به قول زنده یاد احمد کسروی، اندیشمند بزرگ تاریخ ایران «ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار است، هرچه زودتر این بدهی را بپردازد زودتر از شرّ آن آسوده میشود».
به گزارش «محبت نیوز» به گواه تاریخ، هر جریان فکری یا مکتبی که در درازای زمان نتواند پویایی خود را برقرار نگه دارد و در مقابل اندیشه و رهیافتهای جدید دیوارهای بلندی از تَحجّر ایجاد کند و صاحبان اندیشه و رهبران آن نظام فکری به جای در نظر گرفتن سَیّال بودن فکر آن را منجمد کنند، به تدریج از درون و بیرون حیات خود را به پرتگاه میکشانند.
آنچه جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته برسر خود آورده مصداق بارز این ادعاست که نه عجیب و غریب است و نه در وضعیت امروز ایران یا خاورمیانه خلاصه میشود و برگهای تاریخ پر است از نظامهای سیاسی و دینی که روزی پر از اقتدار و شکوه بودند و روزگاری با سرعت چنان رو به افول رفتند که درس عبرت سایر ملتها و دولتهای عالم شدند.
جمهوری اسلامی پس از استقرار خود بسیاری از جریانها فکری را که برای شکست نظام سلطنتی خواسته و ناخواسته وارد یک اتحاد نانوشته شده بودند کنار زد و ملایان دو دستی قدرت را چسبیدند، نه تنها بر تمام ارکان سیاسی و اقتصادی سایه انداختند بلکه برای بایدها و نبایدهای احوال شخصی مردم هم نسخه پیچیدند و بیگمان به خصوص در اوایل کارشان در اواخر دهه پنجاه تا اواسط دههی شصت خورشیدی بازار داغی داشتند و همچنان مورد استقبال اکثریت شهروندان مسلمان بودند.
در نبود رسانههای مستقل و آزاد هر جرم و جنایتی اتفاق افتاد و از نا آگاهی و بیسوادی ملت سوء استفاده شد و روی همه آنها سرپوش گذاشته شد. جنگ هشت ساله ایران و عراق بزرگترین نعمتی بود که روزگار در اختیار سران جمهوری اسلامی گذاشت.
صدها و بلکه هزاران شهید از سرتاسر ایران به نظام اسلامی این فرصت را داد تا روی خون این جوانان بر خاک رمیده و جانبازان و معلولان جنگ نردبانهای ثروت اندوزی را بسازند و گروهی از آن بالاروند و هر صدایی که در آمد به نام اسلام و خون شهدا در نطفه خفته کنند.
به قول زنده یاد “احمد کسروی”، اندیشمند بزرگ تاریخ ایران «ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار است، هرچه زودتر این بدهی را بپردازد زودتر از شرّ آن آسوده میشود».
این بدهکاری امروز صاف شده است. این احساسی است که مردم ایران دارند، اما از آنجا که دستگاه روحانیت تمامی راههای اعتراض مسالمت آمیز و تغییرات قانونی در دل قدرت را براساس شیوه ولایت فقیه دچار انسداد کرده و گوش شنوایی برای مردم خود ندارد، در برخی موارد عقل رو به زوال میرود و جان به لب میشود که نتیجه آن برخوردهای خشن، رفتار چهل ساله روحانیونی میشود که در ذهن مردم عامل اصلی سیاه روزی و بدبختی آنان محسوب میشود.
آنچه جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته برسر خود آورده مصداق بارز این ادعاست که نه عجیب و غریب است و نه در وضعیت امروز ایران یا خاورمیانه خلاصه میشود و برگهای تاریخ پر است از نظامهای سیاسی و دینی که روزی پر از اقتدار و شکوه بودند و روزگاری با سرعت چنان رو به افول رفتند که درس عبرت سایر ملتها و دولتهای عالم شدند.
جمهوری اسلامی پس از استقرار خود بسیاری از جریانها فکری را که برای شکست نظام سلطنتی خواسته و ناخواسته وارد یک اتحاد نانوشته شده بودند کنار زد و ملایان دو دستی قدرت را چسبیدند، نه تنها بر تمام ارکان سیاسی و اقتصادی سایه انداختند بلکه برای بایدها و نبایدهای احوال شخصی مردم هم نسخه پیچیدند و بیگمان به خصوص در اوایل کارشان در اواخر دهه پنجاه تا اواسط دههی شصت خورشیدی بازار داغی داشتند و همچنان مورد استقبال اکثریت شهروندان مسلمان بودند.
در نبود رسانههای مستقل و آزاد هر جرم و جنایتی اتفاق افتاد و از نا آگاهی و بیسوادی ملت سوء استفاده شد و روی همه آنها سرپوش گذاشته شد. جنگ هشت ساله ایران و عراق بزرگترین نعمتی بود که روزگار در اختیار سران جمهوری اسلامی گذاشت.
صدها و بلکه هزاران شهید از سرتاسر ایران به نظام اسلامی این فرصت را داد تا روی خون این جوانان بر خاک رمیده و جانبازان و معلولان جنگ نردبانهای ثروت اندوزی را بسازند و گروهی از آن بالاروند و هر صدایی که در آمد به نام اسلام و خون شهدا در نطفه خفته کنند.
به قول زنده یاد “احمد کسروی”، اندیشمند بزرگ تاریخ ایران «ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار است، هرچه زودتر این بدهی را بپردازد زودتر از شرّ آن آسوده میشود».
این بدهکاری امروز صاف شده است. این احساسی است که مردم ایران دارند، اما از آنجا که دستگاه روحانیت تمامی راههای اعتراض مسالمت آمیز و تغییرات قانونی در دل قدرت را براساس شیوه ولایت فقیه دچار انسداد کرده و گوش شنوایی برای مردم خود ندارد، در برخی موارد عقل رو به زوال میرود و جان به لب میشود که نتیجه آن برخوردهای خشن، رفتار چهل ساله روحانیونی میشود که در ذهن مردم عامل اصلی سیاه روزی و بدبختی آنان محسوب میشود.
در سالهای اخیر بارها و بارها در نقاط مختلف کشور جوانان به ملایان و حتی طلبههای دور از قدرت حمله کردند و کار دست آنها دادند. این برخوردهای کور و قهری همه و همه با دید امنیتی دیده شد و برای مقابله با آن نه تنها اصل ماجرا دیده نشد، بلکه روشهای انسدادی را از گذشته بیشتر کردند و سرکوب و خفقان بیشتر شد.
- بیشتر بخوانیم: سقوط جایگاه «روحانیت» در افکار عمومی سرعت گرفته است
- بیشتر بخوانیم: ورشکستگی مراجع و روحانیت در برابر اراده مردم
- بیشتر بخوانیم: شبیری زنجانی: طلبهها محبوبیت سابق را در جامعه ندارند
روز دوشنبه دوم بهمن ماه در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی در قم جوانی خودروی تعدادی از روحانیون را آتش میزند، آنها را با چاقو مجروح میکند و میگریزد.
در نگاه اول اقدام او خشن و مجرمانه است و حمله به شهروندان تحت هر شرایطی محکوم است، اما حاکمیت با یک پرسش اساسی روبرو است. چرا جوانانی که نسل پرورش یافته در انقلاب هستند چنین بیرحمانه بر روحانیت حملهور میشوند؟ در شبکههای مجازی واژه جدید در روزهای اخیر خود نمایی میکند: «آخوندکُشی»! اما چه به روز جامعه آمده؟ فارغ از هر دین و آیین باید پرسید آخوندی که فارغ از لباس خود یک شهروند است، چرا باید در معرض چنین آسیبی قرار گیرد؟
شاید هر جوابی به این پرسش از دید دستگاههای دینی مردود باشد بنابراین به سراغ چهرههای حکومتی و معمم باید رفت.
همزمان با این رخدادها روز یکشنبه اول بهمن، «احمد جنتی» دبیر شورای نگهبان از اشرافیگری برخی روحانیون انتقاد کرد و گفت «یک روحانی، زمانی میتواند دارای نفوذ کلام و تأثیر در میان مردم و نفوس جامعه باشد که خودش سالم باشد. سالم بودن هم در درجه اول با سادهزیستی همراه با ایمان و اخلاص شکل میگیرد».
جنتی ادامه داد ما الان گرفتار افرادی هستیم که یا در لباس روحانیت یا خارج از لباس روحانیت، تشریفاتی هستند؛ یعنی خانه اشرافی، ماشین اشرافی، داراییهای زیاد، ثروتهای کلان و امثال اینها، ایمان مردم را متزلزل میکند.
حجت الاسلام “غلامرضا مصباحی مقدم”، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام یک روز بعد از این اظهارات جنتی گفته «برخی روحانیون به یکباره ثروتمند شدند».
در نگاه اول اقدام او خشن و مجرمانه است و حمله به شهروندان تحت هر شرایطی محکوم است، اما حاکمیت با یک پرسش اساسی روبرو است. چرا جوانانی که نسل پرورش یافته در انقلاب هستند چنین بیرحمانه بر روحانیت حملهور میشوند؟ در شبکههای مجازی واژه جدید در روزهای اخیر خود نمایی میکند: «آخوندکُشی»! اما چه به روز جامعه آمده؟ فارغ از هر دین و آیین باید پرسید آخوندی که فارغ از لباس خود یک شهروند است، چرا باید در معرض چنین آسیبی قرار گیرد؟
شاید هر جوابی به این پرسش از دید دستگاههای دینی مردود باشد بنابراین به سراغ چهرههای حکومتی و معمم باید رفت.
همزمان با این رخدادها روز یکشنبه اول بهمن، «احمد جنتی» دبیر شورای نگهبان از اشرافیگری برخی روحانیون انتقاد کرد و گفت «یک روحانی، زمانی میتواند دارای نفوذ کلام و تأثیر در میان مردم و نفوس جامعه باشد که خودش سالم باشد. سالم بودن هم در درجه اول با سادهزیستی همراه با ایمان و اخلاص شکل میگیرد».
جنتی ادامه داد ما الان گرفتار افرادی هستیم که یا در لباس روحانیت یا خارج از لباس روحانیت، تشریفاتی هستند؛ یعنی خانه اشرافی، ماشین اشرافی، داراییهای زیاد، ثروتهای کلان و امثال اینها، ایمان مردم را متزلزل میکند.
حجت الاسلام “غلامرضا مصباحی مقدم”، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام یک روز بعد از این اظهارات جنتی گفته «برخی روحانیون به یکباره ثروتمند شدند».
در این مصاحبه “مصباحی مقدم” نکته مهمی را اشاره کرده و گفته «باید از مردم خواست که دوباره برگردند و با توجه به قلمرو مسئولیت های روحانیت اظهار نظر کنند. برخی معتقدند که این کشور در دست روحانیت است، رهبری نظام، رییس قوه قضاییه، رییس خبرگان رهبری و رییس جمهور (البته این مورد به انتخاب مردم) روحانیون هستند، اما اگر از این جایگاههای رسمی و حضور روحانیون بگذریم، اداره امور کشور دست روحانیون نیست».
این یعنی یا “مصباحی مقدم” به دنبال برداشته شدن مسوولیت وضعیت اسف بار امروز ایران از روی دوش روحانیون است و یا واقعن اداره حکومت در دست روحانیون نیست که آنوقت باید پرسید پس دست کیست؟ آیا پاسخ به جز سپاه خواهد؟ آن وقت است که باید پرسید مگر سپاه متولد و میوه همین دستگاه روحانیت نیست؟ روحانیون ایران را به خاک سیاه نشاندند و حالا از بار مسوولیت شانه خالی میکنند.
این یعنی یا “مصباحی مقدم” به دنبال برداشته شدن مسوولیت وضعیت اسف بار امروز ایران از روی دوش روحانیون است و یا واقعن اداره حکومت در دست روحانیون نیست که آنوقت باید پرسید پس دست کیست؟ آیا پاسخ به جز سپاه خواهد؟ آن وقت است که باید پرسید مگر سپاه متولد و میوه همین دستگاه روحانیت نیست؟ روحانیون ایران را به خاک سیاه نشاندند و حالا از بار مسوولیت شانه خالی میکنند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar