مهدی جلالی در گفتگو با “تقاطع”: قاسم سلیمانی خود را در نقش مختار ثقفی میبیند
تاریخ انتشار: ۷ آبان, ۱۳۹۴
مرکز مطالعات لیبرالیسم – علیرضا کیانی: هرچند که توسعهطلبی منطقهای جمهوری اسلامی سابقهای همپای عمر این نظام دارد، اما در سالهای اخیر این مساله بیش از پیش خودش را نشان داده است. این توسعهطلبی، هزینههای مادی بسیاری روی دست جمهوری اسلامی گذاشته و مشروعیت بینالمللی آن را بیش از پیش متزلزل کرده است. با مهدی جلالی تهرانی درباره اهداف سران جمهوری اسلامی از دخالتهای گسترده منطقهای به گفتگو نشستم. آقای جلالی که دانشآموخته امنیت بینالملل از دانشگاه “کلمبیا” است، در این گفتگو از محوریت ذهنیت آخرالزمانی در تصمیمگیریهای کلان جمهوری اسلامی صحبت میکند.
علیرضا کیانی: دخالت منطقهای جمهوری اسلامی در سالهای اخیر وارد فازهای جدیتری شده است. سوریه و عراق نمونههای متاخر این مساله هستند. مخالفتهای منطقهای و جهانی گستردهای نیز در برابر این دخالتها وجود دارد. آیا میتوان این را به امپریالیسم شیعی تعبیر کرد و در پناه آن این پرسش را مطرح کرد که جمهوری اسلامی چه منافع مشخصی از این دخالتهای منطقهای دارد؟
مهدی جلالی تهرانی: مشکلی که معمولا در تحلیلهای سیاسی ما از رفتار جمهوری اسلامی به چشم میخورد این است که ما با منطق و جهانبینی خودمان، رفتار جمهوری اسلامی را تحلیل کنیم. در حالی که منطق و جهانبینی آنها کاملا متفاوت است. مانند این است که یک بیمار اسکیزوفرنیک را با یک بیمار سالم مقایسه کنیم. منطق این دو بیمار اساسا فرق دارد. برای این قضیه، مثال قاسم سلیمانی را میآورم. آقای سلیمانی در تمام نوحههایی که در ویدئوها ضبط شده و به زبان عربی در مناطق جنگی خوانده است، این نکته را میگوید که من برای انتقام از مظلومیت ائمه وارد میدان شدهام. حال این پرسش مطرح میشود که آقای قاسم سلیمانی به سلطهطلبی شیعه یا امپریالیسم شیعی فکر میکند، آنطور که غربیها میگویند یا دیدگاه دیگری دارد؟ به باور من قاسم سلیمانی خودش را در نقش مختار ثقفی میبیند. سرداری که پس از عاشورا قیام میکند و میخواهد انتقام خون حسین را بگیرد. الان حتی از مختار ثقفی هم بزرگتر. بعد از ۱۳۰۰ سال خلافت سنیها و غصب حق شیعه، میخواهد شیعه را به حق خودش که حق آخرالزمانی شیعه است و زمان ظهور امام زمان نزدیک کند. به همین ترتیب در آخرین مصاحبه حسین همدانی هم میخوانیم که او توضیح میدهد که بیش از صدهزار پیامبر در منطقه سوریه بودند. قبر هابیل در آنجا است. انسان در آنجا به دنیا آمده است. دیدگاه را ببینید. یک دیدگاه کاملا غیرعلمی و مبتنی بر اسطورههای مذهبی که مثلا به دیدگاه علمی و تکاملی که میگوید انسان از افریقا آمده است، اساسا هیچ باوری ندارد.
علیرضا کیانی: منظور شما این است که توسعهطلبی جمهوری اسلامی در منطقه مبتنی بر دیدگاههای آخرالزمانی با محوریت اسطورههای شیعی است و نه لزوما بر سر کسب منافع مشخص مادی، آنطور که مثلا انگلیسیها در قرن ۱۹ دنبال میکردند؟
مهدی جلالی تهرانی: دقیقا همینطور است. میخواهم تاکید کنم که قاسم سلیمانی خودش را در نقش مختار ثقفی میبیند. آقای خامنهای هم جنگ شیعه و سنی در منطقه را اینگونه میبیند. در دیدگاه آقای خامنهای، اعراب آن روز با ابوبکر و عمر که غاصب خلافت بودند، بیعت کردند و امروز با شیطان امروز که آمریکا باشد، بیعت کردند و اکنون فرصتی است تا این غصب و ظلم ۱۴۰۰ ساله را بشکنند و زمینه را برای ظهور امام زمان مهیا کنند. البته این را هم بگویم که شما میتوانی با شیطان بجنگی اما منافع مادی خودت را هم جستجو کنی. ولی نکته مهم این است که این متغیرهای مادی با رسالت جهانی که جمهوری اسلامی برای خود قائل است، مانعهالجمع نیستند. به عنوان نیروهای مذهبی آخرالزمانی میخواهند این دو را به هم پیوند بدهند. اما مهم، آن رسالت جهانی و اجرای آن است.وگرنه اگر جمهوری اسلامی از این دخالتها بهره مادی هم ببیند، دست رد به سینه آن نمیزند. اما محوریت با آن ذهنیت رسالتگرا است.
علیرضا کیانی: اگر مدل تحلیلی شما را بپذیریم باید بگوییم که جمهوری اسلامی صرفا برای یک مشت افسانه شیعی، هزینههای میلیارد دلاری -مثلا در سوریه- خرج میکند.
مهدی جلالی تهرانی: اتفاقا اشاره خیلی خوبی کردید. این هزینههای میلیارد دلاری جمهوری اسلامی با عقل و منطق یک انسان متعارف نمیخواند و غیر قابل توجیه است. اما تنها در صورتی که ذهنیت آخرالزمانی جمهوری اسلامی را بفهمیم، درک این هزینهها برای ما آسان میشود. مثال بسیار خوبی زدید برای تقویت تحلیل من.
علیرضا کیانی: بر این اساس است که برخی از وابستگان جمهوری اسلامی، سوریه و حفظ آن را حتی مهمتر از استان ثروتمندی چون خوزستان ارزیابی میکنند؟
مهدی جلالی تهرانی: دقیقا. به مصاحبهی آخر حسین همدانی نگاه کنید تا ببینید سوریه برای جمهوری اسلامی چه نقش پررنگی دارد.
علیرضا کیانی: درست است که آقای خامنهای و نیروهای حامی او در سیستم دست بالا را دارند، ولی دیدگاههایی هم در سیستم وجود دارد که ظاهرا از ذهنیت آقای خامنهای دور است و حداقل بنا به ادعا دنبال جذب سرمایه خارجی و یا رابطه باز با دنیاست. دولت روحانی را میتوان مثال زد. چالش این دو دیدگاه را در رابطه با آن ذهنیت آخرالزمانی چگونه میبینید؟
مهدی جلالی تهرانی: دیدگاههای متفاوتی وجود دارند به همان نسبت که ما انسانهای متفاوتی هستیم و مثلا عقاید مذهبی متفاوتی داریم. اما همه تصمیمگیران جمهوری اسلامی در یکی دو اصل اشتراک دارند. یکی ایده حکومت اسلامی و حق بودن حکومت اسلامی و حفظ آن است و دیگری مساله شیعهگری و مظلومیت شیعه و ظلم اعراب سنی، که امروز به زعم آنان بیش از پیش نمود دارد. با وجود اختلاف سلیقههای تاکتیکی، تصمیمگیران جمهوری اسلامی بر سر این دو مساله اشتراک نظر دارند.
علیرضا کیانی: یعنی آن دو اصل برای تکنوکراتهای مستقر در جمهوری اسلامی هم موضوعیت دارد؟
مهدی جلالی تهرانی: تصمیمگیران بزرگ جمهوری اسلامی که سیاستهای کلان را خصوصا در حوزه سیاست خارجی ترسیم میکنند، چنین مخرج مشترکی از دیدگاه دارند.
علیرضا کیانی: پس چرا جدال آقای خامنهای و آقای روحانی بر سر نوع معامله با غرب بالا گرفته است؟
مهدی جلالی تهرانی: این اختلاف در سلایق است. در اینکه آمریکا یک شیطان بزرگ است اختلافی وجود ندارد. در اینکه آقای روحانی خودش را به مکتب ایدئولوژیک شیعی وابسته میداند، شکی نیست. نوع رفتار با این شیطان بزرگ است که اختلاف سلیقه به وجود میآورد. آقای روحانی معتقد به مماشات با غرب است مانند حسن بن علی. اما آقای خامنهای معتقد به جنگ است مانند حسین بن علی. طرف مقابل اما کماکان در نقش معاویه و یزید است. طرف مقابل مظهر باطل است و اینها همرزمان همدیگر در جبهه حق هستند.
علیرضا کیانی: پس اهداف استراتژیک تیم خامنهای و تیم روحانی یکی است؟
مهدی جلالی تهرانی: دقیقا. مثال بارزش سوریه است. هیچ اختلافی در زمینه سوریه بین خامنهای و ظریف و سلیمانی و روحانی وجود ندارد. حتی گاهی اوقات ظریف و روحانی قدم را فراتر میگذارند و درباره سوریه مواضع شدیدتری میگیرند. اما درباره آمریکا، چون قدرتمند است و فشار اقتصادی وجود دارد؛ ملاحظات جدیدی را وارد معادله میکنند و با تیم خامنهای و سپاه پاسداران به اختلاف نظر بر میخورند. ولی جهانبینی آنها یکی است.
علیرضا کیانی: به عنوان پرسش آخر، توسعهطلبی منطقهای جمهوری اسلامی چه آیندهای برای ایران و مردم ایران رقم میزند؟
مهدی جلالی تهرانی: دقیقا این نوع جهانبینی آخرالزمانی، ضد جهانبینی منطقی سکولار و لیبرالی است که ما داریم. ذهنیت ما همزیستی مسالمتآمیز، رفاه و شادی مردم ایران و خاورمیانه را جستجو میکند. جمهوری اسلامی اکنون با همپیمانی با سوریه و رژیم اسد و حزبالله لبنان، و حتی دولت عراق –که از سر ناچاری از حمله روسیه استقبال کرده است- وضعیتی در منطقه شکل داده که به بیثباتی و شکاف فرقهای بیشتر و ادامه بزرگترین فاجعه بشری از زمان نوشتن اعلامیه جهانی حقوق بشر، دامن زده است.
علیرضا کیانی: منظورتان از بزرگترین فاجعه بشری، داستان سوریه است؟
مهدی جلالی تهرانی: دقیقا.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar