آیا آیتالله خامنهای تنور دعواهای جناحی را داغ میکند؟
- 24 دقیقه پیش
وبسایت رسمی آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در بازتاب اظهارات او در جمع سران قوا و مسئولان و مدیران ارشد نظام، تأکید کرده است که او در این سخنان "نکات تعیینکنندهای" در باره روند مذاکرات هستهای بیان و با "صراحت خطوط قرمز هستهای" ایران را تشریح کرده است.
اما سخنان رهبر جمهوری اسلامی به راستی چه نکاتی را تعیین میکند؟
به طور طبیعی و از آنجا که همه مسئولان جمهوری اسلامی از دولت و تیم مذاکرهکننده گرفته تا منتقدان دولت جملگی تصریح میکنند که حرف آیتالله خامنهای، فصل الخطاب است و او تصمیم آخر را در باره مذاکرات هستهای میگیرد، باید انتظار داشت که "سخنان صریح و نکات تعیینکننده" او، چارچوب نهایی دیدگاههای غیر قابل تغییر جمهوری اسلامی را به روشنی برای همه طرفهای درگیر از موافقان و مخالفان داخلی مذاکرات گرفته تا کشورهای ۱+۵، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و جامعه جهانی ترسیم کرده باشد. اما آیا این سخنان چنین انتظاری را برآورده میسازد؟
واکنش اولیه وزارت امور خارجه آمریکا به اظهارات آیتالله خامنهای نشان میدهد که دستکم برای یک طرف اصلی مذاکرات، این موضعگیری جنبه کاربردی و عملیاتی ندارد و تغییری در چارچوب از پیش تعیینشده مذاکرات ایجاد نخواهد کرد.
وزارت امور خارجه آمریکا، سه شنبه شب و ساعاتی پس از انتشار سخنان آیتالله خامنهای، اعلام کرد: "توجه ما بر مذاکرات هستهای متمرکز است و نه اظهارات عمومی."
آیتالله خامنهای، با وجود ترسیم "خطوط قرمز"، در سخنان خود بارها بر موافقت خود با یک توافق هستهای تأکید کرد و گفت: "در ایران، همه از جمله بنده، دولت، مجلس، دستگاه قضایی، دستگاههای امنیتی و نظامی و همه نهادها خواهان توافق خوب هستهای هستیم توافقی که عزتمندانه، منصفانه و مطابق با مصالح و منافع ایران، تدوین شود."
بنابراین، تأکید بر برخی جزییات مذاکرات به عنوان خطوط قرمز، عملاً تغییری بنیادین در مسیر و تمایل جمهوری اسلامی برای دستیابی به توافقی هستهای ایجاد نخواهد کرد.
به این ترتیب، آیتالله خامنهای عملاً خطاب به طرف خارجی مذاکرات هستهای "نکات تعیین کنندهای" نگفته است که سرنوشت مذاکرات را تعیین کند و همچون نظر نهایی و غیرقابل تجدید نظر ایران در مذاکراتی در نظر گرفته شود که آخرین دور برنامهریزی شده آن هفته دیگر برگزار میشود.
مخاطبان اصلی آیتالله خامنهای
اما فارغ از قدرتهای جهانی درگیر مذاکرات هستهای، اظهارات آیتالله خامنهای مخاطبان دیگری نیز دارد: گروههای مخالف و موافق مذاکرات کنونی که هر کدام سهمی از قدرت، ثروت و امکانات را در کشور در اختیار دارند و به نظر میرسد که مخاطبان اصلی نکات تعیینکننده رهبر نظام باید به شمار آیند.
در دو سال گذشته، هم حسن روحانی و تیم مذاکرهکننده او و هم منتقدانش که اکنون به عنوان دلواپسان شناخته شدهاند، همزمان اقدامات و اظهارات کاملاً مغایر و متضاد خود را به نظر و خواسته آیتالله خامنهای مستند میکنند تا از این طریق، به گفتار و کردار خود با پشتوانه فصل الخطاب غیر قابل تخطی رهبر نظام مشروعیت بخشند.
شیوه ارائه و تصویب طرح "صیانت از دستاوردهای هستهای" که روز سهشنبه به تصویب نهایی مجلس رسید، نمونهای روشن از استناد دو دیدگاه متضاد به مواضع یک فرد ثابت را نشان میدهد.
نویسندگان طرح، که عمدتاً از نمایندگان "دلواپس" و منتقد دولت بودند، در توجیه طرح خود، آن را قانونی برای تحقق "اوامر رهبر نظام" میخواندند، در مقابل، مخالفان طرح با استناد به این نکته که این طرح دست و پای آیتالله خامنهای را میبندد حال آنکه مجلس موظف است مطیع رهبر باشد، از ارائه و تصویب آن جلوگیری کردند. طرح سرانجام با اعمال اصلاحاتی که طرح اولیه را عملاً منتفی میکرد، به تصویب رسید.
استناد گروههای رقیب با دیدگاهها و منافع متضاد به اظهارات و مواضع آیتالله خامنهای، سابقهای دیرینه دارد و تنها به مساله مذاکرات هستهای محدود نمیشود، اما این مذاکرات نمونهای شفاف از چگونگی تداوم این وضعیت را به نمایش میگذارد.
چگونه تنور دعواهای جناحی داغ میشود؟
آیتالله خامنهای در سخنان روز سهشنبه خود که انتظار میرفت دستکم چارچوب قاطعی برای نیروهای داخل نظام را ترسیم کند، نه تنها به این وضعیت پایان نداد، بلکه زمینهها و دستاویزهای به مراتب بیشتری در اختیار هر دو گروه مخالف و موافق روند مذاکرات فعلی قرارداد تا جریان تقابل این دو گروه و استناد همزمان و توأمان آنان به سخنان رهبر نظام همچنان ادامه یابد.
او ابتدا "امانتداری، غیرت، شجاعت و تدین اعضای تیم مذاکره کننده" را ستود و گفت: "هر کسی از جزئیات مذاکرات باخبر شود حتماً به این مطالبی که درباره تیم هستهای گفته شد، اذعان خواهد کرد."
اگر آیتالله خامنهای، نکته تعیینکنندهاش را چنین به پایان میبرد، منتقدان چگونه میتوانستند امانتداری، شجاعت و غیرت و تدین مذاکرهکنندگان را از این پس بیمحابا زیر سؤال ببرند؟ به ویژه آنکه، آیتالله خامنهای، به صراحت تأکید میکند که چون از "جزییات مذاکرات باخبر" است، به چنین قضاوتی درباره تیم مذاکرهکننده رسیده و ادامه کار این تیم خود به معنای تأیید عملکرد آن از سوی رهبر نظام است.
اما رهبر جمهوری اسلامی ترجیح میدهد که نکات تعیینکننده دیگری را نیز مطرح کند. او به رغم آنکه عملکرد تیم مذاکرهکننده در کلیات و جزییات را تأیید کرده، میگوید: "البته آنها ممکن است در تشخیص و عمل خطا کنند."
آیتالله خامنهای سپس فراتر میرود و خطاب به منتقدانی که میتوانستند سرمایه استناد به او را با جملات پیشین از دست داده باشند، میگوید: "این حرف من نباید مانع ادامه انتقادها شود. با انتقاد مخالف نیستم و آن را لازم و کمککننده میدانم، اما این یک واقعیت است که انتقاد کردن از عمل کردن آسانتر است چرا که دیدن عیبهای طرف مقابل راحت است، اما درک دشواریها و نگرانیهای او، مشکل است."
به این ترتیب، آیا جای شگفتی خواهد بود که در آستانه برگزاری آخرین دور مذاکرات از پیش برنامهریزیشده هستهای، جنگ و جدال جناحی در ایران نه تنها همچنان ادامه یابد بلکه بیشازپیش اوج بگیرد؟
تکرار این رویه و دیدن نتایج چنین اظهاراتی، که به طور همزمان مایه و سرمایه استناد به رهبر را برای گروههای رقیب فراهم آورد، امکان پذیرفتن این احتمال را به حداقل میرساند که آیتالله خامنهای خود از پیامدهای چنین اظهارنظرهایی مطلع نیست و آگاهانه چنین نمیکند.
اما اگر این احتمال که او عامدانه چنین میکند به واقعیت نزدیک باشد، چه دلیل و علتی میتوان یافت که دامن زدن به درگیریهای گروهی و جناحی نیروهای فرودست رهبر نظام از سوی خود آیتالله خامنهای را توجیه کند؟
ناخرسند از گذشته، مصمم به تغییر
نگاهی تاریخی شاید بتواند برخی زمینههای این دلایل احتمالی را روشنتر کند. آیتالله خامنهای تا پیش از رسیدن به مقام رهبری، جزو رهبران رده اول جمهوری اسلامی نبود. حتی در دوران ریاست جمهوری، او نه تنها به تمامی تحتالشعاع آیتالله خمینی بود، بلکه جایگاه و پایگاهش با کسانی چون آیتالله منتظری، احمد خمینی، اکبر هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی به هیچ روی قابل مقایسه نبود.
مخالفت آیتالله خامنهای با تفسیر آیتالله خمینی از ولایت مطلقه فقیه و نهیب تند رهبر وقت یا ماجرای مخالفت ناکام با نخستوزیری میرحسین موسوی، نمونههایی از این وضعیت هستند.
پس از رسیدن به رهبری نیز، اکبر هاشمی رفسنجانی میدان را همچنان در اختیار داشت. اما این وضعیت به تدریج تغییر کرد. با درگذشت احمد خمینی که دیگر نارضایتیها و ناخرسندیهایش را پنهان نمیکرد، وضعیت اکبر هاشمی رفسنجانی نیز تغییر کرد. شعار "مخالف هاشمی، دشمن پیغمبر است" اندکاندک فراموش شد و در دوران دوم ریاست جمهوریاش، گروههایی که برای نخستینبار آیتالله خامنهای را امام خامنهای نامیدند، به تندی آقای رفسنجانی را به باد انتقاد گرفتند.
در سال ۱۳۷۶، اگرچه علیاکبر ناطق نوری که گفته میشد نامزد دلخواه آیتالله خامنهای بوده، به ریاست جمهوری نرسید، اما دوران هشت ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی که با اوجگیری بیسابقه رویاروییهای جناحی همراه بود، فرصتی استثنایی در اختیار آیتالله خامنهای قرار داد تا قدرت خود را بیش از هر زمان دیگر تثبیت کند. او از آن پس دیگر در حاشیه فرد یا دولتی دیگر قرار نگرفت.
در واقع آیتالله خامنهای، که تجربه مقام داری و حاشیهنشینی را با ناخرسندی از سر گذرانده بود، از دوره دوم ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی تا امروز، مسیری متفاوت را در پیش گرفت که مهمترین شاخصهاش، تضعیف نیروهای فرودست و درگیری آنان با یکدیگر برای ربودن گوی سبقت از هم برای نزدیکتر شدن به رهبر است.
در این استراتژی، جایی برای پیدا شدن چهرهای قدرتمند که بتواند جایگاه یا پایگاه رهبر را تحتالشعاع قرار دهد باقی نمیماند. از همین روست که در دو دهه گذشته هر کس، فارغ از گرایش یا دوری و نزدیکیاش به رهبر به مقام ریاست جمهوری رسیده، از بیاختیاری و بیقدرتی و تدارکاتچی بودن سخن گفته است.
تشدید منازعات جناحی، اگر از منظری نشانه دوگانگی حاکمیت، تعمیق شکافها و از بین رفتن اقتدار عالی حاکمیت ارزیابی شده، از منظری دیگر، در عمل به فرا کشیده شدن جایگاه آیتالله خامنهای، دستکم در چارچوب نظام انجامیده است.
نیروهای فرودست رهبر نظام، در هر سازمان و نهاد و قوهای در جدال با یکدیگر میکوشند خود را به رهبر نزدیکتر کنند و با استناد به گفتار و کردار او، میزان وفاداری و در نتیجه مشروعیت خود را ثابت کنند. به این ترتیب، اگر نه همه سود، دستکم بخش عمده بهره منازعات جناحی تا امروز به حساب آیتالله خامنهای واریز شده است.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar