onsdag 26 augusti 2015

فائزه هاشمی: کفر ممکن است باقی بماند اما ظلم باقی نمی‌ماند

فائزه هاشمی: کفر ممکن است باقی بماند اما ظلم باقی نمی‌ماند

«کفر ممکن است باقی بماند اما ظلم باقی نمی‌ماند.» این جمله را چند بار در طول گفت و گو تکرار می‌کند، تاکید می کند حرف خودش نیست، دارد از امام حسین نقل می کند. فائزه هاشمی رفسنجانی نیز چون پدرش به غیرقانونی و ناعادلانه بودن حکم صادره برای مهدی هاشمی رفسنجانی معتقد است، او البته می گوید معترض به بسیاری از احکام زندانی که در دادگاه های غیرعلنی صادر شده نیز است و خروجی این رویه را گسترش بساط ظلم و نارضایتی عمومی می داند. با او درباره اتفاقات پرونده برادرش حرف زدم.
شما همیشه به خاطر موضع‌گیری‌های علنی‌تان، از سوی تندروها نقد شده‌اید، تهدید شده‌اید و مدتی را هم در زندان گذراندید اما مهدی هیچ‌گاه مثل شما موضع‌گیری نداشت ولی کماکان مغضوب تندروها بود، مشکل کجاست؟
اگر این شش هفت سال اخیر را مرور کنید، متوجه می‌شوید که این شتری است که در خانه همه می‌خوابد و خیلی‌ها مبتلای این قضیه هستند. هر خانواده‌ای را نگاه کنید، بالاخره یک‌نفر، زندان رفته، از کار اخراج شده، دانشجوی ستاره‌دار یا از ایران مهاجرت کرده و آسیب دیده، دارد. در خانواده ما خب من زندان رفته‌ام ، مهدی که الان رفته زندان، فاطمه دادگاه رفته، محسن رد صلاحیت شد، یعنی همه یک جوری با این قضیه درگیر هستند، همه افراد جامعه.
قبلا از قول مادرتان نقل کردید انقلاب از اوین آغاز ‌شد. ناظر به همین فضا بود ...
زمان شاه هم به هرحال زندان‌ها پر بود، زندان اوین به عنوان یک نمونه و مثال بود. منظور این بود که وقتی زندان‌ها از بی‌گناهان پر شود، این موضوع بی عدالتی است و نارضایتی ایجاد می‌کند و خود این موضوع برای نظام مشکلات ایجاد می‌کند. ما حتی جمله‌ای از امام حسین داریم که کفر ممکن است باقی بماند اما ظلم باقی نمی‌ماند. ما معتقدیم حکم مهدی عادلانه نیست. حکم مهدی تبرئه بوده و ما دلایل زیادی هم تا به حال برای این موضوع مطرح کرده‌ایم. وقتی بی عدالتی گسترش پیدا کند فقط هم در مورد مهدی نمی‌گویم، در مورد همه زندانیان می‌گویم، احساس نارضایتی ایجاد می‌شود و برای نظام مشکل ایجاد می‌کند. به هر حال هر چه شفافیت و عدالت بیشتر باشد، مردم به نظام اعتماد می‌کنند و مشکلات نظام کمتر می‌شود.

نقش اصلی در جلوگیری از گسترش ناعدالتی و نارضایتی مردم کیست؟
مهم‌ترین موضوع این است که قوه قضائیه در هر نظامی نقش مهمی را در ایجاد عدالت، برقراری ثبات، جلوگیری از تمرکز قدرت، جلوگیری از فساد و دیکتاتوری دارد. اصلا هدف تفکیک قوا این بود که تمرکز قدرت وجود نداشته باشد. تمرکز قدرت همیشه فسادآور است. اگر عملکرد قوه قضائیه شفاف باشد، طبعا بی عدالتی و نارضایتی کمتر اتفاق می‌افتد. چون اگر شفاف و معلوم باشد، کسی نمی‌تواند اعتراض کند، چون قانون مشخص است، اتهامات مشخص است و حکم بر اساس اتهامات معلوم می‌شود. این‌که دادگاه‌ها در جلسات غیرعلنی برگزار می‌شوند، شفافیت کاهش پیدا می‌کند. قضاوت قاضی نمی‌تواند در معرض عمومی قرار بگیرد و این همان عاملی است که قوه قضائیه را از مسیر عدالت خارج می‌کند. یعنی ظرفیت بالقوه‌ای را ایجاد می‌کند که من قاضی من که در آن تشکیلات کار می‌کنم، بتوانم خطا کنم. اما وقتی دادگاه علنی برگزار شود امکان خطا کاهش پیدا می‌کند و حداقلش این است که من قاضی وقتی می‌بینم که عملکردم به طور مستقیم مورد قضاوت افکار عمومی قرار می‌گیرد، به طور طبیعی سعی می‌کنم که حکم عادلانه صادر کنم. یکی از مهم‌ترین چیزهایی که می‌تواند این بی‌عدالتی را کاهش دهد، علنی بودن دادگاه‌هاست. ما در اصل 168 قانون اساسی داریم که جرائم سیاسی و مطبوعاتی باید در دادگاه علنی و با حضور هیات منصفه رسیدگی شود. چرا چنین چیزی در قانون گنجانده شده؟ برای این‌که وقتی انقلاب شد، افرادی که انقلابی بودند در دادگاه‌های زمان شاه، که ما معتقدیم عادلانه نبوده، محاکمه شده بودند و با احکام ناعادلانه به زندان رفتند. آن‌ها اول انقلاب آمدند این اصل را به قانون اساسی اضافه کردند که این اتفاقات برای دیگر افراد نیفتد، چون خودشان زندان کشیده بودند. بنابراین آن زمان فکر درستی داشتند و می‌خواستند بخشی از مفهوم استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را با این اصل قانون اساسی محقق کنند، اما خب کم کم این اصل منحرف شد. هنوز هم که هنوز است جرم سیاسی تعریف نشده است. از ابتدای انقلاب تا الان می‌شنویم که ما جرم سیاسی نداریم. پرونده مهدی را اقتصادی بستند، اختلاس و رشوه و این حرف‌ها اما ما معتقدیم که سیاسی است یعنی با پرونده مهدی برخورد سیاسی صورت گرفته است. سی و چند سال از انقلاب گذشته و هنوز آئین نامه برگزاری دادگاه های سیاسی نوشته نشده و در مجلس تصویب نشده است. بنابراین اگر ما نگاهی به اهداف اوایل انقلاب بیاندازیم، متوجه می‌شویم که ما چقدر از اهداف انقلاب دور شده‌ایم و داریم همان کارهایی را انجام می‌دهیم که زمان شاه انجام می‌شده.  این حرف مامان که می‌گوید انقلاب از زندان اوین شروع شد، به این جا هم برگردد.
برادرتان وقت رفتن به زندان درخواست پخش جلسات دادگاه از صداوسیما را مطرح کرد. این را پیگیری کردید ...
این کماکان درخواست ماست. یکی از راه‌های جلوگیری از گسترش ناعدالتی و نارضایتی علنی بودن دادگاه‌ها و وجود داشتن قضاوت عمومی است نه برای مهدی که برای همه. الان در مورد پرونده مهدی تقاضای ما این است که دادگاه مهدی به طور کامل پخش شود، نه این‌که به صورت گزینشی فقط قسمت‌هایی را پخش کنند. پخش کامل دادگاه مشخص می‌کند که ما داریم راست می‌گوییم که برای مهدی، حکم سیاسی صادر شده یا آن‌ها دارند درست می‌گویند که همه‌چیز درست است.  این چه اشکالی دارد؟ خلاف قانون اساسی نیست و راه حلی است که در کشورهای توسعه‌یافته برای شفاف بودن عملکرد قوه قضائیه به کار گرفته می‌شود. این موضوع اصلا خواسته عجیب و غریبی نیست که این‌ها می‌گویند به عنوان آقازاده، انتظارات ویژه داریم و می‌خواهیم ویژه برخورد شود و ... نه چنین چیزی نیست. این اتفاق باید برای همه بیفتد از جمله مهدی.
ویدئوی خداحافظی پدر و برادرتان که منتشر شد با واکنش قوه قضائیه رو به رو شد و آن‌ها اعلام کردند که این فیلم‌ها مظلوم نمایی است. با این تفاسیر، قرار است درخواست اعاده دادرسی را به رئیس قوه قضائیه بدهید؟ نظر پدرتان چیست؟
در مورد نظر پدرم که نمی‌توانم صحبت بکنم و خیلی هم دوست ندارم، نظر ایشان را بگویم. چون ایشان خودشان باید نظرشان را بگویند. اما درباره این حکم باید بگویم این حکم از قوه قضائیه بیرون آمده، رئیس و قاضی چه فرقی می‌کند؟ رئیس قوه قضائیه در مراحل مختلف روی این پرونده اظهارنظر کرده است. حالا ایشان تائید کند یا نکند، اعتراض وجود دارد و باید رسیدگی شود. خیلی هم خواسته عجیب و غریبی نیست. این که مثلا فیلم وداع پخش می‌شود، می‌‌گویند می‌خواهند این حکم را زیر سوال ببرند، یعنی یک پدر حق ندارد با فرزندش  که دارد به زندان می‌رود و معتقد است بی‌گناه است، خداحافظی کند. این دعای سفر خواندن یک رسم و سنت و جزو دین است. ما همیشه این را داشته‌ایم. من همیشه وقتی  می‌خواهم به سفر بروم و برای خداحافظی پیش مادرم می‌روم، مامانم در گوش من دعای سفر می‌خواند، پدرم در گوش من دعای سفر می‌خواند. حالا چرا این موضوع اینقدر بهشان برخورده. مهدی دارد به زندان می‌رود که خودش یک نوع سفر است و پدرم در گوش او دعای سفر می‌خواند. چرا فکر می‌کنند روی هر چیزی باید اظهار نظر کنند. این یک موضوع شخصی است، موضوع گربه دزده است که می‌گویند چوب را که بر می‌داری گربه دزد پا به فرار می‌گذارد. حالا یک پدر در گوش پسرش دعای سفر خوانده است. فضاهای مجازی گسترده شده که هیچ موضوعی نمی‌تواند در خانه باقی بماند و پخش می‌شود. حالا چرا باید بهشان بربخورد که دعای سفر خوانده شده؟ چرا باید خودشان را زیر سوال ببرند و فکر کنند که منظور زیر سوال بردن حکم است. خب حکم که زیر سوال است. ولی چرا هر حرکتی را برای خودشان معنا می‌کنند.
اتفاق دیگری هم که افتاده، این است که هر گونه اعتراضی می‌شود، مسئولان قوه قضائیه در مصاحبه‌های رسمی فوری برمی‌گردانند که آقای هاشمی یا خانواده هاشمی چون مسئولیت داشتند، چون ویژه بودند، می‌خواهند از موقعیت‌شان استفاده کنند تا با آن‌ها مثل قانون برخورد نشود اصلا چنین چیزی نیست. این در واقع یک‌جور فرافکنی است. ما می‌گوییم دادگاه را علنی پخش کنید معلوم شود مهدی بی‌گناه است یا باگناه است. این خیلی خواسته عجیبی است؟ ما دادگاه علنی را در قانون اساسی داریم و باید این اتفاق بیفتد. ما از یک چیز بدیهی صحبت می‌کنیم اما تفسیر آن‌ها این است که ما داریم از موقعیت خانوادگی استفاده می‌کنیم و توقع ویژه داریم. این نوعی بی عدالتی است، چون این حرف‌ها از سوی مسئول قوه قضائیه زده می‌شود در واقع از آن جایگاه این صحبت‌ها گفته می‌شود. در شان مسئولان قوه قضائیه نیست این حرف ها را بزنند، افکار عمومی را تحریک کنند، سیاسی برخورد کنند، فرافکنی کنند و موضوع را منحرف کنند. این موضوعات هیچ ربطی به هم ندارند. این اتفاق باید درباره همه بیفتد. این اعتراضات فقط در خصوص مهدی نیست. از سال 88 به بعد همیشه وجود داشته. حالا الان ما داریم در مورد مهدی خودمان اظهار نظر می‌کنیم در مورد دیگران هم قبلا اعتراض کرده‌ایم.
به گفته یکی از اصولگرایان، از سوی شما دو تا نامه به آیت الله خامنه‌ای فرستاده شده، یکی از طرف مادرتان و یکی از طرف اعضای خانواده. گفته شده یکی از نامه‌ها در خصوص قضات پرونده بوده که به دستور رهبری در این‌باره پیگیری انجام شد و این ادعا باطل شد ...
اگر در جواب این نامه ها، مسیر درستی طی می‌شد که مهدی الان زندان نبود.
تصمیم برادرتان چیست، می خواهند برای بررسی مجدد پرونده دوباره اعتراض کنند؟
ببینید این پرونده یکبار رفت دادگاه تجدیدنظر، پرونده به قاضی‌ای داده شد که مهدی قبلا از این قاضی شکایت کرده بود، بنابراین  نمی‌توانست قاضی بی‌طرفی برای مهدی باشد. دوم این‌که در تاریخ جمهوری اسلامی برای اولین بار این اتفاق افتاد که  در دادگاه تجدید نظر حکم مهدی افزایش پیدا کرد. چون در دادگاه تجدید نظر حکم یا تغییر نمی‌کند و یا کاهش پیدا می‌کند. بعد پرونده به اعاده دادرسی رفت باز بدون این‌که اجازه دهند که مسئولان مربوطه خودشان پرونده را بخوانند و تصمیم بگیرند که چه کنند، برایشان تعیین شد که این پرونده باید به فلان قاضی داده شود که آن قاضی هم از اول تکلیفش مشخص بود و مهدی پرونده را پس گرفت. مسیر درست این است که مسئولان اعاده دادرسی باید خودشان پرونده را بخوانند و تصمیم بگیرند که آیا این پرونده نیاز به اعاده دادرسی دارد یا خیر و خودشان تصمیم بگیرند پرونده را به کدام شعبه بدهند که کار بی طرفانه صورت بگیرد و توسط قاضی بی‌طرفی که تحت فشار قرار نگرفته پرونده قضاوت شود ولی نگذاشتند این اتفاق بیفتد. بررسی مجدد پرونده را هم فعلا مهدی تصمیم ندارد با این شرایط آن را به جریان بیاندازد.
+23
رأی دهید
-10
 
0
 
0
 
0
 

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar