توسعه ایران فدای عامهگرایی دولتمردان
تاریخ انتشار: ۴ آذر, ۱۳۹۴
حمید بابایی*
در ایران در دهههای گذشته هر دولتی که روی کار آمد تمرکز خود را بر توسعه چند بخش خاص معطوف کرد و از توسعه همهجانبه و متوازن ایران غافل ماند. درواقع اینگونه میتوان گفت که توسعهی دولتمحور در ایران فرآیندی همهجانبه و پیوسته نبوده دولتها هرکدام برنامهای متفاوت از دولتهای قبل را پیش بردهاند. علل عمدهی این امر را در نبود برنامهای جامع و مدون در زمینه توسعه صنعتی ایران و همچنین رویکرد پوپولیستی دولتها باید جستجو کرد. فقدان نقشهی راه مدون در زمینه توسعه صنعتی در ایران موجب تخصیص نامتناسب منابع و حرکت جهشی و نابههنجار در سرمایهگذاری در بخش خاص شده و به عبارت بهتر، یک رویهی کاتورهای را در توسعه صنعتی ایران رقم زده است.
با جاری شدن درآمدهای کلان نفتی به ایران در دولت گذشته این بیبرنامهگی شکل آشوبناکی به خود گرفته است و باعث شده تا ایران شاهد توسعهی نامتوازن و تمرکز آن بر بخشهای خاصی از اقتصاد خود باشد. در نبود نقشه راه، رویکرد عامهگرایانه و پوپولیستی که هدفی جز کسب محبوبیتی کاذب در بین افکار عمومی ندارد توسعه ایران را همواره فدای جلب نظر عامهی مردم کرده و میکند. البته هرچند استفاده از شیوه متمرکز دولتی در برنامهریزی، کارایی کمتری نسبت به حالت غیر دولتی دارد اما در شرایط کنونی که بخش خصوصی در ایران با کاستیهای زیادی روبهرو است، ایران چارهای جز تهیه نقشه راه ندارد. ناگفته نماند بخش خصوصی ایران به لحاظ ضعیف بودن تحقیق و توسعه خود، عدم دسترسی به فنآوری روز دنیا و همچنین ناتوانی در جذب تسهیلات بانکی در مقایسه با دولتیها به بلوغ نرسیده است و نمیتواند در شرایط کنونی پا بگیرد.
آنچه در بین بخشهای مختلف اقتصادی ایران در سالهای گذشته بیشتر از همه در کانون توجه رویکرد پوپولیستی قرار گرفته، توسعهی کارخانههای فولاد، کارخانههای سیمان، مسکن مهر، فرودگاهها و… است. ایران به علت داشتن معادن سنگ آهن، در تولید فولاد دارای مزایای نسبی بسیاری است اما جایابی کارخانجات فولاد در ایران امری است که به شدت مغفول مانده است و دولتمردان با ترجیح جلب رضایت مردم بر منافع کشور باعث شدهاند تا تمرکز دولتها، بیشتر معطوف به تعداد این کارخانجات باشد تا بر تولید اقتصادی و مقرون به صرفه فولاد. این جایابی معیوب، باعث شده تا هزینههای مضاعفی بر دوش کارخانجات فولاد باشد و نتوانند با تمام ظرفیت فعالیت کنند. به طوری که بعضی از آنها مانند “گروه صنعتی فولاد کردستان” اعلام ورشکستی کرده و تعطیل شدهاند. مشکل مهم در رابطه با این صنایع فولاد، دسترسی به منابع آب است. صنایع فولاد به دلیل مصرف بالای آب باید در مکانهایی تاسیس شوند که آب برای مصرف آنها مهیا باشد اما بسیاری از این کارخانجات در استانهای خشک و بایر ایران تاسیس شدهاند برای مثال شهر یزد در ایران که در منطقهای کویری قرار دارد دارای کارخانه ذوبآهن است و یا خراسان رضوی را میتوان مثال زد که دارای ۷ کارخانه فولاد است و سرمایههای هنگفتی هم برای ایجاد آنها صرف شده است. در حال حار، در ایران ۴۴ کارخانه فولاد وجود دارد که اکثر این مراکز با ظرفیت کمتر از ۲۰درصدفعالیت میکنند.
در صنعت سیمان نیز توسعه کارخانجات آن بیش از حد مورد نیاز کشور بوده و تعداد این کارخانجات در ۱۰ سال اخیر به سرعت رشد یافته به طوری که هماکنون در ایران بیش از ۷۰ کارخانه سیمان فعالیت دارند. حال اگر نگاهی به سمت تقاضای سیمان داشته باشیم متوجه عدم تعادل در توسعه صنعت سیمان ایران خواهیم شد. در اوایل پاییز ۹۳ به دلیل رکودی که در بازار مسکن ایران حاکم بود، تولیدکنندگان سیمان اعلام کردند بیش از ۲۰ میلیون تُن سیمان، دِپو کردهاند و نمیدانند با این همه سیمان انبارشده چه کار کنند. ذکر این نکته ضروری است که تولید سالیانه سیمان در ایران ۷۰ میلیون تن است و امکان صادرات آن به دلیل کیفیت پایین و همچنین عدم دسترسی به بازارهای جهانی میسر نیست. چند ماه پس از آن یعنی زمستان ۹۳ بود که تولیدکنندگان سیمان اعلام کردند تصمیم به کاهش تولید گرفتهاند. به طوری که اکنون از ۹۱ کورهی موجود در کارخانههای سیمان، ۲۱ کوره، غیرفعال و خاموش شدهاند و برخی از کارخانههای سیمان مانند سیمان لوشان نیز تعطیل گردیدهاند.
طرح “مسکن مهر” نیز هدفی جز کسب محبوبیت کاذب را دنبال نمیکرد. این طرح که تاکنون منابع مالی بسیاری را بلعیده، کسی را صاحب خانه نکرده است و با توجه به عملکرد دولت کنونی ایران دورنمای به ثمر رسیدن آن بسیار تاریک است. پروژهی ایجاد “شهرهای جدید” که در برخی کشورهای دیگر نیز کلید خورده است پروژهای شکستخورده بود اما با این حال در ایران این پروژه شکستخورده در دستور کار قرار گرفت تا امروز ایرانیان بسیاری که روزی رویای خانهدار شدن را در سر میپروراندند سرمایههای خود را از-دست-رفته ببینند. یکی از علل اصلی شکست قابل پیشبینی این پروژه، این است که زیرساختهای شهری مورد نیاز هر شهر باید همپای رشد بافت و جمعیت شهری تکامل پیدا کند و عقب افتادن توسعهی الزامات شهری از توسعهی واحدهای مسکونی، یک نارسایی عمده را متوجه توسعه شهری میکند. همین توسعه همهجانبه الزامات شهری است که زمینهای شهری را با ارزشتر از دیگر زمینها کرده است اما دولت برای حذف قیمت زمین اقدام به ساختن مسکن در نقاطی کرد که تا کیلومترها در اطراف آن هیچ زیرساختی وجود نداشت. بدینترتیب شهرهایی مصنوعی را در دل بیابان رویاندند که قابل سکونت نیست. علاوه بر این، جمعیتی که قابلیت ارائه خدمات شهری مورد نیاز حیات شهر را داشته باشند در این شهرها وجود ندارد.
توسعه فرودگاهها هم دیگر موردی است که در نقاط متعددی از ایران انجام گرفته که ضرورتی برای ایجاد فرودگاه در آن مشاهده نمیشد. در میان فرودگاههایی که در سالهای اخیر توسعه یافتهاند پنج فرودگاه (پارسآباد مغان، سهند، جهرم، اراک و خوی) از پروازهای داخلی ایران سهم صفر درصدی را به خود اختصاص دادهاند و ۷ فرودگاه (زنجان، سبزوار، شهرکرد، شاهرود، طبس، بم و جیرفت) کمتر از پنجصدم درصد از پروازهای داخلی ایران را به خود اختصاص دادهاند.
صنایع یادشده تنها مبین بخشی از مصادیق عدم توازن توسعه اقتصادی ایران است. اگر این همه هزینه صرف توسعه صنایع پاییندستی پتروشیمی میشد میتوانست ارزآوری چشمگیری برای ایران داشته باشد. صنایع پاییندستی پتروشیمی ایران تشنه سرمایهگذاری است و توسعه این صنایع به دهها میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز دارد. در حال حاضر به دلیل عقبافتادگی ایران در زمینه محصولات پتروشیمی سالانه بیش از صد میلیارد دلار درآمد ارزی از دست میرود.
همانگونه که اشاره شد تدوین استراتژی صنعتی مبتنی بر مزایایی که در ایران وجود دارد، میتواند برای ایران راهگشا باشد. امری که توسط دولتهای پیشین و امروز مغفول مانده است و دولتها اصلا الزامی برای طراحی آن احساس نمیکنند. چرا که در نبود نیروهای اجتماعی موثر، دولتها مانعی در برابر یکهتازیهای خود در گرفتن تصمیمات غیرعقلانی و غیراقتصادی نمیبینند. در غیاب چنین نیروهای اجتماعی که میتوانستند دولتها را در مسیر صحیح قرار دهند و باعث ایجاد احساس تکلیف در دولت شوند یک نقشه راه میتواند دولت ایران را در مسیر صحیح قرار دهد که آن هم در حد حرف باقی مانده است.
--------------
* حمید بابایی دانشجوی مقطع دکترای فایننس در دانشگاه لییژ بلژیک است. او در مردادماه ۱۳۹۲ در سفری به ایران بازداشت شد و در حال حاضر، محکومیت شش سال حبس خود را در زندان رجاییشهر کرج سپری میکند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar