بیوه زنان افغان؛ چالشها و موفقیتها
- 9 ساعت پیش
امروز روز جهانی بیوهها است. در افغانستان زنان بیوه با انواع از خشونتها و نقض حقوق بشری مواجه هستند. ولی در میان این زنان شماری توانستهاند که دستاوردهای قابل توجه داشته باشند و حتی بعضی از آنها رهبری وزارت خانههای این کشور را به عهده داشته اند.
به اساس آمار وزارت کار ۵۰۰ هزار بیوه در سراسر افغانستان وجود دارند که همه آنها تقریبا زیر خط فقر زندگی میکنند. دولت تنها ۳۰ درصد آنها را حمایت غیر مستقیم میکند. که آن هم کافی نیست و کار گسترده تر میطلبد.
خبرنگاران بیبیسی در ولایتهای مختلف افغانستان با زنان بیوه صحبت کردهاند و آنان در مورد مشکلات و دستاوردهای خود سخن گفتهاند.
صدیقه تمسکی
صدیقه تمسکی رئیس انجمن تولید کنندگان ابریشم و پارچههای ابریشمی زنان ولایت هرات است.
او میگوید: "تقریبا هفده سال است که سرپرست خانواده و بزرگ قوم خود هستم. سرپرستی شش کودکم را پس از مرگ پدرشان بر عهده داشتهام. از وقتی که شوهرم فوت کرد، تمام مشکلات زندگی و خانواده به دوش من بود. توانستم بچههایم را به مکتب/مدرسه بفرستم. با تلاش من، دختران و پسرانم توانستند درس بخوانند."
خانم تمسکی میافزاید: "بعد از مرگ شوهرم خیاطی میکردم. چون کارگاههای ابریشم بافی خود ما را تعطیل کردیم. اگر زن دل کند دریای هند را گِل کند. این بستگی به استعداد دارد. کسانی هستند که وقتی بیوه میشوند، در خانه مینشینند و میگویند کاری از دست ما بر نمیآید. در آن صورت پسران یا یکی از اعضای خانواده باید به آنها کمک کنند. اما وقتی شوهرم فوت کرد، دامادم به من گفت که تا زنده هستی تا حد توان مخارج تو را میپردازم اما من به درخواست او نه گفتم."
خانم تمسکی خطاب به دیگر بیوهها در افغانستان میگوید: "از خواهرانی که بیوه اند تقاضا میکنم که سر پای خود بایستند. مقاومت و ایستادگی کنند. هیچ وقتی در نمیمانند. ۱۷ سال است که با شش کودکم در هرات نه گرسنه ماندم و نه تشنه. هرگز هم اجازه ندادم که بعد از مرگ شوهرم کسی از روی ترحم دست نوازش بر سر طفلم بکشد."
خانم شیرزاد
خانم شیرزاد یکی از مغازه داران بازار خدیجهکبری، بازار ویژهای زنان در هرات است.
او میگوید: "زندگی بدون سرپرست اگر همت نکنیم خیلی دشوار است. ولی اگر همت کنیم دشوار نیست. آدم باید کمرش را ببندد و به هر کاری دست بزند تا زندگی پیش برود."
خانم شیرزاد میافزاید: "سال پیش همسرم شهید شد. الحمدلله خودم به کار تجارت پرداختم. حالا خیاطی دارم. کارهایم را خودم پیش بردم. دو تا دختر و دو پسر را بزرگ کردم. دخترانم را عروس و پسرانم را داماد کردم. من به هیچ مشکلی برنخوردم، به هر مشکلی هم که برخوردم به تنهایی توانستم با آن مقابله کنم."
او میگوید: "سواد کم دارم، اما توانستم کار تولیدی خیاطی را به پیش ببرم. از خانمهای بی سرپرست تقاضا میکنم که در خانه نمانند. هیچ خانمی نیست که بی هنر باشد، حتما یک هنری دارند. خودشان باید وارد بازار شوند، با مردم همکاری کنند و مشکلات شان را خودشان حل کنند."
فوزیه نوابی
فوزیه نوابی، مسئول بخش زنان کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در شمال این کشور است، فعلا ۴۶ سال دارد و مادر ۵ فرزند است.
خانم نوابی میگوید درسال ۱۳۷۸ در دوران حکومت گروه طالبان، شوهرش "زیر ضرب و شتم افراد گروه طالبان کشته شد".
او لحظاتی را به یاد میآورد که بر جنازه شوهرش گریه میکرد اما به خانم نوابی برادر شوهرش، از موهایش محکم گرفته او را کتک زده و در مرگ برادرش خانم نوابی را مقصر دانسته است.
خانم نوابی در زمان حکومت طالبان، دورههای آموزشی برای دختران و پسران راه انداخته است.
خانم نوابی میگوید برادر شوهرش یکی از کسانی بوده که رای به ازدواج دوبارهای او داده و از او خواسته است که دوباره ازدواج کند و کودکانش را به پرورشگاه تحویل دهد.
فوزیه نوابی میافزاید که بعد از مرگ شوهرش، خانواده شوهرش، کودکان او را به پرورشگاه وطن میفرستند، اما پس از یک روز، خانم نوابی دوباره کودکان "قد و نیم قدش" را به خانه پدرش میبرد و از آنها مواظبت میکند. اکنون بزرگترین فرزند خانم نوابی ۲۶ سال و کوچکترینش هم ۱۶ سال دارد.
خانم نوابی میگوید که روزهای سختی را سپری کردهاست تا به این مرحله برسد. او میگوید:" سختیهای روزگار چطور یادم نمیآید. زمانی که یک زن تنها باشد، نان آور خانه باشد و حقوق هم نداشته باشد، چه خواهد کرد و به کجا خواهد رفت؟"
غم و اندوه سالهای سخت را میتوان از چشمهایش خواند، او میگوید:"شرم نیست که از روزگار سخت خود یاد کنم؛ چون روزی من زندگی خوب و عالی داشتم، زمانیکه شوهرم زنده بود، همه چیز داشتم، موتر(خودرو)، خانه و همه چیز."
او می افزاید:"اما باور کنید که پس از مرگ شوهرم، با آن که دوره آموزشی داشتم، اما شبهایی را به یاد دارم که فرزندان خود را نان داده نمیتوانستم. شب که میشد برقها را خاموش میکردم، میگفتم که خواب شوید. هیچ یادم نمی رود که برای بچه کوچکم حتی نان خشک هم پیدا نمیشد."
آمنه افضلی
آمنه صفی افضلی وزیر کار و امور اجتماعی، شهدا و معلولین دور دوم حکومت کرزی بود. او خود یک زن بیوه است که توانست بر مسند وزارت افغانستان تکیه زند.
خانم افضلی در سال ۱۳۳۶ در ولایت هرات متولد شد. تا سطح لیسانس در دانشکده علوم دانشگاه کابل درس خواند و سپس در همین دانشکده به تدریس پرداخت.
او عضویت در کمیسیون مستقل حقوق بشر و وزارت امور جوانان را در کارنامه خود دارد.
خانم افضلی همسر صفیالله افضلی فرمانده مقتدر مجاهدین افغانستان است که در اوایل جهاد مردم افغانستان در ۱۶ سرطان/ تیر ۱۳۶۶ در شاهراه تربت جام- تایباد ایران کشته شد.
خانم افضلی میگوید:" هیج احساس را به خود راه ندادم که تنها هستم و او نیست. اگر احساس کنی که تنها هستی، یک نوع بی اعتمادی و ضعف بوجود میآید. همراهش زندگی میکنم. به دلیل اینکه دوستش داشتم، نمی خواستم نبودن او را بپذیرم. از طرف دیگر باور دینی ما است که شهدا زنده است."
شافعه
شافعه بیوه دیگری از افغانستان است. شوهر او عضو نیروهای امنیتی افغان بوده است و سه سال پیش در حمله گروه طالبان به پاسگاهش در ولایت بدخشان در شمال شرق افغانستان کشته شده است. اکنون شافعه برای نجات دختر خردسالش از ازدواج اجباری، آواره کوچههای کابل شده است. یک سال است که تحت حمایت هلال احمر افغانستان قرار دارد و در خانهای موقت در کابل زندگی میکند.
او میگوید که "دولت به من کمک نکرد و بعد از کشته شدن شوهرم فقط صد هزار افغانی پول نقد (معادل دوهزار دلار) به من کمک کرد و دیگر هیچ.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar