬ نه از سرمایه گذاریهای بزرگ خبری هست و نه میشود در سازمانهای بینالمللی حضور فعالی داشت. همه لابیهای اقتصادی و سیاسی در همه نهادهای جهانی به ترتیبی در تعامل با آمریکا هستند و بدون ارتباط با آمریکا٬ کشورها در این سازمانها قفل شده و چندین برابر هزینه میپردازند.
رهبر ایران متخصص گفتمانهای دوگانه تفکیک شده برای مصرف در داخل یا خارج از ایران است. او بارها اعلام کرده که پایان مذاکرات هستهای و بسته شدن پرونده هستهای ایران همان پایان تماسهای دیپلماتیک با آمریکاست. تاکنون دولت اوباما در روندی فرسایشی و در جریان مذاکره با ایران کوتاه آمده است٬ اکنون نوبت ایران و رهبر ایران است که دریابند پرونده مذاکرات هستهای و تنش زدایی با آمریکا و برقراری روابط دیپلماتیک با واشنگتن دوقلوهای تفکیک ناپذیر هستند که به هیچ وجه نمیتوان آنها را از هم تفکیک کرد.
دولت اوباما با تصویب قانون محدودیت مسافرتی به آمریکا٬ فشار آزار دهندهای را علیه ایران اعمال میکند. این قانون با تحت فشار قرار دادن حاکمیت سیاسی در ایران تلاش میکند تا پاسخ همه امتیازهایی را که در جریان مذاکرات هستهای به ایران داده شده است را یک جا دریافت کند. یعنی٬ اکنون نوبت رهبر ایران است که در پاسخ دیپلماسی اوباما٬ یا دستور مذاکرات علنی با هدف عادی سازی روابط دیپلماتیک را صادر کند٬ یا از خیر بخشی از دستاوردهای اقتصادی پس از برداشته شدن تحریمها بگذرد.
فشار سیاسی به رهبر ایران
قانون جدید آمریکا، بهزودی همه ایرانیان تحصیل کرده و ثروتمند و تأثیرگذار و تجار و سرمایه داران را در مقابل شخص رهبر ایران قرار میدهد که با موضعگیریهای خود مانع رونق گرفتن تجارت و کسب و کار آنها شده است و تلاش نمیکند تا اختلافات برقراری روابط دیپلماتیک با آمریکا حل و فصل شود.
اما دستاندازهای برقراری روابط دیپلماتیک با آمریکا نیز فقط به این معنا نیست که رهبر ایران در سخنرانیهای خود به آمریکا حمله نکند یا محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران راحتتر با جان کری وزیر خارجه آمریکا تماس داشته باشد. سیاست خارجی دمکراتها و دولت اوباما اکنون دیگر ملاحظات و پیش شرطهای مشخصی را برای تنش زدایی در روابط دیپلماتیک با ایران در نظر گرفته است. این ملاحظات لیستی از سیاستهای داخلی و خارجی است برای اینکه اثبات کند رفتار ایران در منطقه تغییر کرده و در صحنه داخلی نیز فضای سیاسی شاهد تحولاتی بوده است.
آنچه که آمریکا از ایران میخواهد پایان دادن به مداخله سیاسی نظامی در سوریه و پایان دادن به حمایت از گروههای به اصطلاح تندرو است. همچنین ایران باید تهدید اسراییل و تجهیز نظامی جریانهای ضد آمریکایی در آفریقا و آمریکای لاتین را متوقف کند و پیمانهای نظامی و نگرانیهای های سیاسی ـ امنیتی آمریکا در منطقه را به رسمیت بشناسد. به عنوان یک سابقه تاریخی از چنین روابطی٬ تهران و واشنگتن به غیر از ماجرای سفر مک فارلین به ایران٬ یک بار و در آستانه حمله آمریکا به افغانستان و طالبان در سال ۲۰۰۱ به هم نزدیک شدند و در جریان مذاکرات مفصل نظامی و امنیتی٬ عملیات نظامی و امدادی متعددی را با یکدیگر هماهنگ کردند.
به عبارت دیگر٬ در صورتی که ایران با اصلاح ذهنیتهای قبلی خود گام به گام به تنش زدایی عملی با آمریکا اقدام کند دو طرف به اشتراکات خود نزدیکتر میشوند. بعد در صورتی که برخی از استانداردهای داخلی ایران از جمله بهبود نسبی وضعیت حقوق بشر نیز عملی شود، میتوان انتظار داشت که رئیس جمهور بعدی آمریکا ایران را از لیست کشورهای حامی تروریسم خارج کند. در آن صورت ایرانیان نیز به صورت اتوماتیک از شمول قانون محدودیت سفر به آمریکا نیز معاف شوند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar